هرچند به ظاهر دراویش سرکوب شدهاند ( فیلمهای منتشره حاکی از برخورد وحشیانه و غیر انسانی مأموران امنیتی با دراویش دست بسته است. این سبعیت مأموران را در کمترجایی از جهان سراغ داریم. حتی سخنگوی قوه قضاییه تأیید کرده است که یک نفر از دراویش بازداشتی بعد از ضرب و شتم سبعانه در بیمارستان کشته شده است و پایگاه اطلاع رسانی مجذوبان نور این تعداد را حداقل سه نفر اعلام کرده است) اما همچنان به خاطر مقاومت خود همان دستاوردهای قبلی را حفظ کردهاند و انشاءالله نیز در سایه این مقاومت بیشتر از حقوق قانونی خود بهره مند خواهند شد.
در پایان نیز امیدوارم که همه فعالان سیاسی و منتقدان وضع موجود یکصدا خواهان آزادی دراویش زندانی و تمامی زندانیان سیاسی و شکستن حصر رهبران سرفراز جنبش سبز، آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی خانم زهرا رهنورد شوند.
کلمه – گروه خبر: ابوالفضل قدیانی فعال سیاسی معتقد است که یکی از دلایل برخورد با دروایش گنابادی و اتفاقات رخ داده در گلستان هفتم خیابان پاسداران، روحانیون وابسته به استبداد هستند که تاب دینورزی متفاوت را ندارند.
این فعال سیاسی سبز در گفت و گو با کلمه ضمن امیدواری برای شکستن “حصر رهبران سرفراز جنبش سبز، آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی خانم زهرا رهنورد” در ارتباط با پیش زمینه برخورد با دروایش میگوید: “ترس استبداد و تحجر مرتجعان منجر به سلسله حوادثی شد از جمله تخریب حسینه دراویش در بهمن ۱۳۸۴ در شهر قم و بازداشت و ضرب و شتم هزاران تن از ایشان، تحت فشار قرار دادن آقای نورعلی تابنده، بزرگ سلسله دراویش نعمتاللهی گنابادی برای ترک اجباری شهر گناباد در مهر ۱۳۸۵، تخریب حسینه دراویش گنابادی در شهر بروجرد در آبان ۱۳۸۶ و بازداشت دراویش معترض، تخریب حسینیه و کتابخانه آنها در تختفولاد اصفهان در بهمن ۱۳۸۷ و بازداشت و صدرو حکم زندان برای دهها درویش. این اتفاقات کم کم دراویش را که اساسا از سیاست حذر میکردند را به سمت مقاومت مدنی مسالمتآمیز راند، مقاومتی که به نظر من برای بدنه سیاسیون منفعل میتواند ارزنده و درسآموز باشد. ”
متن این گفت و گوی کلمه با ابوالفضل قدیانی به شرح زیر است:
آقای قدیانی به نظر شما ریشه حوادث خیابان پاسداران چیست؟
به نظر بنده که علتالعلل همه حوادث اینچنینی استبداد است و حکومت شخص مستبد امروز ایران آقای علی خامنهای. استبداد هر جمع و گروه متشکلی را که آستان بوس درگاه او نباشند را دشمن خود میپندارد. دراویش هم متشکلاند و هم به دلایل متعدد نمیتوانند به خدمتگزار استبداد بدل شوند، از سالهای گذشته هم که سست شدن و لرزان شدن پایههای حکومت مستبد در جامعه پدیدار گشت دستگاههای امنیتی خودآگاه و ناخوداگاه به سراغ سرکوب بیشتر جمعیتهای متشکل رفتند و نتیجه تضییع حقوق ابتدایی دراویش در اجرای جمعی مناسک مذهبی و تخریب و تحدید حسینیههای آنان شد. به گمان من اعتراضات گسترده دی ماه ۹۶ و وحشتی که در دستگاه استبداد افکند نیز در برخوردهای اخیر با دراویش مؤثر بوده است. به عبارتی استبداد خواسته است هیمنه دروغینش را که در اعتراضات اخیر بیشتر شکسته شد با حرکات اینچنینی اندکی ترمیم کند هرچند مقاومت دراویش باعث فروریختن هرچه بیشتر هیمنه کاذبش شد.
