مقاله ارزشمند مرتضی کاظمیان (سایت روز، 14 آبان ماه 1394) با عنوان «از اینجا مانده و از آنجا رانده» نکات جالبی را درباره مواضع شماری از نیروهای سیاسی و از جمله بخش هایی از نیروهای اصلاح طلب پیرامون انتخابات مجلس شورا و مجلس خبرگان، عنوان می کند که زمینه بحث مطلب حاضر است.
کاظمیان می نویسد: «حکومتمحورها، مرکز ثقل قدرت سیاسی را “دولت” میگیرند و چنانکه در سخنان مرعشی مشهود است، بیاعتنا به پتانسیل جامعه مدنی و نقش نیروی اجتماعی در دموکراتیزاسیون و عقب راندن اقتدارگرایی، دلخوش به تعامل با هسته اصلی قدرت هستند. این نگاه بهگونهای قابل حدس، میکوشد با تعامل با شخص اول نظام، موفق به کسب امتیازی هرچند اندک، و ورود به ساختار سیاسی قدرت شود… اما برکنار از راهبرد کنشگران حکومتمحور، آنچه که در روزهای اخیر موجب تعجب و تأمل شد، بخشهایی از اظهارنظر علی شکوریراد، دبیرکل حزب اتحاد ملت بود. حزبی که پیشتر در اسناد اصلی و مواضع کنشگران اصلیاش (ازجمله شکوریراد)، بر کنش توأمان در دو حوزهی جامعه مدنی و حکومت، تاکید کرده بود.شکوریراد اما در مصاحبهی اخیرش ملاحظاتی را مطرح میکند که به نظر میرسد سمتوسوی آن عمدتا ناظر به جلبنظر مثبت و مساعد اقتدارگرایان حاکم ـ بهویژه بازیگران اصلی و کانون مرکزی قدرت ـ است…»
نگارنده معتقد است که برگزاری «انتخابات» در ایران، در دهه اخیر، در چارچوب مشخص و از پیش تعیین شده ای سازماندهی شده است. به عبارت روشن تر بعد از خرداد 76 و انتخاب خاتمی، که دشواری های جدی ای را برای حکومت پدید آورد سران جمهوری اسلامی به روشنی اعلام کردند که دیگر اجازه نخواهند داد این تجربه خطرناک در ایران تکرار شود. انتخابات سال 88، نمونه جالبی از چگونگی برخورد حکومت گران برای حفظ ساختار اساسی قدرت سیاسی در ایران، در دست اقلیت عمیقا مردم ستیزی، بود. پایمال کردن خشن رای میلیون های ایرانی و سپس سرکوب خونین انبوه معترضان با استفاده از نیروهای نظامی نباید جای شک و تردیدی را برای کسی درباره چگونگی برخورد سران حکومت با خواست و آراء مردم باقی بگذارد.
سیاست کلان حکومت ولایت فقیه در برگزاری انتخابات را می توان اینگونه توضیح داد:
نخست نامزدهای اصلی انتخابات باید اجازه شرکت در انتخابات را از علی خامنه ای بگیرند، در غیر این صورت نخواهند توانست از نظارت استصوابی احمد جنتی و همراهان او در شورای نگهبان عبور کنند (نمونه رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، رئیس شورای تشخیص مصلحت نظام و «عمود خیمه نظام»، در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 نشان داد که حکومت حتی تحمل کسی مانند هاشمی را نیز از دست داده است).
دوم آنکه در کنار نامزدهای «معتدل» و قابل قبول از سوی رهبری باید نامزدهای خشن و بی سرو پایی همچون احمدی نژاد و جلیلی را نیز به عنوان نامزدهای نیروهای بسیار منفور جامعه همچون سپاه و نیروهای امنیتی، برای گرم کردن، تنور انتخابات و ترساندن مردم و به قول معروف «به مرگ گرفتن تا به تب راضی شوند» را به میدان آورد تا بتوان «انتخاباتی» که در آن «مقبولیت نظام» با شرکت بالای رای دهندگان به اثبات می رسد، را برگزار کرد. شماری از نیروهای اصلاح طلب به درستی انتخابات ریاست جمهوری گذشته را مهندسی آراء مردم ارزیابی کردند و باید گفت که خامنه ای و سران سپاه توانستند با مانورهای زیرکانه و حساب شده همان برنامه ای را که از قبل طراحی کرده بودند، یعنی آوردن کسی همچون حسن روحانی، که بتواند مذاکرات با غرب را – که از دو سال پیش از انتخابات در دوران احمدی نژاد آغاز شده بود – به سرانجام موفقش برساند، از درون صندوق های رای بیرون بیاورند.
