بعید است کسی حتی در میان طرفداران رای دادن به روحانی در انتخابات اخیر در اینکه رئیس جمهور بیش از پیش دچار چرخش شده و به محافظه کاری و راست روی افتاده و سعی در هماهنگی با جریان بیت رهبری دارد، تردیدی داشته باشد… وارد شدن در این بازی خطرناک و فریبنده برنده ای جز جناح های قدرت حاکم بر ایران ندارد و بار دیگر رویاهای تغییر مردم ایران و این بار به دست آقای روحانی به تحلیل می روند. همانطور که حسن روحانی نیز در این معامله چیزی نصیبش نخواهد شد.
معرفی دو وزیر پیشنهادی جدید به مجلس توسط روحانی و حاشیه هایی مبنی بر این که به خصوص وزیر علوم او جزء گزینه های نخست وی نبوده است، به مباحث سیاسی جدیدی در نسبت رئیس جمهور و رهبر و به ویژه مشی سیاسی حسن روحانی در دوره دوم دولتش دامن زده است.
بحث «نسبت رئیس جمهور و رهبر» در سیستم دوگانه قدرت در ایران در طول این چند دهه موضوع راهبردی مهمی است که باید مستقلا به آن پرداخت (نگارنده سه سال پیش طی سه مقاله مستقل به این امر پرداخته ام). بنابراین در این نوشتار به مسئله عملکرد روحانی در دولت دومش توجه می کنم.
بعید است کسی حتی در میان طرفداران رای دادن به روحانی در انتخابات اخیر در برابر رئیسی و قالیباف، در اینکه او بیش از پیش دچار چرخش شده و به محافظه کاری و راست روی افتاده و سعی در هماهنگی با جریان بیت رهبری دارد، تردیدی داشته باشد. نحوه تنظیم فهرست کابینه نماد مهمی از رویه جدید آقای روحانی است. مهمتر اینکه هیچگاه معلوم نشد در دیدار وی با جمعی از فرماندهان سپاه چه گذشته است. روشن شدن مفاد این جلسه از رفتار روحانی پس از این دیدار رمزگشایی می کند. اما هیچ یک از طرفین چیزی در این باره نمی گوید الا اینکه برخی سپاهیان از آن جلسه و رفتار عمومی روحانی پس از آن جلسه ابراز رضایت می کنند.
بازار گمانه زنی در این باره پر رونق است. یکی از دم دستی ترین توضیحات معامله بر سر پرونده برادر آقای روحانی بوده است. اما به نظر نمی رسد چنین مسئله ای که از قبل هم وجود داشت بتواند تغییر رفتاری چنین مهم را توضیح بدهد.
گمانه زنه قوی تر این بوده است که روحانی میخواهد با کم کردن از مزاحمت و ممانعت ها در دولت دومش بتواند کار اجرایی قوی تری ارائه دهد. هر چند این موضوع قابل اعتنایی است اما از آن به بعد نیز تغییر محسوسی در رفتار جریان مقابل مشاهده نشد و در حوزه سیاست خارجی و منطقه ای همچنان در به پاشنه سابق می چرخد و در نتیجه نیاز مبرم و حیاتی دولت به سرمایه گذاری خارجی به شدت دچار اختلال شده است. در سیاست داخلی نیز تسهیل محسوسی در بستر حرکتی دولت مشاهده نمی شود.
اگر این رویه دولت را در کنار کوتاه آمدن غیرموجه اش در مورد وزیر شدن زنان قرار دهیم و نیز بی مهری که به هموطنان اهل سنت داشته است؛ شاید باز باید بر گزینه دیگری که زیاد هم مطرح شده مکث کرد و آن تلاش روحانی برای بهبود ارتباط با جریان سنتی و نیز محافظه کاران میانه رو جهت بسترسازی دراز مدت برای آینده سیاسی اش و مشخصا نیم نگاهی است که به مسئله جانشینی و شانسی که برای پوشیدن قبای رهبری دارد. برخی اظهار تمایل روحانی برای شرکت مجدد در جلسات جامعه روحانیت تهران را نیز در همین راستا می بینند. بعضی نیز درس خارج اخیر روحانی در حوزه علمیه لواسان را با موافقت ضمنی بیت تلقی می کنند.
برخی طرفداران افراطی دولت روحانی این «معامله» را معامله خوبی می دانند که هرچند باعث کم کاری و کم دستاوردی دولت دوم روحانی میشود اما امتیاز بزرگی را در ازائش دریافت می کند. و این روحانی است که در این بازی برنده است.
«اگر» چنین پشت صحنه ای درست باشد به نظر می رسد علیرغم همه تجارب شخص روحانی از قبض و بسط ها و بندبازی های قدرت در ایران و با وجود شدیدا پراگماتیست و عملگرا بودن خود او؛ بازی خطرناکی را شروع کرده است که احتمال بازنده بودنش از بردنش بیشتر است. در این بازی جریان مقابل با عنایت به برخی ویژگی های فردی روحانی و اشتیاق فراوان او به آینده سیاسی شخصی اش؛ با در باغ سبزهایی که از طرف مقابل به وی نشان می دهند او را مهار و آرام می کنند تا چهار سال دولت دومش هم بگذرد و جریان بیت از دست او خلاص شود! آنها به هیچوجه برای هیچ سمتی در این حد، چه برسد به بالاتر از آن؛ به فردی که غربگرایش می دانند اعتماد نخواهند کرد. این نکته ای است که روحانی نباید به هیچوجه فراموشش کند.
در این میان اما برای ما شهروندان ایران زمین چه اتفاق می افتد؟ دولتی که با هزار ضرب و زور و وعده و وعید در برابر افرادی چون رئیسی رای آورده است، با دستان خودش دست به خودکشی می زند و این یعنی فقر و فلاکت برای مردمی که به هزار امید برای بهبود اوضاع مانع قدرت گیری تندروها شده اند. آنها اینک و در عمل با میدانداری بیت و راندن اسب سیاستهایش در مسیرهای سابق مواجه شده اند و گروگان شدن ایران و ملت تحت فشار طاقت فرسای زندگی روزمره در برابر سیاستهای ماجراجویانه و بی پشتوانه منطقه ای و جهانی آنان. آن هم در دوره ای که فردی چون ترامپ در راس بزرگترین قدرت سیاسی- اقتصادی – نظامی جهان قرار گرفته است.
بدین ترتیب دولت و وضعیت اقتصادی کشوری که نمی تواند حقوق عقب افتاده انبوهی از کارگران خود را بدهد و روز بروز بر آمار بیکاری و کمبود بودجه های عمرانی افزوده می شود و بحران های کلان متعددی کشور را در سراشیبی خطرناکی قرار داده اند؛ تازه باید اندک توان خویش را صرف مسائل نظامی و مداخله جویی های ضد ملی در بحران های منطقه ای کند.
بدین ترتیب به نظر می رسد وارد شدن در این بازی خطرناک و فریبنده برنده ای جز جناح های قدرت حاکم بر ایران ندارد و بار دیگر رویاهای تغییر مردم ایران و این بار به دست آقای روحانی به تحلیل می روند. همانطور که حسن روحانی نیز در این معامله چیزی نصیبش نخواهد شد.