حبیب بهرامی، در گفتوگو درباره دلیل تعطیلی کمپ مرهم: «زورمان به دولت نرسید، مرکز ما مرکز ماده ١٥ و رایگان بود که مجوز از بهزیستی داشت. مجوز ما مجوز ماده ١٥ بود یعنی بیمار داوطلبانه میآمد و ما میپذیرفتیم … ما به پاتوقها میرفتیم و آنجا برای ترک ایجاد انگیزه میکردیم….؛ اما مشکلات زیادی داشتیم،
شهرزاد همتی: ماجرا مثل یک دودوتا چهارتای ساده به نظر میرسد، زنان کارتنخواب که اکثریت آنها مبتلا به اعتیاد هستند، اگر بخواهند برای ترک اعتیاد به صورت خودمعرف جایی بستری شوند، مکانی در تهران برای ترک خودخواسته آنها وجود ندارد. چند وقتی میشود که کمپهای رایگانی که با این هدف در شهر راهاندازی شده بود همه یکباره تعطیل شدند.
قصهای که زنهایی شبیه به مینا را دچار مشکلات بزرگی میکند. داستان مینا را پیشازاین در «شرق» خواندهایم؛ زنی که برای تأمین مواد مورد نیازش، در یک چرخه طولانی آزار و اذیت جنسی قرار میگیرد، مینا مبتلا به اچ.آی.وی بود و احتمالا با هر بار آزار و اذیتی که برایش اتفاق میافتاد کسی دیگر را هم مبتلا میکرد. حالا مینا دوباره کارتنخواب است، دوباره مصرفکننده است و اینبار از کورهپزخانههای اصفهان با مددکار خود تماس میگیرد.
سپیده علیزاده، مدیر مرکز کاهش آسیب سیمای سبز رهایی به «شرق» میگوید: «شما درباره زنی کارتنخواب و ٣٥ساله صحبت میکنید. جدا از این فرد خاص باید بدانیم در پروسه کارتنخوابی و مصرف مواد برای زنان اتفاقات زیادی میافتاد. مینا هم یکی از همین زنهاست. شما اصلا ماجرای دو فرزندش را که در بهزیستی هستند فراموش کن و صرفا به این نکته فکر کن که مینا زنی جوان است که هم مصرفکننده است و هم اختلال روان دارد. وقتی هم مواد مصرف میکند از نظر روانی کاملا به هم میریزد. مشکلات اصلی این زن مشترک بین همه مریضهای کارتنخواب است. آنها خیلی زود شناسنامه و کارت ملیشان را گم میکنند و چون اوراق هویتی ندارند، عملا هر اتفاقی هم که برایشان بیفتد قدرت شکایتکردن ندارند. مینا به واسطه بیرون زندگیکردن بارها و بارها مورد آزار و اذیت قرار میگیرد. تمام تن این زن وقتی چند روز بیرون است کبود میشود و کاملا مشخص است مورد شکنجه جنسی قرار گرفته و من بهعنوان یک روانشناس با دیدنش کاملا متوجه میشوم که مورد آزار قرار گرفته، من میدانم هربار مواد بیشتری به او داده میشود تا نفهمد چه بلایی به سرش میآورند، اما آدمها هیچکدام نمیدانند که مینا علاوه بر بیماریهای شایع مقاربتی به اچ.آی.وی هم مبتلاست. اما مسئله اینجاست که اگر برای شکایتکردن هم اقدام کند، کسی حرفش را باور نمیکند. چرا؟ چون معتاد است، چون اوراق هویتی ندارد، چون کارتنخواب است، سالهاست که کارتنخواب است».
کمپ مرهم تعطیل شد
علیزاده در ادامه میگوید: «مسئله دوم این است که سازمان مراکز نگهداری زنان در بهزیستی، زن معتاد را نمیپذیرد. زنان معتاد در صورتی که به مراکز اقامتی بهزیستی بروند به آنها میگویند اول اعتیادت را ترک کن و بعد اینجا بیا. اما مسئله اینجاست که مرکز ترک اعتیاد زنان معتاد در تهران وجود ندارد و این تنها مشکل ما هم نیست؛ سازمان بهزیستی مرکز میانمدت اقامتی درمان اعتیاد برای زنان ندارد. چون سازمانهای متولی معتقدند تعدادهای زنان مصرفکننده در مقایسه با مردان بالا نیست، این جزء اولویتهای کشور نیست که مرکز ترک برای زنان در نظر بگیرند. مراکزی که وجود دارد یا مراکز ماده پانزدهی است که برای پذیرششدن باید مبلغی حدود ٦٠٠ هزار تومان پرداخت شود که برای یک کارتنخواب این مسئله تقریبا غیرممکن است یا ماده شانزدهی است که مراکز اجباری است و معتادان را با زور و اجبار به کمپ میبرند و تجربه نشان داده ترک زوری جواب نمیدهد. از طرفی ما مرکزی برای درمان اعتیاد زنان معتاد زیر ١٨ سال نداریم. اغلب افراد مورد مراجعه دختران جوان زیر ١٨ سال هستند که مصرفکننده محرک هستند و اغلب حشیش در مواد مصرفی دارند؛ اینها هنوز ١٨ساله نشدهاند و فعلا با شیشه و حشیش شروع کردند. کمپ زنانی نداریم که دختر زیر ١٨ سال پذیرش کند. حتی این را هم بگویم که سالهاست بهزیستی میخواهد یک جایی را برای ترک مادر به همراه کودک ایجاد کند که این هم اتفاق نیفتاده».
