اندیشه نو: مطلب زیر از صفحه فیسبوک دکتر رصوی فقیه گرفته شده است و مطالب جالبی را در ارتباط با مواضع استراتژیستهای اصلاح طلب طرح میکند و نتیجه گیری میکند که این راهی که آنها پیش گرفته اند به بن بست کامل رسیده است. ما امیدواریم این دیدگاه زمینه ایجاد گفت و گو ی سازنده ای را با تمامی گروههای مترقی که خواهان خروج از این بن بست میباشند، را فراهم سازد. این گفت وگو ها میتواند و باید راه کارهای مشترکی که میتواند زمینه ایجاد یک نیروی احتماعی که بتواند راه تغییرات بنیادین و اساسی را هموار کند، را تعریف و فرموله کند. اندیشه نو با پیش پا گذاشتن در این مسیر و هدف به انتشار این سخن اقدام میکند، باشد که شاهد ادامه یافتن آن توسط سایر نیروها باشیم. ما برخی کامنتهائی را که باعث باز کردن بیشتر بحث میشود را تیز منعکس میکنیم.
____________________________________________________________________________________________________________
تجربه چیز خوبیست. جمعبندی هم. به شرط آن که به کار آینده بیاید. متاسفانه دوستان اصلاح طلب همۀ عمر گرانمایه را به تجربه می گذرانند و بنا ندارند حتی برای یکبار هم که شده این تجربیات پر هزینه را به کار برند. برای این دوستان هر شکست پُلیست برای شکستهای بعدی. از همه بدتر این که همیشه به طعم آشی ایراد می گیرند که خود پخته اند. از سال 59 تا همین امروز، از اشغال بی منطق سفارت امریکا و انقلاب فرهنگی و بستن دانشگاهها تا انقلاب های تئوریک-ایدئولوژیک اخیر و بستن فهرست 30+16؛ کسانی که باید تجربیات گذشته را به کار گیرند مجددا آزموده ها را به خطا می آزمایند و آنگاه کسانی که خود باید نقد شوند همه را جز خود نقد می کنند. به برکت این تئوری پردازی های سترون جنبش اصلاح طلبی معاصر به گونه ای تقدیرگرایانه در بستری سیر می کند که همه عوامل در آن دخیلند جز اراده و آگاهی تصمیم سازان و تصمیم گیران اصلاحات. بنابرین چرا باید شگفت زده باشیم از این که امروز همان جایی ایستاده ایم که بیست سال پیش، یا شاید کمی عقب تر. ادبیات تولیدی نظریه پردازان اصلاحات منحصر شده به انبوهی از تحلیل های خود گول زننده نشاط آور (به هنگام پیروزی) و آرام بخش (به هنگام شکست) و این یعنی پایان راه برای این دوستان. والسلام.
با سلام و ارادت. قبول دارم که ادعای بزرگیست اما متاسفانه نشانه های بزرگی نیز پیش چشم است که موجب طرح این ادعای بزرگ می شود. یکی اینکه یک جریان در انتخابات ریاست جمهوری تمام سرمایه خود را هزینه پیروزی یک نامزد می کند و بعد هم بلافاصله زمزمه نارضایتی از او و نگرانی از تصمیماتش را آغاز می کند. بگذریم از اینکه یکی دو سال مانده به انتخابات و در حالی که روحانی هنوز خودش اعلام آمادگی برای حضور در این عرصه نکرده بود برخی سخنگویان اصلاحات زودهنگام اعلام می کردند که اصلاح طلبان هیچ گزینه ای جز روحانی برای انتخابات 94 ندارند. قصه فهرست 30+ 16 انتخابات 92 هم که معرف حضور همه است. همه سرمایه خود را مصروف پیروزی کسانی کردیم که فی الحال در گلویمان گیر کرده اند. نه بالا می آیند و نه پایین می روند. وضع اصلاح طلبان ایران را با وضعیت اردوغان در ترکیه مقایسه کنید. کاری به درسی یا نادرستی راه اردوغان ندارم. با اشتباهات سهمگینش هم کار ندارم. غرضم اینست که بگویم به خلاف اردوغان ما هیچ گام برگشت ناپذیری برنداشتیم. مثل جنگ تحمیلی هرجا را که با هزینه زیاد فتح کردیم بعدا پس دادیم. در حالی که اردوغان نظامیان ترکیه و نیز احزاب قدرتمند سنتی این کشور را که تا دهه نود اجازه نفس کشیدن به اربکان و اردوغان و عبدالله گل و حزب رفاه نمی دادند داخل شیشه کرد و درش را محکم بست و خلاصه وضعیت را برگشت ناپذیر کرد. حزب عدالت و توسعه ترکیه و اصلاح طلبان ایران،هر دو با هم شروع کردند تقریبا. حالا آقای خاتمی نمی تواند به تشییع جنازه آقای هاشمی برود و اردوغان قانون اساسی را به نفع ریاست خود تغییر می دهد. راستش آقای گلابی عزیز با همه احترام و علاقه و ارادتی که به دوستان بزرگوار اصلاح طلب دارم و در کمال اندوه باید عرض کنم خیلی وقت است این دوستان به پایان راه رسیده اند اما تا کنون شرم حضور مانع گفتنش می شد. البته این به به معنای پایان جنبش نیست. جنبش بنا به نشانه های مشهود زنده است و پویا. بلکه آن نوع خاص از اصلاح طلبی که می خواهد همیشه یک پای ثابت تقسیم قدرت باشد به پایان خود رسیده. ما نیازمند گفتمان تازه ای هستیم.با پوزش و با تجدید ارادت و احترام