در میان ابیات شاهنامه، فردوسی آنجا كه میخواهد سیاستمداران بیخرد را توصیف كند، میگوید: چنین گفت با شاه بوذرجمهر / كه یكسر شگفت است كار سپهر / یكی مرد بینم با دستگاه/ كلاهش رسیده به ابر سیاه / كه او دست چپ را نداند
ز راست/ ز بخشش فزونی نداند نه كاست
داستان رئیسجمهور جدید آمریكا همان داستان مرد خیالی بوذرجمهر است كه كلاه سیاست او به ابر سیاه رسیده و در اعمال قدرت فزونی و كاست و دست چپ را از راست نداند. الكسیدو توکویل، نویسنده فرانسوی در سال ١٨٣١ از طرف دولت متبوع خود یعنی فرانسه، مأموریت یافت درباره وضع اجتماعی و نهادهای سیاسی کشور آمریكا بررسی و تحقیق كند. وي بعد از مراجعت از مأموریتش در آمریكا که همراه همکار و دوست بسیار نزدیکش، گوستاو دو بومون، انجام گرفته بود، گزارش خود را در كتابی به نام «دموكراسی در آمریكا» در دو جلد انتشار داد که شاید یكی از خواندنیترین كتابها درباره تاریخ و نقد دموكراسی در آمریكا باشد. مرحوم رحمتالله مقدممراغهای این كتاب را با نثری زیبا به فارسی برگردانیده است. توكویل بر این باور است كه در کنار مزایای بسیار مهم دموكراسی، آمریكا از فقدان همبستگی- که تنها عاملی است که میتواند سنت تاریخی نیرومندی به وجود آورد- در رنج است. اگر اصل برابری مورد احترام و حمایت وجدان بیدار نهادها قرار نگیرد، ممکن است که از دموکراسیها وحشتناکترین استبدادها پدید آید.
توکویل چنین نتیجه میگیرد که در رشد آینده دموکراسی و در تاریخ تمدن وظیفه مهمی برعهده آمریكاییها و روسها خواهد بود، به شرط آنکه آنها بتوانند دلایل کمال مطلوب مقامی را که در برابر ملت خود و در برابر بشریت اشغال خواهند کرد بهروشنی درک کنند. این جامعهشناس هوشمند فرانسوی معتقد بود که آمریكا در مقایسه با دیگر اشرافسالاریهای اخلاقی، کشوری است که پول درآوردن برایش محوریترین اصل اخلاقی است و افراد غیراشرافی با نخبگان تفاوتی ندارند و سختکوشی و پول، اذهان تمامی مردم را به خود مشغول کرده است. در نگاه او آمریكا کشوری است که در آن فردگرایی و سرمایهداری ریشههای عمیقی دواندهاند». به نظر میرسد كه مبنای اخلاق سیاسی جناب ترامپ و اتباعش چیزی جز پولدرآوردن به هر قیمت- برای خود یا ملت آمریكا – نباشد. روشن است كه در این راه حقوق بشر و دموكراسی نمیتواند معنا پیدا كند. هیئت حاكمه آمریكا در روزهای نخست نشستن بر سریر قدرت، به كاری دست زد كه در تاریخ آمریكا سابقه نداشته است. افرادی كه براساس قوانین آمریكا با گرفتن ویزا از طریق مجاری قانونی، برای دیدن اقوام خود عازم آن كشور بودند، ممنوعالورودكردن یاهزاران دانشجو را از چند كشور كه بیشتر آنان ایرانی بودند، از تحصیل بازداشتن، به گفته حقوقدانان آن سرزمین، چیزی جز زیرپانهادن قانون و شرمندگی برای آمریكا نبوده است و از لحاظ حقوق انسانی، به گفته غالب نهادهای حقوقبشری، چیزی جز حقكشی نمیتواند باشد.