کمپ مرهم در خیابان تهرانسر تهران یکی از معدود کمپهای رایگان و اختیاری تهران بود که حالا تعطیل شده. حبیب بهرامی، در گفتوگو با «شرق» درباره دلیل تعطیلی این کمپ میگوید: «زورمان به دولت نرسید، مرکز ما مرکز ماده ١٥ و رایگان بود که مجوز از بهزیستی داشت. مجوز ما مجوز ماده ١٥ بود یعنی بیمار داوطلبانه میآمد و ما میپذیرفتیم اما تعداد بیماران زیاد نبود، برای همین ما به پاتوقها میرفتیم و آنجا برای ترک ایجاد انگیزه میکردیم کار ما شاید کمی نبود اما کیفی بود؛ اما مشکلات زیادی داشتیم، از بهزیستی تهران به ما زنگ میزدند و فردی را با حکم قضائی برای ترک به مرهم میفرستادند. کسی هم که با حکم قضائی میآید یعنی مربوط به ماده ١٦ است، همان مادهای که ترک اجباری را مطرح میکند، همان ترکی که بارها نشان داده جواب نمیدهد، اما مسئله اینجاست وقتی فردی را با حکم قضائي میآوردند ما زورمان نمیرسید بیمار را نگه نداریم، اگر مقابله میکردیم تهدید به ابطال مجوز میشدیم. این معتادها با حال بد و روحیه خراب میآمدند و ما بهاجبار آنها را نگه میداشتیم و بهترین چیزی که به ذهنمان رسید این بود، ما مرکز را تعطیل کردیم. بهرامی در ادامه میگوید: «الان کمپ ترک اعتیاد زنان یک کمپ در وردآورد تهران است که آن هم اگر یک گوشه پولتان خط بخورد بیمار را قبول نمیکنند، ما بهعنوان مددکار، بیمار کارتنخواب را ببریم و بگوییم بهجای ٥٨٠ هزار تومان، ٥٠٠ تومان هزینه بگیرید، قبول نمیکنند. در چنین شرایطی کارتنخواب معتاد از در و دیوار شهر بالا میرود.
گاهی ناچار به ترک اجباری هستیم
معاون دفتر پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی، دکتر محسن روشنپژوه، در گفتوگو با «شرق» درباره دلایل تأسیسنشدن مراکز ترک اعتیاد زنان در تهران میگوید: «مراکز درمان زنان متناسب با تخمینی از جمعیت هدف ایجاد میشوند و توسعه مداخلات ما متناسب با نیازهایمان طراحی شده. معمولا هم ترتیب کار به این صورت است که از چند منبع اطلاعاتی استفاده میکنیم و آماری که در شیوع اعتیاد از زنان به ما داده میشود یا براساس پیمایشی درباره شیوع مصرف مواد یا بررسیهای میدانی است که در پس جامعه انجام میشود یا براساس تعداد مراجعه به مراکز متوجه میشویم الگوی درمانی ما نیازمند توسعه است. در واقع ما توسعه را مبتنی بر شواهد مد نظر داریم». وی افزود: «ممکن است در یک استان نیاز تأسیس مرکز برای زنان و کودکان یا الگوهای مختلف وجود داشته باشد؛ اما آن چیزی که الان در سطح کشور گسترش دادهایم براساس تخمین بوده است. بخشی از اطلاعات ما بهواسطه پیمایش به دست آمده، بخشی بهوسیله اطلاعاتی که استانها استخراج کردهاند؛ اما بخشی از مسئله ما به منابع محدود بازمیگردد». روشنپژوه با اشاره به اینکه مراکز ماده ١٥ تأسیسشده رایگان نیستند و تعرفه دارند، تأکید کرد: «اما اگر کسی نیازمند باشد در فرایند مددکاری یارانه درمان میگیرد؛ اما مراکز ماده ١٦ مراکز ترک اجباری هستند که تاکنون براساس آییننامه اجرای ماده ١٦ مسئله صدور مجوز و… به عهده سازمان بهزیستی نبود و فقط بهزیستی مددکار خود را در این مراکز مستقر میکرد و توسعه مراکز با ستاد مبارزه با مواد مخدر و صدور مجوز با وزارت بهداشت بود؛ اما بعد از جلسه صدوسیدوم ستاد قرار شد بهصورت کلی مسئولیت این مراکز با بهزیستی باشد».
