اخبار کارگری همه را به حیرت می اندازد، همه با شگفتی انگشت به دهان می گیرند و با تعجب از خود می پرسند: این چه معنایی دارد که یک واسطه تولید یا بزعم حاکمان ” کار آفرین” یا همان سرمایه دارکه حاکمان از روی شرمی که ناشی از افشای گرایش واقعی آنهاست، گرایشی که 40 سال آن را از مردم پنهان کرده بودند؛ نام کار آفرین را بر او گذاشته اند، بدون هیچ مشکلی سودهای میلیاردی را به حساب بانکی ش در آن سوی آب که گرین کارت ش را پیش از این خریداری کرده است می فرستد، و در عین حال می تواند ماه ها از پرداخت حقوق حقیر و نا چیز کارگران خود داری کند!!!! آن هم بدون آن که هیچ نهاد قانونی از مجلس که به ظاهر باید نماینده مردم باشد ولی در عمل، مدافع منافع دلالان است، تا نهادها و مراجع قانونی چون قوه قضاییه و دادگاه های شهرستان ها که به دلیل حذف عملی قانون کار، کارگران مجبورند برای احقاق حق پایمال شده اشان به آنها مراجعه کنند، با سکوت خود بر این دزدی ها و جنایات آشکارِ دلالان، مهر تایید می زنند؟! و در عمل آنها را تایید می کنند. از سوی دیگر کارگران ایران در چنان بی خبری و فلاکتی از حقوق خود گرفتارند که هرگز مفهوم ” اعتصاب کارگری” را که در واقع برای بهتر شدن حقوق و زندگی کارگران باید بدان متوصل شد و قانون اساسی آن را حق قانونی کارگران می داند درک نمی کنند. بلکه پس از ماه ها درماندگی که دلالِ کار از پرداخت حقوق توافق شده اشان خود داری می کند برای یک ماه حقوق شان دست از کار می کشند تا ” دلالِ جانی” یا همان ( کارآفرین حاکمیت) را وا دار کنند تنها یک ماه از ماهها بستانکاریشان را پرداخت کند که در این میان با شکایت ” دلال کار” برخی نهاد های شرعی با اتهامِ ” اقدام علیه امنیت ملی” کارگران را به شلاق و زندان محکوم می کنند. آیا در این ساختار تا دندان مذهبی مطالبه ی حقوق قانونی و توافق شده ی فی ما بین( دلال – کارگر) معنایش اقدام علیه امنیت ملی است؟؟ تا دیروز می گفتید ” خدا هم کارگر است و بازوی او را می بوسد” ولی امروز که بر اریکه قدرت تکیه زده اید، آن بازو را قطع می کنید؟! آیا این شیوه ی دو گانه، ماهیت و سرشت آن سوی چهره ی ظاهری امروز شما را افشا نمی کند؟ یا باید گفته های دیروزتان را به چالش گرفت؟ در هر صورت مناسبات این چنانی امروزشما، در واقع یک معنا می تواند داشته باشد و آن فاشیسم اقتصادی است.
فاشیسم آن سوی چهره سرمایه داریست که ناتوانایی ها و بحران های مناسبات سرمایه داری را با آین نگرش ضد انسانی (فاشیسم) حل می کند. و برخلاف ادعای برخی روشنفکران طبقه متوسط که در واقع مجری واندیشه پرداز این مناسبات شده اند در حالی که آنها هم دیروز از مواضعی پرخاش گرانه رو در روی سرمایه داری بودند، امروز هم با فرو رفتن در پوست میش درنده خویی سرمایه را تایید می کنند و شکل، فرم و پوسته هواداری از سوسیالیسم نوع سوسیال دموکراسی نولیبرالیسمی را در پشت پرده ی واژه ها مهر تایید می زنند. در این پوشش میش، نه گرگ ها، بلکه انگلهای اجتماعی (کنه ها، ساس ها و شپش های زندگی اجتماعی) و دموکراسی ماکیاولستی آنها را، نا کجا آباد آرمان های طبقه کارگر ایران معرفی می کنند. و معتقد اند، سرمایه داری می تواند کاستی های خود را ترمیم کند (نقل به مضمون) ولی نمی گویند چگونه؟! با جنگ های منطقه ای که اکثر نقاط جهان را در خود فرو برده، با کشتار های دد منشانه وگلوله های غنی شده از اورانیوم و مزدوران مذهبی دست ساخته اشان و یا با مسابقه تسلیحاتی که غارت از نوعی دیگری است. شاید هم با ریاضت اقتصادی که بار کاستی هایشان را به دوش زحمتکشان جهان انداخته اند. و در نهایت دغلکاری، بنام آزادی؛ دموکراسی توده ای یا دموکراسی اکثریت مولدان جامعه علیه اقلیت استثمارگران را نفی می کنند. بخشی از این روشنفکران طبقه متوسط با گرایشی مذهبی در اتحادی پنهان با