حولات در افغانستان به موازات تشدید بی ثباتی، تدوام جنگ داخلی، تقویت موقعیت طالبان، ورود سازمان یافته گروه تروریستی داعش به این کشور، از هم گسیختگی دولت ائتلافی غنی – عبدالله، آغاز مذاکرات رسمی واشینگتن – طالبان و ابهامات بسیار در آستانه انتخابات پارلمانی این کشور، نشان می دهد که این “سرزمین بدون امید” گویا قرار است آزمایشگاهی برای تجارب ناخوشایند دیگری باشد. از دهه هفتاد میلادی که با پیروزی افسران متمایل به چپ و نزدیک به شوروی علیه دولت کودتایی “داوود خان” شوریدند و وی را سرنگون کردند و موفق به تشکیل دولت دمکراتیک افغانستان شدند تا به امروز که به دلیل استفاده از این کشور به عنوان آوردگاه تسویه حساب در رقابت های دوران جنگ سرد با کمک ارتجاع منطقه یی، امپریالیسم جهانی، گروه های جهادی و تروریست های بین المللی با کمک آمریکا، ناتو، پاکستان، عربستان و ایران این کشور در شعله های جنگ و بی ثباتی غوطه ور است، این سرزمین مراحل مختلفی را در تداوم فاجعه پیموده است. بعد از سال ها شورش و جنگ های نیابتی علیه دولت دکتر “نجیب الله” در طی یک توافق داخلی – خارجی با وساطت سازمان ملل مختلف قرار بود یک مجمع انتقالی پانزده نفره با برقراری آتش بس و پایان عملیات نظامی با مسئولیت و نظارت سازمان ملل متحد یک انتخابات آزاد برای تشکیل یک دولت آشتی ملی را سازماندهی کند. دکتر نجیب الله به عنوان رئیس دولت حاکم در طی همکاری با سازمان ملل متحد قدرت را به گروه تعیینی سازمان ملل متحد واگذار کرد و شرایط برای اجرایی کردن این توافق را مهیا کرد. به گفته “فتانه نجیب” همسر دکتر نجیب “در سال ۱۹۹۱ ،بینین سوان، فرستاده ویژه سازمان ملل متحد به دکتر نجیبالله رئیس جمهوری آن زمان پیشنهاد کرد تا زمام امور را به شورای ۱۵ نفری باصلاحیت و بیطرف تحویل دهد. این شورای ۱۵ نفری، قرار بود مدیریت مرحله گذار را در دست داشته باشد”. با نقض این توافقنامه و بی مسئولیتی سازمان ملل متحد که زیر فشار آمریکا و متحدین آن تن به نقض آن داد و بلافاصله گروه های جهادی با پیشروی کابل را به اشغال خود در آوردند و یک دوره جنگ های خونین بین دولت به اصطلاح ” استاد ربانی” و “گلبدین حکمتیار” که تقریبا به ویرانی کابل منجر شد، در تاریخ 27 سپتامبر 1996 طالبان به عنوان یک نیروی تازه نفس و سازمان داده شده توسط سازمان اطلاعات ارتش پاکستان با کمک ائتلاف آمریکایی و ارتجاع عربی در عرض چند روز مغول وار تمام افغانستان را به غیر از مناطق محدودی در شمال این کشور را تسخیر کردند. حاکمیت ارتجاعی طالبان بعد از حوادث تروریستی یازدهم سپتامبر و حمله نظامی آمریکا و متحدین ناتویی این کشور به همین بهانه، موجب اشغال افغانستان و برگماری یک دولت دست نشانده به رهبری “حامد کرزای” گردید و بعد هم دولت ائتلافی اشرف غنی و عبدالله عبدالله زمام امور را در دست گرفت.
