زخم شکاف میان جامعه و حاکمیت که در پس از بحران88 رو به فزونی گرفته بود و در انتخابات92 اندکی بهبود پیدا کرده بود دوباره سر باز کرده است و ظاهرا کسی هم حواسش به آن نیست.
صادق صدرایی – بهار نیوز
یک دلار برابر با هشت هزار تومان! تازهترین رکودشکنی قیمت دلار در روز گذشته دوباره وضعیت آشفته بازار ارز را به همه نشان داد. دلار 4200 تومانی شوخی بدی بود که مسئولان دولتی با مردم و فعالان اقتصادی کردند. آنها میگویند دلار را با این نرخ تخصیص میدهند و فعالان اقتصادی با تعجب به هم نگاه میکنند و میگویند کو؟! از آن طرف صداهایی مبنی بر اینکه توافق هستهای به خط پایان رسیده است به گوش میرسد و حالا دیگر مسئولان دولتی هم از خروج از برجام سخن میگویند. ظاهرا پیشنهادهای اروپاییها مقبول تصمیم گیران نظام قرار نگرفته است. معنای خروج از برجام بازگشت تمام تحریمهای گذشته است. از تحریمهای آمریکا و اروپا تا تحریمهای مرتبط با قطعنامههای شورای امنیت.
در کنار این دو موضوع به جامعه که نگاهی کنیم شاهد گسست اجتماعی هستیم. مردم به راهی میروند و حاکمان راه دیگری را انتخاب کرده اند. زخم شکاف میان جامعه و حاکمیت که در پس از بحران88 رو به فزونی گرفته بود و در انتخابات92 اندکی بهبود پیدا کرده بود دوباره سر باز کرده است و ظاهرا کسی هم حواسش به آن نیست. آنچه در دی ماه 96 رخ داد مصداق عینی این شکاف بود و خیلی مسائل دیگر که بیشتر زیر پوست جامعه در جریان است مصداقهای کمتر دیده شده از آن. وضعیت کشور وضعیت ناگواری است؛ حالا مقامات دولتی به آمارهای اقتصادی دلخوش باشند و دیگران به شاخصهای غیرقابلاندازه گیری سیاسی در واقعیت تغییری ایجاد نمیکند. در تبلیغات رسمی از اقتدار و پیشرفت سخنها گفته میشود و در عمل آنچه میبینیم جز ضعف و پسرفت نیست. این فاصله میان واقعیتهای موجود در جامعه با توهمهای مسئولان را چگونه میتوان پر کرد؟
تصور برخی آن است که باز کردن درهای ورزشگاه آزادی به روی زنان و کارهایی از این دست میتواند کمی از گلایهها را کاهش دهد، گروهی دیگر اتکا به داخل و توجه ویژه به برخی اقشار خاص را راه عبور از تحریمها میدانند و گروهی سوم عبور اصلاح طلبان از دولت مستقر را بهترین راهکار برای حل بحرانهای سیاسی و اقتصادی تشخیص داده اند! حقیقت آن است که هیچ کدام از این راهکارها و راه حلها نمیتواند بحران را رفع کند و یا حتی کاهش دهد. مشکل اساسی این است که بسیاری از مسئولان هنوز صورت مسئله را نتوانستهاند درک کنند و تصور میکنند ما با مشکلی مانند دیگر مشکلات چهار دهه اخیر روبرو هستیم و میتوان با راه حلهای تکراری گذشته به جنگ مشکلات رفت.
آنچه مهم است اینکه در گام اول میباید از این توهم دست برداشت و پذیرفت که این بحران چند وجهی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که با آن روبرو شدهایم با موارد ظاهرا مشابه در گذشته متفاوت است و در نتیجه برای غلبه بر آن راهی دیگر را باید یافت. از سوی دیگر فرصت نیز اندک است. چه در حوزه سیاست خارجی و برجام و تحریم ها، چه در مسائل اجتماعی و شکافهای موجود در جامعه و چه در موضوع بحران فراگیر اقتصادی زمانی تا یک «انفجار بزرگ» باقی نمانده است و لازم است تا بیش از این دیر نشده «تصمیمهای سخت و فوری» روی میز تصمیم گیران قرار بگیرد.