یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴
بەتەنیا جێم مەهێڵن ئەمشەو زریان دەمچێنێ
تەم و مژ دامدەپۆشێ مانگەشەو دەمڕفێنێ
(مرا تنها نگذارید در این شب سرد باد زریان (باد سرد جنوب) تنم را میسوزاند
هوای مەآلود (شیمیایی) دشت، جسمم را میپوشاند و مهتاب مرا با خود خواهد برد
“ڕەفیق سابیر” شاعر برجستە کورد در رثای بمباران مردم حلبچە، از زبان کودکی کە با گازهای سمی و شیمیایی جانباختە و دفن شدە این شعر را سرودە. در واقع این شعر کە با صدای هنرمند سقزی “علی عابدی”
بە آواز تبدیل شد و بسیار از کوردها و ملل دیگر با شنیدن آن گریستند و با حلبچە ابراز همدردی کردند، فریادی رسا برای بیان مظلومیت مردم حلبچە از دست جلادی بود کە شیفتە جنگ و خونریزی شدە بود و از کشتار انسانها لذت میبرد. جنگ با ایران، کشتار شیعەهای عراق، سرکوب مخالفان سنی همتبار خود، حملە بە کویت و… شواهد دیگری بر اثبات این حقیقتاند (صدام حسین و همدستانش از جملە علی حسن المجید (علی شیمیایی) طی سلسە عملیات انفال در هشت مرحلە دهها شهر و بیش از پنج هزار روستا را در کوردستان خالی از سکنە کردند و 182 هزار انسان غیرنظامی را قتلعام نمودند. در یکی از این عملیات شهر حلبچە (کە بە نمادی از نسلکشی و مظلومیت کوردها تبدیل شد و هیروشیمای کوردستان لقب گرفت) مورد حملە شیمیایی قرار گرفت و بر اثر آن 5 هزار انسان کشتە شدند و هزاران انسان برای همیشە زخمی و معلول شدند کە بسیاری از این معلولیتها بە نسلهای بعدی هم انتقال یافت. اتفاقا یکی از بهانەهای حملە صدام بە حلبچە، حضور نیروهای ایرانی در آن منطقە بود. بعدها با فروپاشی حکومت بعث اسناد همە این جنایات کشف شد و صدها گور دستەجمعی از زیر خروارها خاک بیرون کشیدە شد. بسیاری از کشورهای جهان بە عنوان نسلکشی و جنایت علیە بشریت از آن نام بردند و پس از سقوط حکومت بعث، جنایتکاران محاکمە شدند و بە سزای عملشان رسیدند).
بە طور طبیعی انسانها وقتی با مرگ یا فقدان عزیزان مواجە میشوند مکانیزم دفاعیشان بە کار میافتد و با بهرەگیری از ادبیات، موسیقی و دیگر هنرها برای نشان دادن این سوگ، تسلای خاطر و جلوگیری از تکرار آن اثرات هنری خلق میکنند کە شعر مذکور یکی از شیوەهای این سوگواری است.
واقعیت زندگی بشر، همچنین تنیدگی عجیبی با ایستادگی و مقاومت دارد بە ویژە بە دنبال رویدادهایی نظیر هجوم و کشتار جمعی مردمان یک جغرافیا، ادبیات و هنر مقاومت در ذهن و زندگی هموطنان و همنوعان آنها شکل میگیرد و بە انحاء مختلف ظهور و بروز میکند. شعر و سرودی کە در مدرسە فردوس جوانرود بازخوانی شدە، از این دست کارهاست کە چند دهە پیش با الهام از شعری روسی و در مبارزە با حکومت بعث سرودە شد و بە دنبال بمباران شیمایی حلبچە و حملە داعش و…. بارها بازخوانی شد:
ڕێی خەباتمان چەندە سەخت و دوور بێ
با چوار دەورمان کڵپەی ئاگر بێ
لەم ڕێ پیرۆزە هەرگیز لانادەین
ئێمەین بۆ مردنیش ئامادەین
(راە مبارزە ما هرچند دشوار و دور باشد
حتی اگر در محاصرە شعلەهای آتش باشیم
از این راە مقدس دست نمیکشیم
گرچە بە بهای جانمان باشد)
این شعر بیانگر دفاع و مقاومت مردم قبل و بعد از انفال و بمباران حلبچە بودە و حامی این پیام است کە “مرگ پایان ما نیست و ما ققنوسوار از خاکستر خود بر میخیزیم”. شێرکۆ بێکەس هم میگوید: آنچە هرگز نخواهند توانست در ما بمیرانند کشتن آزادی و عشق بە سنگ و درخت این سرزمین است در جانمان…!
اکنون آنچە مایە شگفتی شدە اینست کە چگونە یادوارە حلبچە در بسیاری از دانشگاههای کشور و محافل ادبی و فرهنگی شهرهایی چون تهران و… برگزار میشود و جامعە ایرانی همدلی خاصی با این مسئلە نشان میدهد اما در مدرسە مذموم و محکوم میشود و اقدام فرهنگی خانم کهزادی و خانم خسرویزادە در نهادینە نمودن روحیە بیزاری از خشونت، جنگ و کشتارجمعی در کودکان جرمانگاری میشود؟!! گویا عدەای کە با امر فرهنگ بیگانەاند و قابلیتی در درک هنر و موسیقی ندارند میخواهند با بە حاشیە کشاندن این کار زیبا و اثرگذار دانستە یا نادانستە بە تایید و تطهیر جنایتکاران رژیم بعث بپردازند!! غافل از اینکە این سرود خود متن است، متن زندگی مردم کورد و دال مرکزی مقاومت در برابر جنایت صدام و همدستان بعثی و بعثی صفتشان.
انجمن صنفی معلمان کوردستان ضمن حمایت قاطع از همکاران خود در جوانرود صریحا بیان میدارد مدرسە جای رشد کودکان و محل یادگیری اصول اخلاقی و انسانیست و برخوردهای قهری و غیرفرهنگی در مدرسە این فرایند را مختل میکند، شور و نشاط کودکانە دانشآموزان را میکشد و آسیبهای جبرانناپذیری بە روح و روان آنان وارد میکند. لذا امیدواریم این مسئلە با تدبیر و عقلانیت مدیریت شود و کادر اجرایی مدرسە مذکور همچون گذشتە در مسئولیتهای خود بە فعالیت ادامە دهند.
انجمن صنفی معلمان کوردستان
(مریوان و سروآباد – سقز و زیویە – سنندج)
١١ آبان ١٤٠٤