زینرو، پر بیراه نیست که این جشن را جشن بازیابیِ آزادی و رهاییِ از چنگالِ ستمگران و نیز پیروزیِ داد بر ستم و روشنایی بر تاریکی و نیکی بر بدی دانست و نیز جشنِ گرامیداشتِ خورشیدی که پرورندهی مردمان، جانوران و گیاهان است.
«نخستین ایزدِ مینوی که پیش از خورشیدِ جاودانهی تیزاسب از فرازِ کوه البرز برآید
نخستین ایزدی که با زیورهای زرینِ آراسته از فرازِ [کوهِ] زیبا سر برآورد
از آنجا [آن مهر] بسیارتوانا بر همهی خانومانهای ایرانی بنگرد
آنجایی که شهریارانِ دلیر رزمآورانِ بسیار بسیج کنند
آنجایی که چارپایان را کوهسارانِ بلند و چراگاههای فراوان هست
آنجایی که دریاهای ژرف و پهناور هست
آنجایی که رودهای پهناورِ ناوتاک با انبوه خیزآبهای خروشان
به سنگِ خارا و کوه خورده
به سوی مرو، هرات، سُغد و خوارزم شتابد» (مهریشت، بندهای ۱۳ و ۱۴).
پس از «نوروز»، دومین جشنِ بزرگِ ایرانیان «مهرگان» است که در روزِ مهر از ماهِ مهر ـ شانزدهمِ مهرماهِ گاهشماریِ یزدگردی و دهمِ مهرماه به گاهشماریِ کنونی ـ جشن گرفته میشود و تا شش روز پس از آن (شانزدهم مهرماه) ادامه دارد، و در درازایِ هزاران سال، زمینهی برپایی جشنی بزرگ و شادیِ بسیار در سرزمینِ پهناورِ ایران بوده، چراکه ایرانیان بر این باور بودند که شادیْ اهورایی و غم و اندوهْ اهریمنی است، زینرو، جشن و شادی نزدِ ایشان کاری دینی بوده و چنان بلندپایه بوده است که شاهنشاهانِ هخامنشی در سرِ بیشترِ سنگنبشتههایشان آفرینشِ شادی را همتای آفرینشِ مردم و زمین و آسمان دانستهاند.
جشنِ مهرگان، همچون جشنِ نوروز، از درخشانترین نمودهای فرهنگِ ایران است. ابوریحان بیرونی در کتاب «آثارِ باقیه از مردمانِ گذشته» در بخشِ «گفتار دربارهی ماههای ایرانی»، بندِ ۳۶، در اینباره مینویسد:
«روزِ شانزدهمِ مهر ـ که «روزِ مهر» است ـ جشنی بزرگ و برشناخته به نامِ «مهرگان» سازوار با نامِ آن میباشد، که معنایش «مهربانیِ روان» است. گفتهاند که: مهر همانا نامِ «خورشید» است، که در این روز جهان را پدیدار شد، پس بدان نام یافت؛ و دلیلِ بر آن، این که «آیینِ» تاجگذاریِ خسروان در همین روز، با تاجی بود که چهرهی خورشید بر آن نگاشته آمده، گردونهی مهر بر آن میگردد. در این روز ایرانیان بازاری برپا میکنند.»
گفتنی است که مهرگان، بسانِ نوروز، سه ویژگیِ طبیعی، تاریخی و فرهنگی دارد:
از نگرِ طبیعی، مهرگان چند روز پس از برابرشدن درازایِ روز و شب با آغازِ پاییز برگزار میشود و جشنِ برداشتِ فراوردههای کشاورزی است.
از نگرِ تاریخی، در این روز «کاوه آهنگر» که نمایندهی نیروهای نیکی، راستی و داد است بر «ضحاک تازی» که نمایندهی نیروهای بدی، دروغ و ستمگری است چیره میشود و با این پیروزی، فریدون تاجِ شاهیِ ایرانزمین را بر سر مینهد. مبارزهی نیکی و راستی و داد با بدی و دروغ و ستمگری خویشکاری یا وظیفهی دینیِ ایرانیان بوده و این خویشکاری در جشنِ مهرگان نمودی ویژه یافته است.
ابوریحان بیرونی در همان کتاب و در همان بخش، بندِ ۳۷، در اینباره گوید:
«آوردهاند که اگر ایشان «مهرگان» را ویژهی بزرگداشتی مِهین برنهادهاند، هم به سببِ مژدهیابیِ مردمان بوده است؛ آنگاه که برآمدنِ فریدون را ـ پس از تازشِ کاوه بر ضحاک و برکناریاش و فراخوانیِ فریدون را شنیدند. کاوه همان است که شاهانِ ایران درفش او را خجسته و شگونمند دانستهاند ـ گویند که از پوستِ خرس یا شیری بوده ـ آن را «درفشِ کاویان» نامیدند، که سپس با زر و گوهرها آراسته شد. نیز گفتهاند که فرشتگان برای یاریِ فریدون در آن روز فرود آمدند، و رسم بر این شد که در سرایِ شاهان و در شبستانِ کاخ، مردی دلاور هر بامداد پگاه به آوایِ بلند بانگ برمیداشت: ای فرشتگان! به گیتی فرود آیید، دیوان و بدکاران را فروکوبید، و آنها را از این جهان برانید.»
از نگرِ فرهنگی، مهر که نامِ یکی از خدایانِ پیش از زردشت بود، پس از زردشت به قامتِ یکی از فرشتگانِ آفریدهی اهورامزدا درآمد. مهر یا میترا در فرهنگِ ایرانی به معنای مهر و دوستی و نیز روشناییِ خورشید است. گذشته از این، مهر نگهبانِ پیمان و مجازاتکنندهی پیمانشکنان میباشد.
مهرگان، چونان نوروز، آیین های ویژهی خویش را داشته است. یکی از این آیین ها این بود که ایرانیان در این روز رخت هایی نو میپوشیدند و به یکدیگر و به پادشاه پیشکش هایی میدادند، و در این روز، همچون نوروز، خوانچهای میانداختند و بر آن هفت دانه مورد، خوشهای انگورِ سپید، سیب، بِه، نیلوفر، شکر و لیمو مینهادند. همچنین، اگر در این روز نوزادی زاده میشد نامی که بر وی مینهادند واژهی مهر نیز درش بود، همچون: مهربان، مهرداد، مهران، مهردخت، مهرناز، مهربانو و … .
پادشاهِ ایران نیز به نشانهی آمدن سرما، رختی از خز میپوشید و جامههای تابستانیِ خویش را میبخشید. وی همچنین در این روز، بارِ همگانی میداد. کتزیاس، پزشکِ دربارِ هخامنشیان، نوشته است که شاهنشاهانِ هخامنشی نمیباید هرگز مست گردند، ولی در روزِ مهرگان جامهای ارغوانی میپوشند و باده مینوشند.
از آنچه رفت، چنین روشن میشود که بدان روزگار که ایرانزمین گرفتارِ بیدادی بزرگ بوده است، آن زمان که از این بیداد میرهد آن روز را جشن میگیرد. زینرو، پر بیراه نیست که این جشن را جشن بازیابیِ آزادی و رهاییِ از چنگالِ ستمگران و نیز پیروزیِ داد بر ستم و روشنایی بر تاریکی و نیکی بر بدی دانست و نیز جشنِ گرامیداشتِ خورشیدی که پرورندهی مردمان، جانوران و گیاهان است.