درحالیکه جهان در سالهای اخیر تمام توجه خود را معطوف به بحران، جنگ و خشونتهای تروریستی کرده است و همچنین رسانههای جهانی نیز مهندسی افکار عمومی را دنبال میکنند، بسیاری از مسائل و موضوعات اساسی در حیطه زیست بشری نادیده گرفته میشود.
هرچند در خشونتهای ناشی از جنگها و حوادث تروریستی در این سالها با افزایش تصاعدی سالانه موجبات مرگ دهها هزار نفر و ویرانیهای بسیاری فراهم میشود اما در زیر پوسته این جهان پرآشوب تخریبهای بشری در چارچوب تغییرات اقلیمی و عدم کنترل لازم جهت کنترل آلودگی و کاهش گازهای گلخانهای زیست انسانی و آینده «زمین» را در خطر قرار داده است. هماکنون موضوع تغییرات اقلیمی و تخریب محیط زیست بسیار فراتر از تنها یک جنبش و فعالیت مدنی جهت زیست بهتر بوده و به عنوان یک خطر بزرگ و امکان نابودی حیات در کره زمین ابعاد ژئوپليتیک و ژئواکونومیک در چارچوب نظام مسلط نئولیبرال، به مراتب دامنه آن از هر خطری مهلکتر است.
ویرانیها و کشتارهای جنگ و تروریسم با هر هزینه سنگینی در صورت تغییر در مناسبات قدرت و تعاملات بینالمللی و ملی بعد از گذر از رنجها به نوعی قابل جبران است، درحالیکه دادههای علمی نشان میدهد که تخریب محیط زیست به دلیل تأثیرات تصاعدی و امکان خارجشدن آن از حیطه کنترل بشری میتواند به نقطه بازگشتناپذيري برسد. زمان آن رسیده است که موضوع تغییرات اقلیمی و آسیب به محیط زیست در ابعاد کلان به کانون چالشهای بینالمللی و به دنبال آن به تحلیل در حوزه روابط و حقوق بینالملل کشیده شود.
درحالیکه بالاخره بعد از چند دهه چانهزنی و اختلاف در کنفرانس پاریس در سال ٢٠١٥ حدود ٢٠٠ کشور جهان و بهخصوص بزرگترین کشورهای آلودهکننده محیط زیست زیر فشار افکار عمومی و دادههای علمی دانشمندان فعال در این عرصه به یک توافق حداقلی رسیدند اما بعد از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا با پیروزی «دونالد ترامپ» به نظر میرسد که بار دیگر باید جهان شاهد یک عقبگرد در این خصوص باشد.
نگاه ترامپ به این معضل جهانی که میگوید همه این ادعاهای علمی اشتباه است و تیمی که او برای تصمیمگیری در این حوزه تعیین کرد از هماکنون زنگ خطری بزرگ را به صدا در آورده است. ترامپ در همه این سالها و بهويژه دوران تبلیغات ریاستجمهوری و حتی بعد از پیروزی و انتخاب حلقه مشاوران خاص مخالفت خود را با چنین توافقاتی بهصراحت اعلان کرده و حتی بهصراحت عنوان میکند که «بحث تغییرات علمی یک حقهبازی است که از سوي چینیها ابداع شده است».
او تقریبا همزمان با نشست زیستمحیطی «کوپ ٢٢» در مراکش زیر فشار منتقدان اعلان کرد «باید دید تعهدات محیطزیستی چقدر هزینه خواهد داشت و در نتیجه بر میزان رقابتپذیری تولیدات آمریکا چه اثری خواهد داشت». چنانچه «باب واکر» مشاور تیم انتقالی ترامپ در امور «ناسا» در مصاحبه اواخر ماه نوامبر با روزنامه گاردین میگوید: «ناسا هیچ نیازی ندارد که نظارت درست سیاسی بر محیط زیست انجام دهد (او تلویحا تحقیقات محیطزیستی ناسا را یک اقدام سیاسی میداند) ما برای ناسا نقش اکتشافات فضایی قائلیم».