وی در پاسخ به این سؤال که تجربه نشان داده درمان اجباری ماده ١٦ اثربخشی لازم را ندارد و دلیل اصرار بر این نوع درمان چیست، تأکید کرد: «ما برای اثربخشی مداخلات درمانی اعتیاد مثل سایر حوزهها یکسری اصول را در نظر میگیریم، اگر این اصول در درمان رعایت شوند، اجرا مؤثر خواهد بود. یکی از مهمترین اصول درمان این است که درمان متناسب با ویژگی فرد طراحی شود، اگر این رعایت نشود، درمان مؤثر نخواهد بود و اعتیاد بیشتر میشود. در این اصول مختلف بحث انگیزه شروع درمان مطرح است؛ البته خیلی خوب است یک نفر برای هرکاری از جمله شروع درمان انگیزه فردی داشته باشد؛ اما ما میدانیم اعتیاد باعث ایجاد عوارضی است و روی اعمال و کارکرد شناختی فرد تأثیر میگذارد و ممکن است بهدلیل عوارض اعتیاد بینش و انگیزه خودجوش ترک نداشته باشد یا نتواند ترک کند. برای این افراد شیوههای مختلفی انتخاب میشود که اصرار به استفاده از شیوههای انگیزشی است؛ شیوههای انگیزشی عواملی است که بهعنوان انگیزههای بیرونی شناخته میشوند. فرض بر این است که فرد خود انگیزه درمان ندارد یا قادر نیست درمان را شروع کند، در چنین شرایطی از ابزارهای بیرونی مانند ابزار فشار خانواده که آنهم اصول خودش دارد استفاده میکنند. این شیوه در کشورهای مختلف استفاده شده». او افزود: «گروهی که مواد محرک مصرف میکنند و اختلال عمیق روانپزشکی دارند، طبیعی است که خودشان داوطلب درمان نخواهند شد، برای چنین افرادی از این ابزارها استفاده میکنند، ابزارهایی مثل فشار قانون که معطوف به پیامد درمان است. در این الگو الزامی به بستری دائمی فرد نیست، بلکه ممکن است در مراکز سرپایی این درمان انجام شود. اصل مهم درمان اعتیاد، کرامت فرد است و اینها اگر رعایت نشود، درمان اثربخش نیست». روشنپژوه با اشاره به اینکه سازمان بهزیستی از زمان تحویل مسئولیت درمان ماده ١٦ کارهای مطالعات گستردهای در دست گرفته، افزود: «ما الگوهایی مبتنی بر اصول درمان و غربالگری دقیق و مبتنی بر نظارت و پیگیری مستمر و در نهایت پیگیری خدمات پس از بهبود اولیه را طراحی کردیم، زیرا اگر کسی با اجبار قانون درمان شود و بعد رها شود، ممکن است دوباره به اعتیاد بازگردد».
روشنپژوه در ادامه در پاسخ به این سؤال که تکلیف مراکز ترک اعتیاد مادر و کودک چه شد، گفت: «این مراکز در دست طراحی است. نیاز فعلی جامعه به ما میگوید باید پاسخی برای تمام گروههای سنی و جنسیتی داشته باشیم؛ یعنی سیستم و نظام درمان نسبت به جنس و سن پاسخ مناسب داشته باشد. درحالحاضر در کشور مراکز بزرگسالان بالغ بر هشت هزار مرکز است. شاید زمانی نیاز به درمان کودکان احساس نمیشد؛ اما الان این نیاز احساش شده. درمان کودکان و نوجوانان ملاحظات زیادی دارد و کار سختی است، مثل بقیه گروههای سنی همیشه اولویت در درمان زیر ١٨ سال، استفاده از درمان سرپایی و در دل خانواده است. اولویت این است که فرد به یک مرکز درمانی مراجعه کند و در بستر خانواده بهبود یابد. اعتیاد در کودکان کاملا متفاوت است و نشانهای از وجود زمینههای اختلالات دیگر روانپزشکی و اختلالات خانوادگی است؛ یعنی ما فکر میکنیم انگیزه اعتیاد کودک مثل بزرگسال نیست، بلکه مصرف مواد در یک کودک ششساله نشانه اختلال در جاهای دیگر است؛ بنابراین توجه به این مسائل در درمان کودکان و نوجوانان مهم است».