اگر تحریمهای اقتصادی بینالمللی و سپس خروج امریکا از برجام به وقوع نمیپیوست، اقتصاد ایران در زمان نامعلوم اما دیرتری و با شدت نامشخص اما کمتری باز هم دچار درجاتی از بحران کنترلناپذیری میشد. سطوح بالاتری از بحران کنترلناپذیری اقتصاد ایران با ضربآهنگی که شناختی کافی برای پیشبینیاش نداریم در انتظارمان است. در این یادداشت،میکوشم۳۶ مدار بحرانی را که اقتصاد ایران در دامشان قرار گرفته است صورتبندی کنم.
این روزها در تیرماه 1397 سطح بالاتری از بحران کنترلناپذیری اقتصاد ایران را شاهدیم. علل رسیدن به این سطح از بحران بههیچوجه در مدتی کوتاه پدید نیامدهاند. اگر تحریمهای اقتصادی بینالمللی و سپس خروج امریکا از برجام به وقوع نمیپیوست، اقتصاد ایران در زمان نامعلوم اما دیرتری و با شدت نامشخص اما کمتری باز هم دچار درجاتی از بحران کنترلناپذیری میشد. اقتصاد ایران در اثر ابتلا به نوعی گرایش ساختاری اصولاً دیرزمانی است که مستعد بحران کنترلناپذیری بوده است. انباشت پیآمدهای تحریمهای اقتصادی بینالمللی از آغاز دههی نود خورشیدی به این سو و نیز فضای شکلگرفته در پیِ ابتدا پیشبینی و سپس تحقق خروج امریکا از برجام طی ماههای اخیر فقط زمان وقوع چنین بحرانی را تسریع کرده و شدت وقوعاش را افزایش داده است. سطوح بالاتری از بحران کنترلناپذیری اقتصاد ایران با ضربآهنگی که شناختی کافی برای پیشبینیاش نداریم در انتظارمان است.
در این یادداشت، با اتکا بر مباحثی که طی سالهای اخیر دربارهی چارچوب مفهومی و تجربی زنجیرهی انباشت سرمایه در اقتصاد ایران پیش کشیدهام، با زبانی بسیار فشرده میکوشم 36 مدار بحرانی را که اقتصاد ایران در دامشان قرار گرفته است صورتبندی کنم، آنهم مبتنی بر سیزده رابطهی متقابلاً همافزا میان شش بحران اصلی اقتصاد ایران.
36 مدار بحرانی در اقتصاد ایران
جدول شمارهی 1 چکیدهای از برخی جنبههای چارچوب مفهومی زنجیرهی انباشت سرمایه را به نمایش میگذارد.
نمودار شمارهی 1 نیز جنبههایی از چارچوب مفهومی زنجیرهی انباشت سرمایه را در قالبی دیگر عرضه میکند.
همانطور که از جدول شمارهی 1 و نمودار شمارهی 1 برمیآید، نحوهی تحقق شش حلقهی زنجیرهی انباشت سرمایه در اقتصاد ایران طی سالهای پس از انقلاب اصولاً موجد شکلگیری تدریجی شش بحران اقتصاد سیاسی در ادوار اخیر شده است. در حلقهی اول از زنجیرهی انباشت سرمایه، نوع تحقق تمرکزیابی ثروت و منابع اقتصادی در دستان اقلیت به زیان اکثریت تودهها از راههایی غیر از تولید سرمایهدارانه، همراه با سایر عللی که اینجا محل بحثام نیست، بحران نابرابری گسترده در ثروت و درآمد و مصرف میان خانوارهای جامعهی ایرانی را رقم زده است. در حلقهی دوم، نوع تحقق کالاییسازی نیروی کار و ازاینرو مطیعسازی نیروهای کار و ارزانسازی نیروی کارشان، همراه با سایر عللی که اینجا از کنارشان میگذرم، به بحران اختلال گسترده در بازتولید اجتماعی نیروهای کار انجامیده است. در حلقهی سوم، نوع تحقق کالاییسازی طبیعت و ازاینرو ارزانسازی و دسترسپذیرسازی ظرفیتهای محیطزیست، در پیوند با سایر عللی که فراتر از بحثام در اینجاست، به بحران تخریب فزایندهی محیطزیست منجر شده است. در حلقهی چهارم، رشد سرطانیِ نسبتِ تخصیص منابع اقتصادیِ بخشهای خصوصی و دولتی و شبهدولتی به فعالیتهای نامولد (سوداگرانه در بخشهای خصوصی و شبهدولتی و نیز تقویت سازوبرگهای ایدئولوژیک دولت در بخشهای دولتی و شبهدولتی) مستقیماً بحران تولید ارزش در نقطهی تولید را رقم زده است. در حلقهی پنجم، از سویی قوت تقاضای موثر در بازارهای ملی برای محصولات خارجی و از سوی دیگر نیز ضعف تقاضای موثر در بازارهای بینالمللی برای محصولات داخلی (صرفنظر از نفت و مشتقاتاش) به بحران تحقق ارزش در بازارهای کالاها و خدمات منجر شده است. نهایتاً در حلقهی ششم نیز غلبهی سرمایهبرداری از اقتصاد ملی بر سرمایهگذاری در اقتصاد ملی به بحران انباشتزدایی در اقتصاد ایران انجامیده است.