ترامپ در اولین گام برای عملیاتیکردن ایدههای خود «رایان زینکه» را برای پست وزارت کشور که بزرگترین مسئولیت حفاطت از اراضی فدرال را به عهده خواهد داشت برگزید و بلافاصله هم سخنگوی رئیسجمهوری منتخب گفت: «زینکه از حامیان ثابتقدم استقلال انرژی آمریکاست و از سیاست استفاده از همه انرژیها، فسیلی، تجدیدپذیر و انرژیهای جایگزین، پشتیبانی میکند». ولی کار به همینجا ختم نشد و ترامپ با انتخاب «اسکات پروئیت» که مخالف سرسخت رعایت تعهدات محیطزیستی و حامی استفاده از انرژیهای فسیلی است، به عنوان وزیر پیشنهادی محیط زیست تقریبا تیر آخر را به هرگونه امیدی برای تعدیل گرایش ضد محیطزیستی دولت خود زد. طبق گزارش رسمی «انستیتو بررسی اقتصادی و مالی مربوط به انرژیهای تجدیدپذیر» چین با سرمایهگذاریهای کلان در بخشهای ملی و جهانی تولید انرژیهای غیرفسیلی همچنان بیرقیب است. در این گزارش آمده است کشور چین در سال ۲۰۱۶ با ۳۰ میلیارد یورو سرمایهگذاری جهانی در بخش تولید انرژیهای تجدیدپذیر، رتبه نخست را به دست آورد که این رقم نسبت به سال پیش از آن، افزایشی ۶۰درصدی را نشان میدهد. همچنین گزارش «انستیتو اقتصادی بلومبرگ برای تولید انرژیهای تجدیدپذیر» با تأیید رقم صد میلیارد دلار هزینه از سوي چین درخصوص حفاظت از محیط زیست میگوید: «این سرمایهگذاری کلان، رتبه اول چین در زمینه تولید انرژی پاک ملی در سال ۲۰۱۵ را نیز تثبیت کرده است».
به موازات این گزارشها، ارزیابی «آژانس بینالمللی انرژی» نشان میدهد که چین در سال ٢٠١٦ نزدیک به سهمیلیونو ٥٠ هزار شغل جدید درخصوص صنایع مرتبط با انرژیهای تجدیدپذیر ایجاد کرده، درحالیکه این رقم برای آمریکا به عنوان دومین تولیدکننده آلایندههای محیطزیستی جهان فقط ٨٠٠ هزار شغل بوده است و آن هم در زمان ریاستجمهوری «باراک اوباما» که حامی کاهش خطرات گازهای گلخانهای بود.
هماکنون طبق بررسیهای کارشناسان حوزه محیط زیست و دادههای آماری، جمهوری خلق چین بزرگترین حامی کنترل گازهای گلخانهای و کاهش آلایندههای محیطزیستی بوده و با فاصله زیادی با آمریکا و آلمان در رتبه اول قرار دارد. اما تمام این دادههای آماری و گزارشهاي منابع معتبر جهانی موجب نشده است که رسانههای جریان اصلی حتی برای یک بار دراینخصوص چین را در تیتر خبری خود بالا بکشند و در عوض همهروزه هوای آلوده پکن و شهرهای صنعتی چین را در تیتر یک خود قرار میدهند تا همچنان این کشور را به عنوان هیولا و دشمن بزرگ حیات در کره زمین به افکار عمومی معرفی کنند. در سالهای آینده با توجه به گرایش مسلط در دولت دونالد ترامپ درزمینه یک برداشت «مرکانتيلیستی» نسبت به تعهدات محیطزیستی که دقیقا در چارچوب نظم نئولیبرال کنونی با چاشنی ناسیونالیسم هم همراه است، چشمانداز خوبی برای اجرای تعهدات جهانی نشست پاریس دیده نمیشود. هماکنون تنها امیدواری برای دانشمندان و فعالان محیطزیستی بیش از هر چیز به عزم راسخ چین برای بهدستگیری هژمونی کنترل و کاهش تغییرات اقلیمی و آلایندههای محیطزیستی معطوف شده است و چنانچه رسانههاي جهانی یک توجه حداقل بیطرفانه به اقدامات چین دراینخصوص داشته باشد میتوان به «آینده زمین» خوشبین بود.