جهان در چرخه مناسبات سرمایه داری حاکم بر نظام بین الملل و در چارچوب اداره “مرکانتلیستی” هم اکنون نه تنها جای امنی برای زیستن نیست که زیست بشری را به سمت حقارت، توحش، جنایت، سرکوب، فقر، تبعیض و منازعات پایان ناپذیر سوق داده است. در شرایطی که بزرگترین هژمون حاکم بر جهان کنونی به راحتی تمام عرف ها و قواعد انسانی و حقوقی را زیر پا می گذارد و هر کجا که منافع آن ایجاب کند بدون هیچ تعهدپذیری و مسئولیتی از کنوانسیون ها و معاهدات جهانی خارج می شود و به دلیل قدرت بلامنازع خود اراده دلبخواهانه خویش را به خلاف نظر دیگران بر آنان تحمیل می کند، سخن گفتن از نظم جهانی بیشتر به یک طنز تلخ می ماند. در چنین شرایطی حساب حاکمیت های پیرامونی و غیردمکراتیک برای زیر پا گذاشتن حقوق بنیادین بشر، تعهد به مسئولیت های ملی و بین المللی دیگر جای خود خواهد داشت. در هیچ مقطع تاریخی به غیر از دهه سی میلادی در اروپا که به ظهور فاشیسم هیتلری منجر شد جهان هرگز شاهد این چنین “آنارشی” در نظم مالوف خود نبوده است. این در شرایطی است که فراتر از آن شرایط دهه سی میلادی هم اکنون جهان در مناطق پیرامونی شاهد بروز و ظهور بحران ها و جنگ های سریالی می باشد که به این وضعیت نامطلوب ابعاد دو چندانی بخشیده است.
پدیده “ترامپیسم” در ایالات متحده آمریکا که از سال 2016 میلادی با پیروزی “دونالد ترامپ” در انتخابات ریاست جمهوری این کشور کلید خورد، تمام نقاب ها بر چهره بزک کرده نظام سرمایه داری و “ژئوپلتیک” معطوف به قدرت را کنار زد و واقعیت زشت سیستم حاکم بر جهان را نمایان کرد. با سخنان دونالد ترامپ در روز سه شنبه بیستم نوامبر در حالی که همه محافل سیاسی در داخل آمریکا و جهان انتظار می کشیدند که با دسترسی رسمی به گزارش مستند سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) رئیس جمهوری موضع شفاف در مقابل عربستان بگیرد، وی طبق معمول همه را سورپرایز کرد. در محافل خبری و گزارشات تحلیلی از این سخنان که در آن ترامپ می گوید “دولت او شریک ثابت قدم عربستان سعودی باقی خواهد ماند؛ حتی اگر محمد بن سلمان ولیعهد سعودی، از طراحی قتل جمال خاشقجی روزنامهنگار مخالف حاکمان کنونی عربستان، باخبر بوده باشد”. وی هم چنین در توجیه این موضع خود می افزاید “عربستان به آمریکا کمک کرده تا جلوی جاهطلبیهای ایران را بگیرد، ضمن آن که قراردادهایی به ارزش 450 میلیارد دلار برای خرید سلاح و دیگر قراردادها با آمریکا منعقد کرده و همچنین کمک کرده است که قیمت نفت پایین بماند”. هر چند که بلافاصله بعضی از نمایندگان سرشناس کنگره با انتقاد از این اظهارات موضع گیری کردند، چنانچه “دایان فاینستاین” سناتور ارشد دمکرات از کالیفرنیا، گفت “از اینکه رئیس جمهور کشورش قصد تنبیه محمد بن سلمان در ارتباط با قتل حساب شده جمال خاشقجی را ندارد شوکه است”. هم چنین سناتور “باب کورکر” رئیس جمهوریخواه کمیته روابط خارجی سنای آمریکا در توئیتر خود نوشته است «هرگز فکر نمیکردم شاهد روزی باشم که کاخ سفید نقش توجیهگر یک شرکت روابط عمومی برای ولیعهد عربستان را بازی کند” و “لیندسی گراهام” سناتور جمهوریخواه و از چهرههای نزدیک به ترامپ گفته است “آمریکا نباید بانگ اخلاق محور خود را در جامعه جهانی از دست بدهد”. آن سخنان و این مواضع انتقادی در ساختار سیاسی آمریکا هر چند که در جهان رسانه و رویه سیاسی ظاهرا نشان از یک تناقض را در خود دارد، اما واقعیت این است که ترامپ سیاست امپریالیستی کشورش را بدون رتوش اعلان کرده است.