سوم آنکه نیروهای سپاه و امنیتی با حضور قدرتمند خود در جریان انتخابات آماده اند تا نتایج دلخواه همان طور که رهبری حکومت تصمیم گرفته است از صندوق های رای بیرون بیاید.
با بررسی مواضع اتخاذ شده از سوی نیروهای گوناگون در دهه اخیر، در زمینه انتخابات مجلس، ریاست جمهوری و خبرگان رهبری، می توان این نیروها را به چند گروه مشخص تقسیم کرد.
نیروهای حکومتی «خودی ها» – منظور نگارنده از نیروهای حکومتی «خودی ها» طیف سازمان یافته نیروهای سیاسی ای است که اهرم های اساسی حاکمیت سیاسی و اقتصادی کشور را در اختیار دارند و هرچندگاهی، بسته به نیازهای تبلیغاتی شان اسم و گروهبندی عوض می کنند و در سال های اخیر بیشتر با عنوان «اصول گرایان»، «نیروهای ذوب شده در ولایت» فعالیت سیاسی می کنند. طیف این نیروها کنترل مجلس، قوه قضائیه، صدا و سیما، نهادهای امنیتی، شورای نگهبان، مجلس خبرگان، نهاد های کلیدی اقتصادی و همچنین امام جمعه های شهرهای مختلف را در دست دارند.
این نیروها مسئولیت مستقیم گرم کردن تنور انتخاباتی را عهده دارند. تاکتیک های اتخاذ شده توسط این نیروها در سال های اخیر را خلاصه وار می توان اینگونه تشریح کرد: نخست ابراز نگرانی درباره خطراتی که نظام را از سوی نیروهای معاند و نفوذی تهدید می کند. اینکار برای جلب افکار عمومی و قبولاندن این نظر است که واقعاً خطری جدی حکومت را تهدید می کند و از این طریق بتوانند توجه مردم را برای شرکت کردن در انتخابات جلب کنند. هدف این کارزار تبلیغاتی دادن این امید است که از این روند می توان به تغییر در شیوه حکومت مداری در کشور دست یافت. کشاندن مردم به دنبال این برنامه های حکومت هدف مهمی را دنبال می کند و آن دادن این توهم است که بدون مبارزه گسترده اجتماعی و فلج کردن امکان حکومت کردن حکومتیان می توان به خواست های مردمی و حکومت مردم سالار دست یافت. کاظمیان در پاسخ به این سراب نکته جالبی را عنوان می کند و می گوید: «از آن گذشته؛ آیا رهبر جمهوری اسلامی یا همراهان (جنتی و سردار جعفری و اطلاعات سپاه و رییس قوه قضاییه و محسنی اژهای و دیگر بازیگران تمامیتخواه در جمهوری اسلامی) با صرف گفتوگو (بدون پشتوانهی نیروی اجتماعی) رویکردهای اقتدارگرایانهی خود را وامینهند؟ به چه دلیل باید چنین کنند؟»
نیروهای همراه – طیفی از حکومتگران سابق مانند هاشمی رفسنجانی و نیروهای هوادار و نزدیک به او را شامل می شوند که اهدافشان در انتهای کار حفظ حکومت جمهوری اسلامی است با برخی تغییر ها در ساختار قدرت سیاسی کشور است. معضل اساسی این نیروها عدم شرکت مستقیم و گسترده شان در حاکمیت سیاسی و تصمیم گیری ها کلان حکومتی است. «آمدن» و یا «نیامدن» هاشمی همواره یکی از موضوع های داغ کننده تنور انتخابات در سال های اخیر بوده است. روشن نیست که آقای هاشمی که دوبار ریاست جمهوری کشور را عهده دار بوده است و در این دوران تغییری در شیوه حکومتی در ایران رخ نداده است امروز چه نقشی جز تعدیلی جزیی و حفظ همین ساختار های حکومتی می تواند ایفا کند؟ جمع شدن بخش هایی از اصلاح طلبان حول برنامه های هاشمی و نیروهای نزدیک به او نیز از پدید های مکرر در چند انتخابات گذشته است و هربار مقدار بیشتری از اعتبار این نیروها را می کاهد.
