حران کرهشمالي (جمهوري دموکراتيک خلق کره) وارد مرحله حساس خود شده است که بهزودي يا بايد در يک توافق منطقهاي-جهاني
به مصالحه بينجامد يا جنگ و تشديد تنشها اجتنابناپذير ميشود. تنش در روابط پيونگيانگ با واشنگتن در وهله اول و روابط اين کشور با کرهجنوبي و ژاپن در وهله دوم يک مجموعه درهمتنيده از بروز تنش در روابط منطقهاي و بينالمللي است که بهدليل مطرحبودن استفاده از تسليحات هستهاي ميتواند به يک بحران بزرگ در روابط بينالملل منجر و جهان را با خطرات پيشبينينشدهاي مواجهه کند.
بحران در شبهجزيره کره با ديگر بحرانهاي کنوني در عرصه جهاني تفاوت کمي و کيفي خاصي دارد که پيچيدگيهاي آن از قانون «رولت روسي» پيروي ميکند. در صورت تشديد بحران و ورود به فاز درگيري نظامي به صورت مشخص حتي در صورت شکيبايي ديگر قدرتهاي هژمونيک جهاني، ميتواند منجر به بزرگترين فاجعه بعد از جنگ جهاني دوم بشود. بههميندليل بسياري از تحليلگران اعتقاد دارند جنگ در شبهجزيره کره بهنوعي آغاز جنگ جهاني سوم خواهد بود. متأسفانه نقش آلترناتيوي ايالات متحده آمريکا در اين بحران تا حدود زيادي امکان مصالحه حول منافع ملي کشورهاي «منطقه بحران» را تحتالشعاع اهداف ژئوپليتيک تدوينشده در واشنگتن قرار داده است.
اينکه نوع حکومتداري کرهشمالي با نُرمهاي معمول جهاني تفاوت دارد يا رژيم اين کشور در چنين کانتکسي بهزعم بسياري تبلور يک ديکتاتوري فردي و حزبي است هرگز نميتواند بهانهاي براي نديدن واقعيتهاي عيني و تاريخي در بروز و ظهور اين بحران و رقمخوردن شرايط جديدي باشد که هماکنون منطقه شرق آسيا و جهان را در معرض فاجعه قرار داده است. از طرف ديگر با توجه به انزواي پيونگيانگ و عدم ادغام اين کشور در اقتصاد جهاني، تحريمهاي جهاني از جمله تحريمهاي مصوب شوراي امنيت سازمان ملل متحد هرچند ميتواند حامل فشار بر اين کشور تلقي شود اما در اصل معادله نهتنها تغييري نميدهد که حتي استمرار و گسترش اين تحريمها خود ميتواند مقدمه آغاز يک جنگ بزرگمقياس باشد.
در شرايطي که هم زمان با آغاز مانور بزرگ واشنگتن- سئول، در روزهاي گذشته نيز پيونگيانگ دست به ششمين آزمايش هستهاي خود زد که منابع داخلي و خارجي تأييد کردهاند آزمايش جديد مربوط به بمب هيدروژني کرهشمالي بوده و بسيار ويرانگرتر از بمب هستهاي است، به نظر ميرسد چرخه بحران اگر بهزودي با يک عزم جهاني متوقف نشود بهتدريج ميتواند از کنترل خارج شود. عزم آمريکا براي ارائه يک قطعنامه جديد تحريم عليه پيونگيانگ با توجه به تجارب قبلي و تأثير اين قطعنامهها در تشديد بحران نهتنها به حل موضوع کمک نميکند که بدون ترديد بر تنشهاي موجود خواهد افزود. چند روز قبل از آن نيز «ولاديمير پوتين»، رئيسجمهوري پرقدرت روسيه، بهصراحت عنوان کرد «مردم کرهشمالي ترجيح ميدهند علف بخورند اما تسليم نشوند». اين گفته پوتين هرچند براي سياستمداران و افکارعمومي جوامع غربي و متمايل به سيستم زندگي ليبرال شايد تمسخرآميز به نظر آيد اما درون خود واقعيتي را نشان ميدهد که بسياري نميتوانند يا نميخواهند آن را ببينند. مردم کرهشمالي در بيش از پنج دهه گذشته طوري تربيت و تابع يک فرهنگ زيستي خاص شدهاند که فراتر از چرايي مثبت يا منفيبودن آن، توانسته است اين جامعه را به شيوه مستقل و خارج از عرفهاي معمول جهاني و با کمترين تأثيرپذيري از مدل زيست کنوني حاکم بر جهان تحت کنترل خواسته يا ناخواسته خود دربياورد.
