شرایط اقتصادی عامه مردم و به خصوص دستمزدبگیران را رو به افول توصیف میکند: با اتفاقاتی که در عرصه ارز و طلا رخ داد، عملاً مردم کیش و مات شدند؛ این نوع سیاستگذاریهای اقتصادی در عمل مصداق «دست در جیب مردم کردن» است؛ کارگری که قبلاً یک میلیون تومان حقوق میگرفت، الان با این نرخ برابریِ ارز، ارزش یک میلیون تومان دریافتیاش به کمتر از نصف رسیده و این یعنی فلاکت مسلم؛ این یعنی بیچارگیِ کمدرآمدها. کارمندان و کارگران، قدرت خریدشان کمتر از سال گذشته که هیچ از دوسال قبل هم کمتر شده.
به گزارش خبرنگار ایلنا، خبری که منتشر شد، بسیار ساده بود؛ در دو سطر، کوتاه و مختصر: «حسن کامران نماینده مردم اصفهان گفت: مجلس هفت طبقه و در هر طبقه دو دستشویی دارد که روی هم رفته و با حساب سرانگشتی برای هر دستشویی ۲۶ میلیون هزینه کردهاند که سرجمع آنها میشود چیزی حدود ۳۰۰ میلیون تومان که خارج از مناقصه به افراد واگذار شده تا ساخته شود.»
این خبر سادهی دو سطری را بعضی ساده میگیرند؛ میگویند خبری نیست، چیزی نشده؛ سیصد میلیون تومان،چیزی نیست، ارزنیست در انبار کاه؛ اما برای خیلیها این خبر و اعداد و ارقام آن، مهم است؛ مشتیست نمونه خروار؛ نمونهایست از خروارها بریز و بپاشِ بالادستیها؛ بریز و بپاش همانهایی که برای سفرههای مردم تصمیم میگیرند؛ سفرههای آب رفتهی مردم……
مهدی تقوی (کارشناس اقتصادی و استاد دانشگاه) این خبرِ ساده را خوشبینانه تفسیر میکند:« پارلمان یک کشور، نماد آن کشور است و اگر نیاز به بازسازی دارد، باید انجام شود؛ در حال حاضر وضعیت کشور هم چندان اسفناک نیست که بگوییم نمیشود این قبیل کارها را انجام داد؛ در دوره احمدی نژاد، نرخ رشد منفی بود و تورم چهل درصدی داشتیم اما حالا نرخ رشد، مثبت است و تورم رسمی هم تک رقمیست؛ نرخ صدور نفت هم از یک میلیون بشکه در روز به دو و نیم میلیون بشکه افزایش پیدا کرده؛ خب طبیعی ست که در این اوضاع، شرایط برای اقداماتی که «آبرومندی کشور» را تضمین میکنند، آماده است و این قبیل کارها، ایراد چندانی ندارد؛ در ضمن سیصد میلیون تومان مگر خیلی زیاد است؟ در بودجه کلی مملکت چیزی به حساب نمیآید؛ یک ارزن در انبار کاه…..»
این تفسیر خوشبینانه از موضوع را بلافاصله کنار چند پرده از واقعیتهای جاری قرار میدهیم:
۱– بیست و هشتم خرداد برای چندمین بار بازنشستگان فرهنگی مقابل وزارت آموزش و پرورش تجمع میکنند؛ خواستهی آنها پرداخت پاداش پایان خدمت است؛ زنان و مردان میانسال، معلمانِ سالها پای تخته ایستاده، ظهر تابستان میان خیابان ایستادهاند و طومار امضا میکنند: قبل از اینکه پولمان بیارزشتر شود، لطف کنید و معوقاتمان را بپردازید..
