امريكا به همراه انگليس و فرانسه به بهانه عمليات شيميايي، به سوريه حمله كردند كه البته اين حمله بيش از آنكه پيامدهاي نظامي داشته باشد، پيامهاي سياسي داشت. اين عمليات در عين اينكه نشان داد براي امريكا و متحدان آن حقوق بينالملل نقش ابزاري را دارد كه اگر در جهت اهداف آنان نباشد كارايي نخواهد داشت، بيانگر اين بود كه غرب به رهبري امريكا همچنان در بحرانهاي بينالمللي يكپارچه و متحد عمل ميكند. در ميان كشورهاي كه نسبت به عمليات امريكا موضعگيري داشتند تركيه يك استثنا بود. در حالي كه تركيه به همراه روسيه و ايران با روندهاي چون نشستهاي آستانه، سوچي و آنكارا در تلاشند راه حل سياسي براي بحران سوريه بيابند، آنكارا نه تنها از عمليات و حملات امريكا و متحدان آن به سوريه حمايت كرده، بلكه آن را ناكافي و عملياتي دير هنگام دانسته و از انجام آن ابراز خرسندي كرده است. نكتهاي كه اين رفتار تركيه به ما يادآوري ميكند اين است كه با نگاه برخاسته از نگاه صفر و صد، نفرت و شيفتگي به كشورها، نميتوان سياست و راهبرد تعيين كرد بلكه نگاه به صحنه سياست بايد خاكستري باشد. متاسفانه در ايران در بخشهايي از دستگاه ديپلماسي و در كنار نگاه حاشيهاي بدبينانه، نگاه همراه با خوشبيني و شايد شيفتگي نسبت به تركيه وجود داشته و دارد.
اين نگاه خواسته و ناخواسته سالهاست بيش از اينكه تامينكننده منافع ملي ايران باشد، روابط تهران و آنكارا را به گونهاي هدايت كرده كه بيش از اينكه خروجي روابط برد- برد باشد، معادله آن به نفع آنكارا بوده است. در اين راستا نگاهي به سطوح روابط در اغلب حوزهها و اظهارات طرفين ايراني و تركيهاي در مقاطع مختلف، بيانگر تسلط اين نگاه بوده است. البته اين رويكرد هر دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب بوده كه پرداخت به آن از حوصله اين يادداشت دور است. در حالي كه حمايتهاي تركيه در ظهور و تقويت داعش امري مسجل در داخل تركيه بوده و اسناد آن توسط حزب جمهوريخواه در مجلس تركيه ارايه و در رسانهها بارها منتشر شده و براي غرب، مسكو، بغداد، دمشق و… نيز روشن بوده است، در داخل ايران هميشه برخي به آن به ديده ترديد مينگريستند. مشاركت تركيه در گفتوگوهاي سوچي و آنكارا بيش از آنكه حاصل تغيير ذهنيت در نگاه به داعش، رقابت با ايران، اختلافنظر با امريكا و… باشد، حاصل تغيير رفتار به هدف تغيير موقعيت بوده و هست. اظهارات رجب طيب اردوغان، رييسجمهور تركيه مبني بر نگاه آنكارا به امريكا به عنوان متحد، به روسيه به عنوان شريك و ايران به عنوان كشور همكار، به اندازه كافي اهداف تركيه در روابط خود با اين كشورها را روشن ميسازد. تركيه ديروز نيز بر سقوط بشار اسد، رييسجمهور سوريه تاكيد داشت و امروز نيز خواستار بركناري او است. تركيه همان كشور حامي داعش است كه شرايط را درك كرده و گامهاي خود را منطبق با آن برميدارد. تصرف عفرين حاصل اين تغيير رفتار و بهرهگيري از موقعيتها است. حمايت تركيه از عمليات امريكا را در داخل كشور برخي برنتابيده و با الفاظ خارج از عرف آن را تحليل كردهاند، اين در حالي است كه تركيه همان است كه بود و اين ما بوديم كه در برخي تحليلها بيراه رفتيم. تركيه بيش از نهصد كيلومتر با سوريه مرز مشترك داشته و با معضل جدي كردي در داخل مواجه است. ظهور اقليم ديگر كردي و پيوند طبيعي آن با كردهاي تركيه ميتواند پايان تركيه باشد. تركيه با توجه به شرايط و ضرورتها براي تامين تماميت ارضي و منافع خود با شيطان نيز پيمان همكاري ميبندد. نگاه اخلاقي به صحنه سياست و قايل بودن به مردي و نامردي در معادلات سياسي، حاصل نگاه سادهانديشانهاي است كه محاسبات معادلات زميني را، در آسمانها ميجويد. تركيه خود را اسير نگاه ايدئولوژيك نكرده و هر كجا منافع او تامين شود همانجا خواهد بود. شركت در روند سوچي و حمايت از حمله امريكا تبلور اين نگاه است. نكته آخر آنكه نهتنها راه آنكارا و در اين ميان مسكو، از تهران جدا است، بلكه در نقطه نهايي، بغداد نيز ميان انتخاب ايران و امريكا، واشنگتن را برگزيده و جبهه مقاومت نيز در شرايط خاص سازش خواهد كرد. ايران بايد تلاش كند از دام انزواي جهاني و غربت منطقهاي خارج شده و اگر نميتواند شرايط را تغيير دهد، براي ماندگاري ايران، ذهنيت منتهي به بنبستهاي استراتژيك را تغيير دهد. نبايد به آن سو برويم كه تصميمات سخت را در شرايط دشوار بگيريم.
صادق ملكي
اعتماد