بحران سوریه در شرایطی وارد ششمین سال خود شده است که به تازگی آمریکا و اسرائیل نقش بارزتر و دخالتگرایانهتری را در حمایت از گروههای شورشی و تروریست بر عهده گرفتهاند. همزمان با نشستهای دورهای «آستانه» و توافقات بین روسیه، ایران و ترکیه برای ایجاد مناطق کمتنش که به میزان زیادی از درگیری و جنگ کاسته است، بازیگران دیگری مانند آمریکا و اسرائیل به صورت فعال و اکتیوتری بر شدت دخالت خود افزودهاند. به همان نسبت که در نشست آستانه افقهایی کمرنگ برای کاهش تنش و رفتن به سوی مصالحه ملی مشاهده میشود، این دو کشور به همراه ائتلاف به رهبری عربستان و تا حدودی کردهای «روژاوا» که هماکنون بر خلاف اهداف اولیه خود تبدیل به پیادهنظام آمریکا شدهاند، خطر تشدید و تعمیق بحران را در اشکال جدید تقویت میکنند.
با کاستهشدن دخالتهای کشورهای اروپایی و بهویژه فرانسه بعد از ریاستجمهوری «امانوئل مکرون» که بهصراحت گفته است: «دیگر رفتن اسد را خط قرمز خود نمیداند» و قطر نیز بهعنوان حامی اصلی بعضی از گروههای جهادی خود دچار بحران روابط با کشورهای عرب خلیجفارس شده است، ظاهرا گرم نگهداشتن کوره آتش جنگ برعهده محور واشنگتن، تلآویو و ریاض قرار گرفته است. فعالشدن این محور ائتلافی برای تشدید تنش در منازعات سوریه اثبات میکند که آنان نهتنها خواهان پایان مصیبت این فاجعه نیستند که حتی برای «تثبیت و تشدید بحران» مصمم هستند تا جای خالی بازیگران بیرونی در حال عقبنشینی از محیط بحران را هم پر کنند.
حمله روز شنبه ٢٤ ژوئن ارتش اسرائیل به مواضع دولت دمشق در بلندیهای «جولان» که در آنجا جنگ بین ارتش سوریه و جبهه النصره جریان دارد، نشانههای یک هماهنگی استراتژیک بین این محور ضدسوری برای برهمزدن مکانیسم ترک مخاصمه و مناطق کمتنش را بروز میدهد. بهانه حمله روز شنبه اسرائیل به مواضع ارتش سوریه در بلندیهای جولان که به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، سخنگوی ارتش اسرائیل در بیانیهای اعلام کرد «یک وسیله انفجاری سرگردان که نوع آن هنوز مشخص نشده در مناطق باز و غیرمسکونی فرود آمده و هیچگونه تلفات جانی و مالی به دنبال نداشته است»، منجر به حمله اسرائیل به منطقه شمالی جولان و انهدام دو دستگاه تانک ارتش سوریه شده است. همین سخنگو بهصراحت اذعان میکند: «بلندیهای جولان هرچند یک بار مورد حملات موشکی یا خمپارهای قرار میگیرد. این موشکها و خمپارهها را طرفین درگیر در سوریه بهطور اشتباه به خاک اسرائیل پرتاب میکنند». در بیانیه سخنگوی ارتش اسرائیل ضمن انتقاد از نیروهای حافظ صلح مستقر در منطقه به بهانه نقض توافقنامه آتشبس سال ١٩٧٤، چنین حملاتی را مشروع میداند. این در حالی است که تاکنون در تمامی مواردی که از خاک سوریه به مناطق تحت اشغال اسرائیل حملات خمپارهای انجام شده است، هرگز صلحبانان سازمان ملل متحد دخالت ارتش سوریه را در این حملات تأیید نکردهاند و ظن غالب این است که حملات به دست گروههای شورشی و تروریست مخالف دولت دمشق انجام شده تا بهانه لازم برای دخالت ارتش اسرائیل علیه مواضع سوریه را فراهم کنند. چند روز قبل از این حمله، ژنرال «گادی آیزنکوت»، رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل، با سخنرانی در یک همایش دانشگاهی بهصراحت فاش کرد که اسرائیل به بعضی از گروههای