روی سخن با مردم آزادیخواه و بحث بر سر وجدان بشری است. میبایست تعیین وضعیت و تکلیف کنیم. این یک آزمون اخلاقی است، آیا با هر گرایش و عقیدهای و فارغ از باورهای محصوران، در سوق دادن رهبران جنبش سبز به کام مرگ با سکوتمان، حصر کنندگان را همراهی و یاری خواهیم کرد یا خیر؟ تلاش برای بازگرداندن رهبران جنبش سبز به عرصه قدرت و جامعه مدنی یک بحث است و تلاش برای نجات جان آنها بحثی دیگر. بحث بر سر برخورداری این افراد از حق حیات سیاسی- اجتماعیشان نیست، سخن بر سر حق حیات و زنده ماندنشان است. همه میدانیم جانشان در خطر است.
نرگس محمدی زندانی سیاسی محبوس در بند زنان اوین در نامهای که از داخل زندان نوشتهاست نسبت به ادامه روند حصر اعتراض کرد. به گزارش کلمه این زندانی سیاسی در نامهی خود از مردم آزادیخواه خواسته است تا وجدان خود را در نظر بگیرند و بیش از این در مقابل حصر منفعل نباشند. او سکوت را تداوم حصر دانسته و نوشته است: بحث بر سر قدرت و سیاست نیست که چنان جاذبهای یافته که اخلاق در برابرش رنگ باخته، صحبت از قانونمداری نیست که بر کسی پوشیده نیست که آنچه با محصوران میکنند، انطباقی با قوانین و حقوق بشر ندارد. روی سخن با حکومتگران نیست که برخی به حکم اصرار و تداوم ستمورزی، دیگر مخاطب ملت نیستند و عدهای نیز در معرض این هشدار جدیاند که در صورت بدعهدی نزد ملت بخشوده نخواهند شد، هر چند به هر روی، مسئولیت تام این ظلم و قانونشکنی متوجه مسئولان حکومت است.
نرگس محمدی در پروندهای که در سال ۱۳۸۹ برای او تشکیل شده بود، در دادگاه تجدید نظر به شش سال حبس محکوم شد. او که در مرداد ماه ۱۳۹۱ برای مداوای بیماری خود به مرخصی استعلاجی آمده بود، بار دیگر در پی تشکیل پروندهای جدید، بازداشت و در دادگاهی دیگر به ۱۶ سال حبس محکوم شد که براساس اعمال ماده ۱۳۴، ده سال از این حکم زندان، اجرا میشود.
به گزارش کانون مدافعان حقوق بشر متن این نامه به شرح زیر است:
روزگاری که کروبی در خانه ملت، در را به روی منتقدان، مخالفان و حتی متهمان به براندازی گشود، بسیاری از مدعیان اصلاح و انصاف، باور و جرأت نه اقدام و پیگیری، بلکه حتی ایستادن و گوش دادن به تظلم خانوادهها را نداشتند. برخی اخلاق و مرام را نه در گفتار و نظر، بلکه در عمل نشان میدهند.
اکنون ما در این مرام مردگی و معرفتگریزی جامعه با محصوران چه میکنیم؟ بر اساس مصلحت با خلق موانع اخلاقی به وظایف اخلاقی عمل نمیکنیم و وجدانهای آسودهای داریم.
بحث بر سر قدرت و سیاست نیست که چنان جاذبهای یافته که اخلاق در برابرش رنگ باخته، صحبت از قانونمداری نیست که بر کسی پوشیده نیست که آنچه با محصوران میکنند، انطباقی با قوانین و حقوق بشر ندارد. روی سخن با حکومتگران نیست که برخی به حکم اصرار و تداوم ستمورزی، دیگر مخاطب ملت نیستند و عدهای نیز در معرض این هشدار جدیاند که در صورت بدعهدی نزد ملت بخشوده نخواهند شد، هر چند به هر روی، مسئولیت تام این ظلم و قانونشکنی متوجه مسئولان حکومت است.
روی سخن با مردم آزادیخواه و بحث بر سر وجدان بشری است. میبایست تعیین وضعیت و تکلیف کنیم. این یک آزمون اخلاقی است، آیا با هر گرایش و عقیدهای و فارغ از باورهای محصوران، در سوق دادن رهبران جنبش سبز به کام مرگ با سکوتمان، حصر کنندگان را همراهی و یاری خواهیم کرد یا خیر؟ تلاش برای بازگرداندن رهبران جنبش سبز به عرصه قدرت و جامعه مدنی یک بحث است و تلاش برای نجات جان آنها بحثی دیگر. بحث بر سر برخورداری این افراد از حق حیات سیاسی- اجتماعیشان نیست، سخن بر سر حق حیات و زنده ماندنشان است. همه میدانیم جانشان در خطر است.
سکوت ما، تحکیم تداوم حصر است. حصر انگاره زورمدارانه حکومت، نه تنها برای سلب آزادی و خواسته ملت، بلکه به منظور سلب حیات است. حصر نماد خشونتورزی تفکر حاکم است. فارغ از اعتراض یا حتی پرداختن به کارکرد طراحیشده حصر، بیایید برای نجات جان محصوران، سکوت را بشکنیم که تداوم سکوت ما، تداوم حصر خواهد بود.
زندان اوین
مرداد ۱۳۹۶