آنچه در واقع اهمیت دارد نگاه واقع گرایانه به حوزه سیاست در ساختارهای سرمایه داری و تابع “همه چیز برای کسب سود بیشتر” می باشد و گرنه پشت همان نقاب هایی که امروز از آن به عنوان “نقض بانگ اخلاق آمریکایی” از آن یاد می شود همیشه معیار سیاست همان بوده است که امروز ترامپ روشن و بدون پرده پوشی بیان می کند. ترامپ اگر تمام بدی های جهان را در وجود خود داشته باشد اما یک حسن هم دارد که به عنوان یک “بیزنس من” و دلال مستغلات، کلاهبرداری و تقلب را رسما یک ارزش وجودی می داند و خیلی با دودوزه بازی های سیاستمداران سیستمی هم آوایی ندارد. وی در همین سخنان حتی قبل از پرداختن به اصل موضوع یک گریز هم به صحرای کربلای دشمنی با ایران هم می زند و با انگشت گذاشتن بر فساد، سرکوب، بازداشت و نقض حقوق بشر در این کشور و دیگر کشورهای مخالف آمریکا می گوید عربستان نیز با قتل “جمال خاشقچی” کاری را کرده است که دیگران هم می کند و گویا جنایت رقبا مستحق مجازات و جنایت دوستان قابل چشم پوشی است. وی هم چنین اشاره یی هم به بحران یمن می کند و با برجسته ساختن نقش تهران نه تنها سعی در کاهش نقش ریاض دارد که به صراحت ضمن دفاع از متحد خود حل و فصل این بحران را منوط به خروج ایران از این کشور می کند. درست در همان روزی که ترامپ سیاست بدون رتوش امپریالیستی آمریکا را در حوزه روابط با عربستان و دیپلماسی خاورمیانه یی خود بیان می کند، بالاخره بعد از سه سال که نهادهای رسمی جهانی و رسانه های جریان اصلی هم چنان بر روی آمار جعلی ده هزار کشته یمن پافشاری می کنند سازمان فرادولتی “سیو د چیلدرن” در گزارشی اعلان کرده است ” از آغاز حملات عربستان به یمن برای بازگرداندن قدرت به عبد ربه منصور هادی رئیس جمهوری آن کشور، 85 هزار کودک زیر پنج سال از گرسنگی شدید و سوءتغذیه جان باختهاند”. باید توجه کرد که این آمار 85 هزار، تنها مربوط به کودکان “زیر پنج سال” می باشد و دیگر گروه های سنی را شامل نمی شود، اما نباید نگران بود چون مسببان این جنایت 450 میلیارد دلار قرارداد نظامی و اقتصادی با آمریکا دارند و به اشتغال و رونق اقتصادی این کشور کمک کرده است. اگر کسی فکر کند ترامپ دروغ می گوید یا اینکه نماینده واقعی اعتبار آمریکای اخلاق مدار و حامی حقوق بشر نیست در واقع حوزه سیاست در نظم نوین جهانی را به درستی درک نکرده است. خشم رهبران کنگره و مخالفان ترامپ در آمریکا به دلیل اتخاذ سیاست راهبردی این کشور در روابط با حوزه های پیرامونی نیست بلکه مشکل آنجاست که به عمد یا ناخواسته به دلیل ماهیت لومپنیسم تجاری اعتبار معبد سیاست را لکه دار کرده است. برای رهبران سیاست در آمریکا طبق رویه معمول خود، حتی قربانی کردن “محمد بن سلمان” هم مهم نیست چرا که معتقدند بگذار مهره سوخته حذف شود تا “شاه ماهی” به جا بماند، اما گویا ترامپ به دلیل عدم خوانش تاریخ سیاسی آمریکا هنوز گیج می زند.
اردشیر زارعی قنواتی
29/8/97