نیروهای اصلاح طلبان – سرکوب خشن اعتراض های سال 88 و به حصر کشیدن موسوی، کروبی و خانم زهرا رهنورد و همچنین زندانی کردن شماری از رهبران جنبش سبز از جمله تاج زاده و دیگران و ممنوع القلم و سخن کردن خاتمی نقش موثری در پراکنده کردن نیروهای اصلاح طلب و خصوصا طیف رادیکال آن ایفاء کرد. اختلاف نظر در انتخاب تاکتیک های موثر و متکی بر مردم (که در انتخابات گذشته در رای دادن و ندادن به روحانی تبلور پیدا کرد)، ضعف سازمان یافتگی تشکیلاتی که به دلیل سرکوب و پیگرد نیروهای امنیتی دشوار شده است و همچنین نداشتن یک رهبری معتبر که بتواند با شعار های مشخص و بازتاب دهنده خواست های مردم نیروهای اجتماعی گسترده ای را به صحنه مبارزه بکشاند، نقش این نیروها را در روند مبارزات کنونی جامعه ما تقلیل داده است.
نیروهای اپوزیسیون – طیف گسترده ای از شرکت کنندگان شرمناک تا تحریم کنندگان را در بر می گیرد. نکته مهم در ارزیابی مواضع این طیف گسترده، بدون در نظر گرفتن آنکه مواضع کدامین از این نیروها درست و یا نادرست است این حقیقت تلخ است که این طیف گسترده نیروهای آزادی خواه کشور که اکنون در اپوزیسیون حکومت به سر می برند، نمی توانند با وجود امکانات گسترده تبادل نظر و گفت و گو به مواضع مشترک حداقلی در زمینه برخورد با پدیده انتخابات در ایران دست یابند.
انتخابات در ایران – روشن است که انتخابات در کشور ما بر اساسی کاملا غیر دموکراتیک برگزار می شود. انتخابات در ایران به بیان روشن تر قبول «حق انتخاب» تنها در چارچوبی که رهبری حکومت تعیین می کند، می باشد. شرکت کنندگان در انتخابات باید از فیلتر جنتی و اطلاعات سپاه (که در هنگام بررسی صلاحیت نامزدهای انتخاباتی گزارش امنیتی به شورای نگهبان می دهد) عبور کنند و آن وقت مردم تنها اجازه و حق رای دادن به افردای را دارند که رهبری حکومت تایید کرده است. بدیهی است که نتیجه چنین «انتخاباتی» نمی تواند روی کار آمدن مجلس و یا دولتی باشد که خواهان تغییر شیوه حکومت مداری در ایران است. به قول کاظمیان و در پاسخ به خوش باوری بخش هایی از اصلاح طلبان: « آیتالله خامنهای و دیگر تمامیتخواهان همسو، به توبهی اصلاحطلبان نیز راضی نمیشوند. ولی فقیه خودکامه و همراهان سرکوبگر نشان دادهاند که باوری عمیق به صفبندی و خطکشی “خودی ـ غیرخودی” و “یا با من، یا بر من” دارند. انتقاد از گذشته به کنار، حتی “توبه” هم راه اصلاحطلبان را به ساختار سیاسی قدرت نخواهد گشود.»
بدین ترتیب این سئوال اساسی مطرح است که خاصیت برگزاری انتخاباتی از این دست برای مردم ما چیست؟ به گمان نگارنده انتخابات در ایران در شرایط کنونی و در نبود یک نیروی وسیع و سازمان یافته اجتماعی برای تغییر معادلات قدرت در کشور نمی تواند ابزاری برای تغییر ساختار حاکمیت سیاسی در ایران باشد و از این منظر خاصیت چندانی برای مردم ما نمی تواند داشته باشد. در مقابل این سئوال که آیا در چنین حالتی باید هنوز هم در انتخابات شرکت کرد پاسخ به گمان نگارنده روشن است انتخابات در ایران فرصتی است برای فعالیت اجتماعی و سازمان دهی مردم بر ضد ظلم و جوری که بر آنها می رود. کشاندن مردم و جوانان به میدان مبارزه می تواند زمینه ساز اعتلای جنبشی گردد که بتواند حکومت کنندگان کنونی را به چالشی جدی کشانده و راه را برای تحولات سیاسی واقعی در کشور هموار کند.