اردیبهشت ماه وزارتخانه اعلام کرد برای پرداخت پاداش پایان خدمت بازنشستگان سال ۹۶ از محل سود شرکتهای دولتی، اعتبار سههزار و ۵۰۰ میلیارد تومانی درنظر گرفته شده است اما میزان تحقق این اعتبار جای سؤال دارد درحقیقت این اعتبار که درآمد هزینهای از یک درصد سود شرکتهاست باید به آموزش و پرورش پرداخت شود تا پس از آن پاداش پایان خدمت بازنشستگان سال ۹۶ تسویه شود. با این حساب جای سههزار و ۵۰۰ میلیارد تومان در بودجه دولت خالیست و این جای خالی هنوز که هنوز است پرنشده؛
۲- کارگرانِ «گروه ملی فولاد اهواز» یک هفتهی تمام پشت سرهم تجمع کردند؛ از مطالبات برآورده نشدهی این کارگران، به جز پرداخت معوقات مزدی، تامین مواد خام برای تولید است؛ شریعتی استاندار خوزستان، از تلاش برای اختصاص تسهیلاتِ پنجاه میلیارد تومانی به این شرکت خبر دادهاست؛ پنجاه میلیارد تومان برای خرید مواد اولیه و راهاندازی یک شرکتِ متعلق به صنایع زیرساختی و البته برای رفع نگرانی صدها کارگر معترض کفایت میکند.
۳- بیمه کولبران هنوز برقرار نشده، منتفی میشود؛ میگویند رابطه کارگری- کارفرمایی برای کولبران تعریف نشده؛ نه کارفرمایی هست که بیست و سه درصد را بپردازد و نه کولبر «توان» آن را دارد که هفت درصد سهم خود را بپردازد؛ در نتیجه بیمه بیبیمه؛ حالا «وحید لقمان» کولبر شین آبادی که روی مین رفته و یک پا و یک چشماش را از دست داده و هیچ بیمهای هم ندارد، فقط حدود بیست میلیون تومان نیاز دارد تا بتواند چشماش را عمل کند و روشنایی چشم را اندکی برگرداند؛ او «ندارد»، هیچ حمایت درمانی و اجتماعی در کار نیست؛ پیش از این هم مردم هزینههای بیمارستان او را پرداختهاند و حالا هم انجمنها و نهادهای مدنی آستین بالا زدهاند و برایش پول جمع میکنند؛ بیست میلیون تومان برای بازگشت بیناییِ یک شهروند، یک قربانی مین کافیست؛ فقط بیست میلیون تومان کفایت میکند…
ورق زدن این پردهها تمامی ندارد؛ از این واقعیتها تا دلتان بخواهد هست؛ واقعیتهایی که نشان میدهد «پول» نیست یا حداقل برای «مردم» نیست؛ واقعیتهایی از میلیاردها تومان کمبود بودجه در سطح کلان تا نیاز شدید به چند میلیونِ ناقابل در سطح خُرد.
پس به نظر میرسد در معادلات اقتصادی جاری که ریاضت، کمبود بودجه و فقر، حکمفرمایی میکند، سیصد میلیون تومان را به همین سادگیها نمیشود گفت پول کمیست؛ تازه این را هم در نظر بگیریم که این ختمِ قضیه نیست؛ سیصد میلیون تومان فقط مشتیست نمونه خروار.
علیرضا حیدری (فعال کارگری) معتقد است؛ در شرایط فعلی گرچه این سیصد میلیون تومان هزینه تعمیر سرویسهای بهداشتی مجلس، در نوع خود جای طرح و بررسی دارد؛ اما قضیه به همینجا ختم نمیشود؛ این پول، مبلغِ زیادی است اما در مقابل ریخت و پاشهای میلیاردیِ «از ما بهتران» چیزی نیست؛ هزینههای وحشتناکی میکنند و به کسی هم جواب پس نمیدهند. در واقع میزان بریز و بپاشِ «بالاییها» با ریاضتی که مردم میکشند، هیچ همخوانی و انطباقی ندارد؛ منظورم از بالاییها، هم دولت است، هم مجلس و هم ….
اما دیدگاه نمایندگان مجلس از اساس متفاوت است؛ سلمان خدادادی (نماینده مردم ملکان و رئیس پیشین کمیسیون اجتماعی مجلس) از هیاهوهای ایجاد شده بر سر بریزوبپاشهای مجلس به شدت انتقاد میکند و میگوید: مظلومتر از نمایندگان مجلس نداریم. من پنج دوره به طور متوالی توسط مردم انتخاب شدهام و این را یک توفیق و موهبت الهی میدانم و حقیقتاً هیچ تشکیلاتی را در مملکت، مظلومتر از مجلس نمیشناسم؛ منِ نماینده فقط یک خودروی پژو چهارصد و پنج دارم و خودم هم رانندگی میکنم؛ این را از اول داشتهام و هنوز هم دارم. قبل از اینکه به مجلس بیایم به عنوان یک مدیر دولتی، کلی امکانات داشتم که حالا آنها را هم ندارم؛ به شما سرراست بگویم من به عنوان یک نماینده مجلس هیچ ریخت و پاشی در مجلس نمیبینم؛ وقتی هر سه نماینده مجلس، مشترکاً یک دفتر دارند با یک مدیر دفتر و یک خط تلفن، دیگر چه ریخت و پاشی؟ همه چیز برای نمایندگان مجلس حداقلیست و امکانات ما به مراتب از مدیران دولتی کمتر است.
