در نمایشی تاثربار، اسماعیل عبدی، دانشجوی خط امام پیشین، و اصلاح طلب سابق، یاران خود را به بازنگری ماهوی و همه جانبه جهت مبارزه سیاسی خود فرا خوانده است. عبدی که زمانی از اصلاح طلبان رادیکل محسوب می شد و دوره ای نیز سردبیر «روزنامه سلام » بود در سه شماره پياپي از «هفته نامه صدا» مسير توصيههايي به همفكران اصلاحطلبش را ميپيمايد كه از نگاه او ميتواند تناقضي را كه اصلاح طلبان دچار آن هستند، حل كند.
او برخلاف اصلاح طلبان، معتقد نيست كه هاشمي رفسنجاني نقش ارتباط بين اصلاح طلبان و حاكميت را ايفا ميكرده است، اما ميگويد چنانچه اين برداشت اصلاح طلبان درست هم باشد، اصلاح طلبان مقصر هستند كه اين وضعيت را در قالب يك فرد تعريف كردند كه با فوت او از ميان برود. حال عبدي ميگويد با توجه به چنين ملاحظهاي اصلاح طلبان بايد رابطه خود را با نظام بازتعريف كنند.
عباس عبدي بسياري از اصلاح طلبان را در وضعيتي توصيف ميكند كه آن را مبارزهجويي مينامد؛ وضعيتي كه قرين با انقلاب ميشود و البته با سياست اصلاح طلبانه در تضاد است. عبدي در شمارههاي پيشين اين يادداشتهاي سريالي، از غلبه مبارزه جويي بر اصلاحطلبي ميگويد و مينويسد: «در چنين شيوهاي هر كس كه با يك پديده مبارزه ميكند، داراي هويت مشترك ميشود. مبارزه و انقلاب قرين يكديگر ميشوند… در سياست مبارزه، اصل بر مبارزه جويي است. هركس زندان برود، تندتر بنويسد، شجاع تر باشد، حقانيت همراه اوست… حذف و كشتن و خون و مقاومت و زندان، محور كنش سياسي ميشود.
عبدي: توبه سياسي نوعي فرار به جلو و قابل قبول است!
زندانيان واجد هويت سياسي ميشوند و بهطور مشترك از خود كنش سياسي بروز ميدهند و در پي فرصتي ميگردند تا بيانيهاي به نام زندانيان سياسي صادر كنند و حلقه بستهاي را در ارتباطات سياسي شكل دهند. هر صحبتي ميكنند در نهايت يك سرش به داستانهاي زندان ختم ميشود. ادبيات سياسي آكنده از كلمات حماسي، نفي و طرد و رجزخواني است. در سياستِ مبارزه، معناي دوست و دشمن تفاوت ميكند. هركس با كسي كه او را دشمن بدانيم، مبارزه كند، دوست ما تلقي ميشود و… »
او اصلاح طلبان را دچار چنين تناقضي ميبيند و ميگويد قبل از مصالحه بايد اين تناقض را حل كنند؛ چه آنكه سياست اصلاح طلبانه چيزي غيراز سياست مبارزه جويي است. او ميگويد اگر اصلاحطلبان سياست اصلاح طلبي نداشته باشند، لاجرم به سوي براندازي خواهند رفت. تعامل اصلاح طلبان با حكومت سرشار از تناقض است؛ تعامل يا مبارزه؟
در جديدترين اين يادداشتها، عبدي اصلاحطلبان را به بازنگري در نگاه نسبت به وقايع 88 دعوت ميكند. او اين بازنگري را الزاماً تغيير نگاه نميداند، اما بايد بازنگري كنند تا «اگر همچنان بر مدار دفاع از آن سياستها هستند، به طور طبيعي بايد با عوارض آن نيز كنار بيايند، ولي اگر اين عوارض را نميپذيرند و خواهان اصلاح آنها هستند، بايد نسبت به گذشته تغيير نگاه دهند.»
عبدي توبه سياسي را نه مردود، بلكه نوعي فرار به جلو ميداند: «به طور قطع در ميان دو نگاه اذعان به خطا، يا اصرار به گذشته به دليل ترس از تواب خطاب شدن، نگاه اولی ترجيح دارد. همچنان كه همه ما توابان سازمان مجاهدين خلق را به افراد سر موضع آنان ترجيح ميدهيم. هر چند اين قياس دقيق نيست و قصد من هم مقايسه منطقي نبود، ولي خواستم توضيح دهم كه اگر اعضاي مجاهدين خلق را بر توابان آنان ترجيح ميدهيم، ميتوان از توبه سياسي پرهيز كرد.»
او در ادامه تأكيد ميكند كه «مسئله توابسازي در ميان نيست. مسئله يك نگاه انتقادي به گذشته براي بيرون آمدن از تناقضات سياسي موجود است. هر كس از سياستهاي گذشته و مشخصاً آنچه در سالهاي 78 و 88 و 89 انجام داده، دفاع ميكند، انسان محترمي است، به شرطي كه به تبعات آن نيز ملزم باشد… ولي اگر شرايط موجود را دوست ندارد يا نميخواهد، پس بايد در آن سياستها بازنگري انتقادي كند و اسم اين كار را نيز توابسازي نگذارد، هر چند هم اگر گذاشت، عوارض تواب شدن، از زندگي در اين تناقض بي پايان بهتر است.»