شورشی مخالف اسد کمکهای تسلیحاتی و لجستیکی میکند. همزمان بسیاری از مقامات پیشین نظامی و اطلاعاتی رژیم اسرائیل بارها اذعان کردهاند که «ارتش اسرائیل در برابر چشمان ناظران صلح سازمان ملل که در طول خطوط مرزی سوریه با اسرائیل مستقر هستند، جنگافزار و پول و آذوقه در اختیار گروهی از معارضان سوری قرار میدهد». این در حالی است که از سالها قبل کارشناسان و خبرنگاران مستقل در گزارشات خود اسنادی را منتشر میکردند که بسیاری از مجروحان گروههای شورشی مسلح ضدرژیم اسد برای مداوا به بیمارستانهای اسرائیلی منتقل میشوند که بعضا با تکذیب یا سکوت مقامات دولت «بنیامین نتانیاهو» مواجه میشد. هماکنون در بحران سوریه با توجه به شکستهای پیاپی گروه «داعش» و ازدستدادن سرزمینهای تحت تصرف آنان و پیروی بسیاری از گروههای شورشی از طرح توافق کاهش تنش نشستهای آستانه، محور جدید به رهبری آمریکا، اسرائیل و عربستان برای مبارزه با دولت دمشق و جلوگیری از حلوفصل منازعات فعال شده است. به همین دلیل جبهههای جنگ و حوزههای میدانی عملیات به مناطق «رقه»، «دیرالزور»، اطراف «حمص» و نوار مرزی سوریه – اردن منتقل شده است. این مناطق دقیقا حوزههایی را شامل میشوند که سقوط حتمی آنها از دست تروریستهای داعش در ماههای آینده پیشبینی میشود و برای متوقفکردن پیشرویهای ارتش سوریه نیروهای همپیمان و مزدور این محور ائتلافی میخواهند قبل از دیگری با اشغال آن، موقعیت «آلترناتیوی» خود را در ادامه و استمرار بحران تثبیت کنند. تنش بیسابقه که هماکنون بین نیروهای عملیاتی آمریکا و روسیه که بهویژه بعد از سرنگونکردن جنگنده «سوخو ٢٢» ارتش سوریه به وسیله یک جنگنده
«اف١٨» آمریکایی در منطقه رقه اتفاق افتاد، در چارچوب همین آرایش جدید جنگی قابل ارزیابی است. متأسفانه نیروهای روژاوا نیز که هیچ منافع و هدفی (معطوف به مانیفست «مبارزه برای مقاومت و حراست از مناطق کردنشین) را که در گذشته دنبال میکردند در منطقه عربنشین رقه ندارند نیز تحت فرمان و هدایت نیروهای آمریکایی بهعنوان نیروی زمینی این کشور عمل کرده و بخشی از سناریوی جدید شدهاند. به نظر میرسد استحاله در بخش رهبری روژاوا از انتخاب مدل چپ خودگردانی آنارشیستی «عبدالله اوجالان» به سمت مدل اقلیمسازی مشابه سیاست «مسعود بارزانی»، وضعیت آنان در حال یک چرخش محتوایی و شکلی است که تأثیري تعیینکننده هم بر کلیت بحران سوریه خواهد گذاشت. بعد از شکست طرحهای اولیه برای سقوط دولت «بشار اسد»، هماکنون با رهبری محور جدید طرح تجزیه و محاصره بخش تحت تصرف دولت دمشق دنبال میشود. از شمال آمریکا با بهرهگیری از نیروهای کرد، از جنوب آمریکا و عربستان با تصرف نقاط مرزی با اردن و اگر بتوانند عراق و همجوار با مرزهای اسرائیل و لبنان نیز رژیم تلآویو با اعمال حاکمیت بر مناطق جولان و قنیطره این پروژه را دنبال میکنند. سناریوی جدید درباره بحران سوریه بخشی از پازل تغییرات ژئوپلیتیک در منطقه تلقی میشود که میتواند قدرتهای منطقه و بینالمللی حامی نیروهای نیابتی را مستقیما رودرروی هم قرار دهد. تشدید تنش بین روسیه و آمریکا در هفتههای اخیر از همین قاعده و عملیاتیشدن وضعیت جدید پیروی میکند و به نظر میرسد بازیگران اصلی اینبار مستقیم در مقابل هم قرار گرفته و منازعه را در فاز بالاتر و مهمتری دنبال کنند.