علیرضا حیدری (فعال کارگری) اما قضیه را با ابعاد بیشتری میبیند؛ او به مشکلات و ریاضتهای مردم اشاره میکند: وقتی کشور دارد «ریاضتی» اداره میشود، همه نهادهای حاکمیتی اعم از مجلس و دولت و غیره باید به سمت کاهش هزینه بروند و خودشان را با جامعهای که نمایندگی میکنند، منطبق بکنند. در شرایطی که ارتزاقِ ۵۰ تا ۶۰ درصد مستمریبگیران کشور، از طریق حقوقی ست که از تامین اجتماعی دریافت میکنند و تامین اجتماعی نیز دچار بحرانِ منابع-مصارف است، انتظار نمیرود که یک همچین هزینههایی در خانه ملت اتفاق بیفتد. بنابراین مسالهی کاهش هزینهها و انطباق شرایط زندگی مدیران دولتی و نمایندگان مجلس با شرایط زندگی مردم عادی، بسیار پراهمیت است؛ در حال حاضر زندگی معیشتی مردم با سختیهای بسیاری توام است و عملاً اکثریت مردم در حال ریاضت کشیدن هستند؛ شرایط دشوار امرار معاش، تعویق پرداخت حق بیمه و تعویق دستمزد و مسائل اینچنینی به خوبی گواه این است که هیچ توجیهی برای آقایان باقی نمیماند که بیایند چنین هزینههایی بکنند؛ حتی اگر محل این هزینهها در بودجه مجلس دیده شده باشد، بازهم «ضرورتی» برای این کارها نیست. ساختمان نوساز مجلس، نیازی به تعمیرات در این حد و اندازه ندارد و بدون تردید این هزینهها نامتعارف است.
به سلمان خدادادی بازمیگردیم؛ او معتقد است که در مجلس نه تنها ولخرجی و بریزوبپاش نیست؛ بلکه نمایندگان مجلس در مقایسه با دیگر مقاماتِ طراز اول تا چندمِ مملکت، بسیار کمتر هزینهتراشی میکنند: «بخشدار یک محل دورافتاده حداقل دفتری با بیست تا کارمند دارد، پنج تا اتوموبیل دارد و یک ساختمان دربست در اختیارش است، درحالیکه توقع مردم هم از او پایین است؛ فقط باید به مشکلات و مسائل یک حوزه محدود رسیدگی کند؛ حالا نمایندهای که مردم از او میخواهند در حوزه مملکتی تصمیمسازی کند، یک دفتر پانزده متری و یک کارمند دفتری را با دو همکار دیگرش شریک است؛ از اتوموبیل و امکانات دیگر هم خبری نیست؛ اینها واقعیات است؛ حالا خودتان قضاوت کنید؛ چه بریز و بپاشی؟ چرا اینقدر هیاهو ایجاد میکنند؟ سرویسهای بهداشتی مجلس نیاز به تعمیر داشت؛ آیا نباید درست میکردند؟ به نظر شما باید میگذاشتند شیرها چکه کند و سنگها همچنان لق بزند؟»
خدادادی ادعا میکند که تعمیرات سرویسهای بهداشتی، اساسی نبوده و ارقامی که رسانهای شده، صحت ندارد: من سیصد میلیون تومان را قبول ندارم؛ در هفت طبقه مجلس برای سرویسهای بهداشتی یکسری تعمیرات جزئی انجام شده و این هیاهوها صحت ندارد؛ سیصد میلیون تومان به هیچ وجه هزینه نشده؛ برخی میخواهند مجلسیها را خراب کنند، اما نمیدانند که خراب کردن مجلس، خراب کردن مردم و مملکت است؛ تعدادی نماینده میخواستند بروند بازیهای جام جهانی فوتبال را ببینند؛ هنوز نه به دار بود و نه به بار، آنقدر هیاهو به پا کردند و جدل راه انداختند که خدا میداند؛ بازهم تاکید میکنم اینها همه جنجال و هیاهوست؛ مظلومتر از نماینده مجلس در بین مسئولان کشور نداریم….
