فکر میکردم فقط همین چند نفرند که ندارند پول نان بدهند… میگویند ٢٠٠هزار نفرند… خاک بر سر ما که ٢٠٠هزار نفر در این شهر گشنه باشد…
در طول سالیان اخیر ما به کرات در رابطه با بحران معیشتی زحمتکشان میهن مطالب و نوشته های بسیاری را خوانده و شنیده ایم و این اوضاع نگران کننده همچنان بر دوش بسیاری از طبقات محروم میهن سنگینی می کند. تحریم های اقتصادی گرچه تاثیری غیر قابل انکار در ایجاد چنین وضعیتی داشته است اما اجرای حذف یارانه ها به مراتب اثرات مخرب تری را در این فرآیند ایفا کرده است. در این میان گران کردن نان توسط دولت احمدی نژاد و تکمیل آن توسط دولت روحانی تبعات نگران کننده ای را به وجود آورده است که بازتاب آن را در گزارش های متعدد می توان مشاهده کرد. نان، از حداقل های ضروری برای فقیرترین طبقات اجتماعی اکنون به کالایی تبدیل شده است که خرید آن برای محروم ترین اقشار جامعه هر روز نسبت به گذشته سخت تر می شود. حذف یارانه نان، با توجه به شرایط اقتصادی میهن که زحمتکشان میهن را با مشکلات عدیده در زمینه های مالی مواجه ساخته است باید یک اقدام به غایت ضد انسانی قلمداد کرد. گزارش روزنامه شهروند در ارتباط با گردهم آیی نانواهای تهرانی برای تامین نان اقشار محروم جامعه از آن زنگ خطرهایی است که وجدان جامعه را باید به واکنش وادارد.
روزنامه شهروند در این گزارش با عنوان، “نانوها گرد آمدند”، در تشریح این اجتماع می نویسد:” هیچکس فکر نمیکرد که یک روز در نقطهای از این شهر، فقر آنچنان گریبان مردم را بگیرد که نانوایانش گردهم بیایند تا غمِ نانِ سفرههای مردم را چاره کنند. دیروز همان روز بود. در جنوب تهران، در جنوب غربی تهران، همانجا که زندگی خیلی از آدمها زیر خط فقر میگذرد، یک نشست غیرمنتظره برگزار شد. یکصد و بیست نفر از نانوایان تهران گردهم آمدند تا برای سفرههای خالی مردم فکری کنند.”
شهروند در ادامه به نقل از وحید نوروزی، سخنان شهردار منطقه، می نویسد:”در منطقه ما مردمی زندگی میکنند که به نان شبشان محتاجند. میدانم قدیمها این ضربالمثل بود. وقتی میخواستند کسی را در اوج گرفتاری و نداری مثال بزنند، میگفتند به نان شبش محتاج است. ما باورمان نمیشد کسی باشد که واقعا به نانِ شب محتاج باشد الان اما با شرایط اقتصادی موجود و افزایش فشارها افرادی هستند که واقعا به نان شبشان محتاجند.” نوروزی در سخنان خویش اشاره به مبلغ اختصاص داده شده برای خرید نان توسط خانواده ها کرد و گفت:”هر خانواده کمدرآمد تهرانی حداقل ١٦درصد از درآمد ماهانهاش صرف خرید نان میشود که ایندرصد البته برای خانوادههای ضعیفتر که نان، غذای اصلی سفرههای آنهاست، بیشتر از اینهاست. ١٦درصد درآمد یک خانواده کم درآمد میشود ماهی ١٠٠هزار تومان، این ١٠٠هزار تومان فقط پولِ نان دادن با وجود هزینه خورد و خوراک، اجاره، رفت و آمد و هزینههای آب و برق برای خیلیها آسان نیست.»
شهروند در رابطه با وضعیت این اقشار و نحوه مواجه آنها با مشکل خردی نان به نقل از شرکت کنندگان می نویسد: «خیلی از این افراد خودشان به نانوایی نمیآیند. روی آمدن ندارند، شما این را میدانید، بچههایشان را میفرستند، اگر شما این نان را به این بچه ندهید و به هر دلیل غفلت کنید و آن خانواده را نشناسید، آن خانواده و بچهاش باید سر گرسنه به بالین بگذارند. خواستیم به اینجا بیایید تا از شما بخواهیم به ما کمک کنید که بچهای، خانوادهای به دلیل اینکه نمیتواند نان بخرد، شب گرسنه نخوابد. ما از شما خواستیم به اینجا بیایید تا همفکری کنیم که چه باید بکنیم؟»
شهروند با اشاره به این پدیده وحشتناک در قلب پایتحت ادامه می دهد:”چه کسی باور میکرد که در نقطهای از این شهر سالهاست آدمهایی زندگی کنند که نانِ ساده برای سفرههای خالیشان نسیه میبرند؟ شاید هیچکس. همین روزها هم هستند آدمهایی در گوشه و کنار تهران، مثلا در همین شورای شهر که برایشان همچنان عجیب است که هزاران نفر از آدمهای شهر محتاج نان شبند و میگویند که «نیست!» حالا اما زندگی آدمهایی که نان را، همین نان ساده را با دستهای خالی و صورتهای سرخ نسیه میبرند از پرده برون افتاده، آنقدر که هم مدیران را دست به کار کرده و به «چهکنم» گفتن انداخته و هم نانواها را به خط که بیایند و بنشینند و فکری به حال سفرههای بینان کنند.
محمد رضا محمدی نانوای نانِ بربری شهرک مفید است که میگوید: «مردم اینجا ضعیفند. یک روز کار میکنند ١٠ روز میخورند. اغلب بچههایشان میآیند پول دو نان را میدهند میگویند ٦ تا. ما هم چیزی نمیتوانیم بگوییم. اگر ندهیم شکمشان گرسنه است. چه کار کنیم؟ همین امروز صبح پسری آمد دو تا گرفت، دو شب قبل هم آمده بود سه تا گرفته بود.»
در محله فلاح سادات، «علی نقی قدرتی»، نانوای محله هفتهای ١٠٠هزار تومان نان نسیه به مردم میدهد و به «شهروند» میگوید: «چهار پنج خانواده هستند که ثابت هستند و مرتب از ما نان میگیرند. عدهای هم عبوری میآیند. کاری نداریم که مالِ محله ما نیستند فقیر باشند، بیسرپرست باشند، بچهدار باشند نان میدهیم، چاره نداریم؟ نانوا هستیم، نانوا هم زحمتکش است و هم منتکش. مردم از روزگار که میکشند، از نانوا هم بکشند؟»
گزارش تاسف برانگیز شهروند آنجایی است که آورده است:”…پیرمرد این را که گفت دستی به موهای سفیدش کشید، چیزی در نگاهش لرزید و همینطور که ميرفت، بلند بلند میگفت: « فکر میکردم فقط همین چند نفرند که ندارند پول نان بدهند… میگویند ٢٠٠هزار نفرند… خاک بر سر ما که ٢٠٠هزار نفر در این شهر گشنه باشد…ای خدا به خداوندیات من نمیدانستم… این دیگر نان نیست… این دیگر…»
او میرفت و موهایی پای تنور نانوایی سپید کرده بود و قدمهايش تند و کند ميشد؛ چونان انسانی حیران که باور نکرده بود آنچه به گوش شنیده بود از نان، از غمِ نان.