در چنين شرايطي که نوعي از تنبيه و تحميل بيروني مرگ تدريجي ازسوي دشمنان را بر کرهشمالي اعمال ميکند، براي تصميمگيران در پيونگيانگ و بخش بزرگي از مردم اين کشور ورود به فاز عمليات نظامي، انتحاري و راديکال امر بسيار غامض و سختي نخواهد بود. اگر در شبهجزيره کره جنگي دربگيرد بدون هيچ ترديد آغازگر آن آمريکا خواهد بود و کرهشمالي هم براي دفاع از خود از تمام امکانات خويش نهايت استفاده را خواهد برد. بههميندليل آغاز اين جنگ پاياني فاجعهبار براي کرهشمالي و همسايگان رقيب آن از جمله کرهجنوبي و ژاپن خواهد داشت. نيروهاي نظامي و اراده سياسي در پيونگيانگ در چارچوب تدافعي و عدم تسليم ساماندهي شده است و هر کسي که در اين موضوع شک کند يا اراده براي آزمايش آن داشته باشد، در خدمت فاجعه بزرگي قرار خواهد گرفت که در راه است. بههميندليل جدا از چين و روسيه که بهنوعي متحد پيونگيانگ محسوب ميشوند، هماکنون بعضي از رهبران جهان غرب نيز که به عمق فاجعه واقف شدهاند سعي ميکنند با ميانجيگري مانع از بروز اين جنگ شوند. بههميندليل «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان تمايل خود را براي ميانجيگري درباره بحران شبهجزيره کره در گفتوگو با روزنامه فرانکفورتر آلگماينه اعلام كرد و گفت «چنانچه درخواستي براي شرکت ما در گفتوگوها باشد، من سريعا پاسخ مثبت ميدهم» و سپس کشور سوئيس نيز درباره آمادگي براي ميانجيگري صلح داوطلب شد. هماکنون به نظر ميرسد که رهبران کشورهاي مطرح اروپايي به اهداف جنونآمیز واشنگتن در قبال بحران شبهجزيره کره واقف شدهاند، درحاليکه متأسفانه شامگاه روز يکشنبه، دبيرکل ناتو، «ينس استولتنبرگ» در يک واکنش تحريکآميز عنوان کرده است: «برنامه اتمي کرهشمالي يک تهديد جهاني و نيازمند يک واکنش جهاني است».
جناب استولتنبرگ و ديگر متحدان آمريکا فکر ميکنند که با اين تهديدات ميتوانند کرهشمالي را به عقبنشيني وادار کنند، درحاليکه رهبران پيونگيانگ به دليل رسمالخط منطق سياسي ميدانند که ورود به جنگ با آمريکا ابتدا و انتهاي بازي مرگ و زندگي است و بقيه ماجرا حاشيهنويسي ديگران زير داستان اصلي است. اصل داستان در منطق آمريکايي، بحث هماوردي با پيونگيانگ يا بهانه مضحک دفاع از متحدان خود در کرهجنوبي و ژاپن نيست و بدون ترديد کنترل قدرت نوظهور چين و بيدارشدن روسيه در دستور کار قرار دارد که اين دو کشور و بسياري از ديگر کشورها نيز بهخوبي اين را ميدانند و به همين دليل جنگطلبي آمريکايي دراينباره همسويي چنداني را در جهان امروز و بهخصوص افکارعمومي بينالمللي برنميانگيزد. از آنجا که بروز جنگ در شبهجزيره کره بدون هيچ شکي به يک نبرد هستهاي ميانجامد، از هماکنون اقتصاد جهاني دچار تبولرز شده است.
روزي که اولين گلولهها شليک شوند بايد در انتظار بحران بزرگ در اقتصاد بينالمللي و سقوط وحشتناک بورسهاي جهاني بود، چراکه جنگ در منطقه شيشهاي اقتصاد جهاني انجام ميگيرد، نه در شاخ آفريقا و خاورميانه پرتنش که بهجز منابع نفت و گاز داراي مصونيت آهنين حتي در ليبي بدون دولت، برهمخوردگي ثبات و فروپاشي جوامع تأثير چنداني بر وضعيت جهاني نميگذارد. جنگ در کرهشمالي برافروختن آتشي است که از قبل نميتوان پيشبيني کرد هيچ آتشنشاني بتواند دامنه حريق آن را مهار کند و به همين دليل اميد براي ميانجيگري، ابقاي مذاکرات و رسيدن به توافق فعلا هنوز همچنان زنده است.