حیدری در پاسخ به این اظهارات، موضوع را از زاویه دیگری بازمیکند: به راستی که مشت نمونه خروار است؛ این سیصد میلیون رسانهای شده اما خیلی از ولخرجیها و هدررفتِ سرمایهها در سکوت کامل اتفاق میافتد؛ هزینههای بسیار وحشتناک دیگری در جاهای دیگر دارد اتفاق میافتد؛ در دولت، در نهادهای عمومی و نیمه عمومی، در همین مجلس. در هیچ کدام از این نهادهای بالادستی، «انضباط مالی» مورد نیاز وجود ندارد.
حیدری، شرایط اقتصادی عامه مردم و به خصوص دستمزدبگیران را رو به افول توصیف میکند: با اتفاقاتی که در عرصه ارز و طلا رخ داد، عملاً مردم کیش و مات شدند؛ این نوع سیاستگذاریهای اقتصادی در عمل مصداق «دست در جیب مردم کردن» است؛ کارگری که قبلاً یک میلیون تومان حقوق میگرفت، الان با این نرخ برابریِ ارز، ارزش یک میلیون تومان دریافتیاش به کمتر از نصف رسیده و این یعنی فلاکت مسلم؛ این یعنی بیچارگیِ کمدرآمدها. کارمندان و کارگران، قدرت خریدشان کمتر از سال گذشته که هیچ از دوسال قبل هم کمتر شده.
حیدری ادامه میدهد: شاید این سوال پیش بیاید که چرا این سیاستها را در دستور کار قرار میدهند؛ چرا اقتصاد را به این سمت و سو میبرند؛ چرا مردم را به زیر خط فقر هل میدهند؛ پاسخ ساده است؛ برای اینکه برخی نهادهای اسرافکار و بدون انضباط بتوانند هزینههای هنگفت خود را از جیب مردم تامین کنند. میخواهم بگویم صرفنظر از این سیصد میلیون یا مخارجی که صرفِ مسافرتهای برخی نمایندگان میشود، که البته مسائل مهمی هم هستند، نباید فراموش کنیم که اتفاقات بسیار بدتر و در سطوح کلانتر در حال رخ دادن است و اثرات این سیاستهای «تعدیلی» برای مردم به شدت وحشتناک است؛ مردم روز به روز فقیرتر میشوند چراکه قیمتها بیپروا در حال افزایش یافتن است؛ هم نرخ کالاهای تولیدی بالا میرود و هم کالاهای وارداتی، گران میشود. و البته ناگفته نماند که این شرایط «رانتخواری» را گسترش میدهد؛ خیلیها از این اوضاع منتفع میشوند؛ داستان تحریمها و سهمیهبندیهای ارزی، رانت بسیار گستردهای برای افراد و گروههای خاص به وجود میآورد که روز به روز فربهتر میشوند؛ آن هم در شرایطی که گرسنگی و فلاکتِ فرودستان بیداد میکند.
در شرایطی که فلاکتِ فرودستان بیداد میکند، در شرایطی که بیست میلیون تومان، فقط بیست میلیون تومان ِ ناقابل اگر در قالب خدمات حمایتی پرداخت شود، میتواند زندگی ناکامِ شهروندی مانند کولبرِ شین آبادی را از اساس متحول کند، مجلس شورای اسلامی به اعتراف خودِ صاحبان کرسی آن، سیصد میلیون تومان برای تعمیر سرویسهای بهداشتی خود هزینه میکند. در این بین، سیدناصر لارگان، نماینده مردم فلاورجان، ادعای جالبی میکند؛ او میگوید: «این سیصد میلیون تومان از جیب «مردم» نیست که به آن معترض باشند؛ این هزینهها از بودجهای است که برای مجلس مصوب شده.» این یعنی برخی نمایندگان ملت، بودجه مجلس را از آنِ «مردم» نمیدانند؛ اینجا باید سکوت کرد، دیگر هیچ حرفی باقی نمیماند….
گزارش: نسرین هزاره مقدم