امروز با گذشت هفده سال از اشغال افغانستان با حاکمیت یک دولت فاسد بروکراتیک و یک اپوزیسیون مسلح تروریستی نه تنها هیچ گامی به جلو برداشته نشده است که حتی وضعیت از همیشه هم بدتر شده است. در چنین شرایطی به صورت سریالی رهبران واشینگتن هر بار با ادعای تغییر استراتژی جنگ افغانستان نمایش اقتدار و بهبود اوضاع را می دهند اما نه تنها واقعیات عینی با این ادعاها نمی خواند که شرایط روز به روز پیچیده تر هم می شود. از مدت ها پیش به موازات مذاکرات پنهان و آشکار هیات های آمریکایی با نمایندگان طالبان که به موازات تقویت قدرت سیاسی و نظامی این گروه انجام می شد، به نظر می رسد که در تدوام برنامه ریزی شده این وضعیت برای آینده باید منتظر چیدن قطعات دیگر پازل چنین فاجعه یی بود. از مدت ها قبل زمزمه واگذاری امنیت افغانستان به بخش خصوصی مطرح بود و هر بار مقامات کابل و واشینگتن با انکار آن به شدت موضوع را تکذیب می کردند. در حالی که عبدالله عبدالله رئیس اجرایی افغانستان به خلاف واقعیات موجود در همین هفته در مجمع عمومی سازمان ملل متحد می گوید “راهبرد جدید دونالد ترامپ در مورد افغانستان نتیجه بخش است” اما هم زمان “ضمیرکابلوف” نماینده ویژه رییس جمهوری روسیه برای افغانستان با اشاره به بایکوت مذاکرات صلح منطقه یی که به ابتکار روسیه و چین و جلب موافقت ایران و پاکستان و هم چنین دعوت از افغانستان و آمریکا شروع شد و با تحریم این گفت و گوها از طرف واشینگتن و به تبع کابل مواجه گردید به درستی گفته است “آمریکا هیچ تمایلی به پایانیافتن جنگ در افغانستان ندارد”. واشینگتن با انتخاب “زلمی خلیلزاد” به عنوان نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان که از همان ابتدای حمله به این کشور یکی از طراحان فاجعه کنونی و با ارتباطات مشکوک با طالبان همیشه مطرح بوده است، به نظر می آید که سناریویی را دنبال می کند که تقسیم قدرت بین بروکرات های فاسد حکومتی، جهادگرایان قومگرا، شورشیان مسلح طالبان و حتی سهم شیر گروه داعش سعی می کند مکانیزمی را اجرایی کند که در تکمیل آن باید امنیت را هم به بخش خصوصی برای تنظیم این مناسبات واگذار کند.
بالاخره بعد از تکذیب های مکرر مقامات افغانستان و آمریکایی، در روز دوشنبه اول اکتبر طرح “خصوصی سازی جنگ افغانستان” را به پارلمان کشور ارائه شد. هر چند که این طرح در پارلمان ناکارآمد و شرکت سهامی قدرتمندان قومی، بروکرات و جهادی با انتقادات زیادی همراه شد اما نشان می دهد که سناریوی جدید رسما کلید خورده است. خلیلزاد که هم با گروه های جهادی و طالبان همیشه ارتباطات مشکوکی داشته است و از آن طرف هم با شرکت “بلک واتر” به عنوان بازوی ارتش خصوصی آمریکا در پیوند نزدیک می باشد، مامور پیاده سازی این طرح ضدملی شده است. در چارچوب این طرح از یک طرف دولت آمریکا هزینه های خود در جنگ افغانستان را به شدت تقلیل می دهد و از طرف دیگر نیز خود را از زیر بار تعهدات و مسئولیت اقدامات امنیتی – نظامی آینده در افغانستان به لحاظ قانونی و حقوقی خارج می کند. هم چنین این شرکت به شدت آلوده در زد و بندهای امنیتی به راحتی می تواند استراتژی ترامپ برای تقسیم حوزه های سرزمینی افغانستان و تنظیم سهم طرفین منازعه را از جغرافیای این کشور را عملیاتی کند. در صورتی که مردم افغانستان علیه این طرح های مخرب عکس العمل نشان ندهند به زودی با یک افغانستان جدید روبه رو می شویم که هر گوشه و منطقه آن در اختیار یک گروهبندی قومی، مذهبی و نظامی مختلف خواهد بود. این طرح دقیقا در نقض حق حاکمیت ملی افغانستان به عنوان یک کشور مستقل خواهد بود و گسست های ملی را نهادینه کرده و رسمیت خواهد بخشید. این طرح و سناریوی مخرب نه تنها افغانستان را تهدید می کند که حتی برای کشورهای منطقه و صلح جهانی نیز یک خطر عینی تلقی می شود. خصوصی سازی جنگ در افغانستان آن هم در شرایطی که تمام سازمان اجتماعی و امنیت ملی این کشور در هم فروپاشیده است تکرار تجربه های دهشتناک ارتش های خصوصی در مکزیک، کلمبیا و مناطقی در امریکای لاتین می باشد.