به خشونت کشیدن و سرکوب حرکت های عدالتخواهانه، آن هم با تهمت های واهی، نشانه ی بارز نقض حقوق بشر و خلاف اصول قانون اساسی است. حال هر وجدان بیدار و آگاه می تواند قضاوت کند که چه کسی در این شرایط حساس بهانه به دست دشمن می دهد.
نکته ی مهم دیگر که به ما معلمان شهامت و جرأت و جسارت اعتراض را می دهد تا علی رغم فشارهای امنیتی موجود، دست از مبارزه بر نداریم و به روشهای مدنی پیش بینی شده در قانون، خواسته های خود را دنبال کنیم و به اعتراضات ادامه دهیم این است که می بینم اگر سکوت کنیم هیچ فرد یا نهادی برای بهبود اوضاع و برون رفت از این شرایط بغرنج و حساس تلاش نمی کند، وهمچنان در دعواهای سیاسی و جناحی و باندبازی های پلشت، آتش به کماج خویش می دهند.
همه می دانیم در این شرایط حساس حفظ امنیت از بدیهی ترین امور است. در این روزها دست مایه های خوبی برای این موضوع وجود دارد و بازار گفتگوها داغ داغ است.
برگه های احضار، تلفن های ناشناس و یورش های ناگهانی، بالاخره منجر به دعوت اجباری برادران امنیتی میشود و فرصتی برای یک گفتگوی جدی ، گرچه بگیر و ببند و بازداشت همچنان در دستورکار است، ولی جدا از این رفتارهای دوگانه، به جرأت می توان گفت در همه ی موارد حق را به کنشگران صنفی می دهند.ج ا دارد همین جا از رفتار محترمانه ی شان، قدردانی شود چراکه رعایت حقوق شهروندی و حفظ حرمت انسان ها نشانه ی رشدیافتگی و مایه ی خرسندی است.
بگذریم از آن دست نیروهایی که هنوز حق به جانب اند و در توهم مجرم انگاری ، گویا هر آنکه خارج از اراده ی آنان حرکت کند، محکوم بالفطره است و سزاوار مجازات …
اما در باره ی دغدغه های برادران، برای حفظ امنیت کشور باید گفت:
همه چیز را سیاه و سفید نبینید، مسائل راه حل های متفاوت دارد و بسته به زاویه ی دید انسان هاست، حداقل تجربه این چهل ساله و همین شرایط حساس کشور نشان می دهد که دیدگاه سردمداران چندان موفق نبوده، از بسیاری اهداف دور افتاده ایم .
در خصوص خشونت و سرکوب جنبش معلمان نیز اختلاف نظر و یا تفاوت دیدگاه از آنجا به وجود می آید که ،نهاد های قضایی و امنیتی اعتراضات معلمان را اقدام علیه امنیت ملی توجیه می کنند و ما معلمان، سرکوب را عامل استبداد و اخلال در نظم عمومی و یا عدم رعایت حقوق بشر می دانیم.
در این میان چگونه باید بدانیم، حق با کیست و آسیب کجاست و راهکارچیست؟
آیا اگر بگوییم با همه ی این بی عدالتی ها و فساد ها، هیچ کس هیچ نگوید، بی تفاوتی را رقم نزده ایم ؟
مگر نمی گوییم کسی که در مقابل ستم سکوت می کند ، شریک ستمگری است.؟
نکند می خواهید بگویید در جامعه بی عدالتی وجود ندارد و یا بی عدالتی ظلم محسوب نمی شود؟!!!
اگر نه باید بپذیرید اعتراض به بی عدالتی ها و ناکارآمدی ها، در جهان امروز از حقوق ابتدایی شهروندی است.
ولی به خشونت کشیدن و سرکوب حرکت های عدالتخواهانه، آن هم با تهمت های واهی، نشانه ی بارز نقض حقوق بشر و خلاف اصول قانون اساسی است. حال هر وجدان بیدار و آگاه می تواند قضاوت کند که چه کسی در این شرایط حساس بهانه به دست دشمن می دهد.
نکته ی مهم دیگر که به ما معلمان شهامت و جرأت و جسارت اعتراض را می دهد تا علی رغم فشارهای امنیتی موجود، دست از مبارزه بر نداریم و به روشهای مدنی پیش بینی شده در قانون، خواسته های خود را دنبال کنیم و به اعتراضات ادامه دهیم این است که می بینم اگر سکوت کنیم هیچ فرد یا نهادی برای بهبود اوضاع و برون رفت از این شرایط بغرنج و حساس تلاش نمی کند، وهمچنان در دعواهای سیاسی و جناحی و باندبازی های پلشت، آتش به کماج خویش می دهند.
واقعا کدام رفتار و اقدام است که چشم انداز روشنی پیش روی مان قرار می دهد؟ وعده و وعید تاکی ؟! دروغ و سیاه نمایی تاکی ؟! این پرسش های بی جواب، به انسان نهیب می زند که کاری باید کرد. بی کفایتی ها و نامدیریتی ها داخلی کم از فشارهای خارجی ندارد. برای تغییر و اصلاح سیستم مدیریتی کشور به مشارکت واقعی مردم نیاز است و معلم به ضرورت این مسئله آگاه است ولی کو گوش شنوا ؟؟؟!!! از این رو برای معلمان راهی جز اعتراض باقی نمانده است .
ما معلمان اگر اعتراض نکنیم چطور باید بگوییم، آموزش و پرورش ناکارآمد است و همچنان نامدیران اصرار بر اجرای برنامه های غلط خود دارند.؟؟؟ چطور باید به مسئولین اثبات کنیم که بسیاری از مشکلاتی که امروز دامنگیر اجتماع است به علت نبود و یا کمبود آموزش درست است؟؟؟!! چطور باید بگوییم بدون توجه به آموزش و تربیت نیروهای انسانی نمی توان به آینده امیدوار بود؟؟؟!!! چطور باید به حاکمان خود بفهمانیم که در طرح و برنامه های دولت و چشم اندازهای حاکمیت افق روشنی نمی بینیم ؟!!!
همه ی شما که به هر دلیل موقعیت و قدرت را در این کشور بدست گرفته اید بدانید، این سلاح قدرت بواسطه ی خون برادران شهید ماست، پس امانتداران خوبی باشید و بدانید معلم بیشتر از شما دغدغه ی امنیت دارد.
معلم به علت هزینه های گزاف و نتیجه ی بی سرانجام انقلاب های سیاسی به هیچ روی در پی براندازی نیست.
معلم، تنها و تنها در پی اصلاح و مشارکت در سرنوشت اجتماعی است. معلم « آموزش» را راهکار نجات کشور می داند. معلم در جستجوی معنای انسانی و رسالت شغلی خویش است معلم تا به خواسته های خود دست نیابد به اعتراض ادامه می دهد. بیایید به جای خفه کردن صدای معلم، کلامش را بشنویم که صدای او پیام آور صلح و دوستی است.
صدای او، صدای سخن عشق است .
حسین سلامی- کنشگر صنفی مازندران
نشر توسط:حقوق معلم و کارگر