آن بخش نظریه پردازان به اصطلاح چپ پارلمان تاریسم با آن گرایش دوگانه ی ابدیشان بین” سرمایه و کار”، بیشترین تلاش بی وقفه خود را برای حمایت از سرمایه داری جهانی کاربردی می کنند. همیاران این جماعت در ایران؛ پوستین دین را انتخاب کرده اند و بدین گونه، هارترین مناسبات اقتصادی واسطه گری را در ایران کاربردی می کنند. هر دو گروه دست در دست هم، تیشه به ریشه کارگران ایران و جهان می زنند وهم چنان بی وقفه این روند ویران گر را، پیش می برند. آنها در مبارزه ایدیولوژیکی که بوسیله رنگین نامه های وطنی کاربردی می کنند، مفاهیمی را به زیر ضربه می برند که آگاهانه به وارونه سازی آن برای نجات ساختار جهانی موجود نیاز دارند . چند قرن جنایات زنجره ای سرمایه داری جهانی را با اتکا به نام بدون درون مایه دموکراسی لیبرالی پنهان می کنند ولی دموکراسی اکثریت جامعه مولدان نعمات مادی کارگران را(طی هفتاد سال با همه فراز و نشیب هایی که به آن تحمیل شده بود)، تنها برای وجود واژه دکتاتوری در پیش وند نام ش نفی می کنند و مانند همه واپس گرایان تاریخ پیراهن عثمان را علم می کنند. باید در مقابل این روند روشنفکری سرمایه داری جهانی شجاعانه فریاد زد: دیکتاتوری پرولتاریا تنها راه باقی مانده برای رسیدن به عدالت اجتماعی و آزادی خلق هاست. دیکتاتوری نه به نام مردم، بلکه مناسباتی برای دموکراسی همه مردمِ مولد بر علیه دزدان و مافیای جهانی سرمایه داری، برای پی ریزی بنیاد وساختاری بدون انگل های اجتماعی. واقعیات موجود جهانی بیان گر این حقیقت است که نه مذهب ونه هیچ مناسبات خرده بورژوازی دیگری قادر به عدالت اجتماعی وآزادی برای همه مردم نیست. همه ی نگرش ها به دست آویز، ترفندها و ابزاری برای فریب توده کارگران و همه زحمت کشان جهان کاربردی می شوند تا نظام جهانی موجود، آنها را مسخ نموده وبعد به تحقیر ناآکاهی آن خلق مسخ شده بپردازد. آری انگل ها همیشه در جستجوی میزبانی هستند تا امکان خون آشامی آنها را آسان نماید، این میزبان حاکمیت موجود جهانی است که نوع وطنی آن مانند یک رهگذر بی مسیولیت در ایران عمل می کند وپاسخ گوی مردم نیست و مردم را تنها در چند دلالِ خودی خلاصه نموده است. و به بریدن شاخ مردم پرداخته است، شاید ندانند آن شاخی را دارد می برند که خود برآن نشسته اند.حذف قانون کار از مناطق آزاد تجاری – صنعتی و پسوند آن اصلاح قانون کار و پسوند بعدی آن، کاورزی و طرح ها و نظریه های دیگری که نولیبرالیسم وطنی در آستین می پروراند با حداقل حقوق 310 هزار تومانی برای جوانانی که می خواهند وارد زندگی شوند؛ شرایط خون آشامی سرمایه داری وطنی و آن سوی آبی را فراهم می کند. ولی در هر صورت نتیجه نهایی آین روند علاوه بر نابودی زندگی کارگران، نابودی جهان بینی را درپی خواهد داشت که این جماعت خود را در زیر سایه آن پنهان کرده اند. همان گونه که کاتولیک های اینکیزاسیونر برای ابد به گور سپرده شده اند.
بحران لاینحل جهانی موجود درعمل بخشهای مهمی از جهان را در جنگ فرو برده ومسابقه تسلیحاتی ریاضت اقتصادی ( در ایران بخوانید اقتصاد مقاومتی) را به مناسبات جهانی تحمیل کرده است و فاشیسم را با چهره چندش آور کشتار دگر اندیشان و آوارگان دارد به عنوان تنها راه حل به اندیشه های تکامل نیافته جهانی تحمیل می کند. باید هوشیار بود و فریب ترفندهای رنگارنگ این جماعت سود پیشه را نخورد. کارگران ایران به دلیل تعداد بیشمار بیکاران در میان آنها، می باید بدون وحشت از دلالان، سندیکای کارگران بیکار ایران را کاربردی کنند. بزرگترین کمیت کارگران صنعتی ایران (سازندگان صنایع کلیدی مادر) {کارگران پروژه ای} هستند که کارِشان در سراسر ایران پراکنده است، می باید با همیاری هم راهی برای این پراکندگی و اتحاد خود بیابند.
اتحادیه نیروی کار پروژه ای ایران
سخن گو ناصر آقاجری
18 تیرماه 96