البته برخورد با دراویش دلایل دیگری هم داشته است. روحانیون وابسته به استبداد که متاسفانه بعضیشان قبای مرجعیت هم به تن کردهاند با زر و زور و تزویر بر حوزه مسلط شدهاند نیز تاب دینورزی متفاوت را نمیآورند. اینان حتی تحمل دراویش نعمتاللهی گنابادی را که نزدیکترین سلسله متصوفه به خوانش فقهی از تشیع اثنی عشریاند را نیز ندارند. در واقع تحریکهای ارتجاع که همدست استبداد امروز ایران است نیز در سرکوب دراویش موثر بوده است.
با توجه به این پیشزمینه چه طور شد که حوادث خیابان پاسداران به این شکل رقم خورد؟
من در سؤال قبل به ریشه برخورد با دراویش اشاره کردم. ترس استبداد و تحجر مرتجعان منجر به سلسله حوادثی شد از جمله تخریب حسینه دراویش در بهمن ۱۳۸۴ در شهر قم و بازداشت و ضرب و شتم هزاران تن از ایشان، تحت فشار قرار دادن آقای نورعلی تابنده، بزرگ سلسله دراویش نعمتاللهی گنابادی برای ترک اجباری شهر گناباد در مهر ۱۳۸۵، تخریب حسینه دراویش گنابادی در شهر بروجرد در آبان ۱۳۸۶ و بازداشت دراویش معترض، تخریب حسینیه و کتابخانه آنها در تختفولاد اصفهان در بهمن ۱۳۸۷ و بازداشت و صدرو حکم زندان برای دهها درویش. این اتفاقات کم کم دراویش را که اساسا از سیاست حذر میکردند را به سمت مقاومت مدنی مسالمتآمیز راند، مقاومتی که به نظر من برای بدنه سیاسیون منفعل میتواند ارزنده و درسآموز باشد.
به هر تقدیر این مقاومت (مثل مقاومت آقای تابنده در ترک اجباری گناباد، تحصن دراویش در حمایت از زندانیانشان و همچنین تجمع دراویش به منظور حمایت و حفاظت از قطبشان) منجر به برآورده شدن بخشی از مطالبات دراویش هم شد. به گمان من این عقبنشینیهای حاکمیت در مقابل دراویش این ترس را بر دل دستگاه استبداد افکند که مبادا دیگران نیز از دراویش بیاموزند. به همین دلیل نیز با تمسک به استراتژی النصر بالرعب تلاش کرد ضرب شصتی به ایشان نشان دهد و به جامعه نیز پیام دهد که قرار نیست کوتاه بیاید.
به هر حال به گمان من هرچند به ظاهر دراویش سرکوب شدهاند ( فیلمهای منتشره حاکی از برخورد وحشیانه و غیر انسانی مأموران امنیتی با دراویش دست بسته است. این سبعیت مأموران را در کمترجایی از جهان سراغ داریم. حتی سخنگوی قوه قضاییه تأیید کرده است که یک نفر از دراویش بازداشتی بعد از ضرب و شتم سبعانه در بیمارستان کشته شده است و پایگاه اطلاع رسانی مجذوبان نور این تعداد را حداقل سه نفر اعلام کرده است) اما همچنان به خاطر مقاومت خود همان دستاوردهای قبلی را حفظ کردهاند و انشاءالله نیز در سایه این مقاومت بیشتر از حقوق قانونی خود بهره مند خواهند شد.
در پایان نیز امیدوارم که همه فعالان سیاسی و منتقدان وضع موجود یکصدا خواهان آزادی دراویش زندانی و تمامی زندانیان سیاسی و شکستن حصر رهبران سرفراز جنبش سبز، آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی خانم زهرا رهنورد شوند.