میتوان گفت حاكم فعلی كاخ سفید با دستورات جدیدش تیر خلاص بر «رؤیاهای» مارتین لوتركینگ، آن مرد بزرگ تاریخ آمریكا، زد. او كه میگفت: «رؤیای من این است که روزی این کشور به پا میخیزد و به معنای واقعی به اعتقادات خود جان میبخشد. ما این حقیقت را که همه انسانها برابر خلق شدهاند آشکار و بدیهی میدانیم». به نظر میرسد، دولتمردان فعلی آمریكا – كه با كمتر از ٣٠ درصد رأی مردم به قدرت رسیدند-در قرن بیستویكم اصل ضدبشری نژادپرستی را جزء اعتقادات خود میدانند و این دموكراسی نیمبند در این چرخه سیاست ابزاری بیش برای بهقدرترسیدن نبوده است؛ همان نگاهی كه هیتلر در قرن بیستم برای آلمان داشت و دنیا را به خاكوخون كشید. كشورهای بزرگ دنیا، بالاخص ممالك اروپا، باید خطر ترامپیسم را جدی بگیرند و سازمان ملل و نهادهای حقوقبشری نگذارند این سیاستهای نابخردانه و خطرناك ادامه یابد. الفبای نخست سیاست ترامپیستها این است كه باید در برابر مسلمانان بهعنوان مبارزه با داعش ایستاد، همه میدانند خاستگاه داعش اسلام نیست و اگر هست، آن نوع اسلامی است كه بیشتر در نگاه وهابیگری و طالبانیسم وجود دارد و خاستگاه آن عربستان است و این كشور جزء چند كشوری نبود كه اتباعش حق ورود به آمریكا را نداشته باشند. تاكنون از ایران بهعنوان یك كشور مسلمان حتی یك نفر به داعش نپیوسته است و اسلام ایرانی همان اسلام رحمانیت و صلح و همزیستی با ادیان و مذاهب و همه آدمیان است. سیاستمداری كه بخواهد با داعش بجنگد، اما خاستگاه و خط فكری داعش یا تروریسم را درست نشناخته باشد، خود ترویج و تشویق تروریسم خواهد بود یا اینكه دولتمردان فعلی آمریكا مانند جورج بوش در پی این هستند تا آتش جنگی دیگر را در منطقه خاورمیانه شعلهور كنند. غافل از اینكه آتش این جنگ دیگر تنها دامن منطقه را نخواهد گرفت. در اینجا توجه به چند نكته لازم است:
١- فرهنگیان، نخبگان و سیاستمداران غیرحكومتی آمریكا و اروپا و دیگر كشورهای جهان كه خطر ترامپیسم را درك میكنند، باید این خطر را برای جهان جدی ببینند و نگذارند تا جهان در قرن بیستویكم شاهد هیتلری دیگر باشد و انسانها در آتش نابخردی امثال ترامپ بسوزند.
٢- دولتهای منطقه خاورمیانه، بهویژه كشورهای اسلامی باید اختلافات خود را تا آنجا كه میتوانند كنار بگذارند و منافع مسلمین را در نظر بگیرند و با سیاستهای فعلی آمریكا، با درایت و با حفظ احترام به همه ادیان و بهدور از هرگونه خشونتی برخورد كنند؛ چراكه خشونت، خشونت میآورد و نگذارند كسانی اسلام را در برابر مسیحیت قرار دهند كه شاید حیله برخی صهیونیستها چنین باشد.
٣- مقامات محترم امنیتی و قضائی ایران تسهیلاتی برای مراجعت ایرانیان مقیم آمریكا كه ممكن است با مشكلاتی مواجه شوند یا ایرانیانی كه راهی برای ورود آنان به آمریكا نیست در نظر بگیرند و از پارهای كارهایی كه از دیدگاه مسئولان خطا شمرده میشود، چشمپوشی كنند تا به میهن خود بازگردند و عزت ایرانی در جهان ملكوك نشود.