نمودار شمارهی 2 سیزده رابطهی همافزا میان بحرانهای ششگانهی اقتصاد سیاسی ایران را به تصویر میکشد.
جدول شمارهی 2 همین مسیرهای سیزدهگانهی همافزاییِ بحرانهای ششگانهی اقتصاد سیاسی ایران را شرح میدهد.
این مسیرهای سیزدهگانهی همافزاییِ بحرانهای ششگانهی اقتصاد سیاسی ایران در پیوندی تنگاتنگ با یکدیگر 36 مدار بحرانی را خلق کرده است که اقتصاد ایران را به دام انداختهاند. مدار بحرانی هنگامی شکل میگیرد که تشدید یکی از بحرانهای ششگانه از طریق یکی از مسیرهای سیزدهگانه مسبب تشدید یکی دیگر از بحرانهای ششگانه شود و سپس از دو یا چند مسیر دیگر از مسیرهای سیزدهگانه نهایتاً مسبب تشدید بیشازپیشِ همان نخستین بحران شود. بر این مبنا، از میان 36 مدار بحرانی که در اقتصاد سیاسی ایران شناسایی کردهام مدارهای یکم تا سوم، بهقراری که در جدول شمارهی 3 میتوان ملاحظه کرد، چهبسا منتهی به گسستگی در نخستین حلقهی زنجیرهی انباشت سرمایه در اقتصاد ایران بشوند.
جدول شمارهی 4 مدارهای چهارم تا دهم را نشان میدهد که چهبسا منتهی به گسست در حلقهی دوم زنجیرهی انباشت سرمایه در اقتصاد ایران بشوند.
جدول شمارهی 5 مدارهای یازدهم تا هفدهم را نشان میدهد که میتوانند به گسست در حلقهی چهارم زنجیرهی انباشت سرمایه در اقتصاد ایران بینجامند.
جدول شمارهی 6 مدارهای هجدهم تا بیستوهشتم را نشان میدهد که چهبسا به گسست درحلقهی پنجم زنجیرهی انباشت سرمایه در اقتصاد ایران ختم شوند.
جدول شمارهی 7 مدارهای بیستونهم تا سیوششم را نشان میدهد که میتوانند به گسست در حلقهی ششم زنجیرهی انباشت سرمایه در اقتصاد ایران منجر شوند.
هنگامی که سطح بحران مربوط به یکی از حلقههای ششگانهی زنجیرهی انباشت سرمایه از حد خاص اما پیشاپیش نامعلومی بالاتر رود، امکان گسستگی تمامعیار در حلقهی مربوطهی زنجیرهی انباشت سرمایه پدید میآید. گسستگی یکی از حلقههای زنجیرهی انباشت سرمایه درواقع پایینترین سطح از مرحلهی اوجگیری بحران کنترلناپذیری نظام اقتصادی خواهد بود.
این که کدامیک از مدارهای بحرانیِ سیوششگانه با چه شدت و چه ضربآهنگ زمانی در آیندهی میانمدت عملاً اقتصاد ایران را به سطوح بالاتری از بحران کنترلناپذیری بکشانند بههیچوجه پدیدهای مکانیکی و دترمینیستی نیست بلکه به شکل توازنهای مجموعهی درهمتنیدهای از انواع پرشماری از مناسبات قدرت طبقاتی و غیرطبقاتی در جامعهی ایرانی بستگی دارد. در یادداشتی مجزا خواهم کوشید نوعی صورتبندی مقدماتی از نحوهی تأثیرگذاری انواع نیروهای طبقاتی بر درجهی فعالشدگی مدارهای بحرانی سیوششگانه در اقتصاد ایران به دست دهم.
نقد اقتصاد سیاسی