
هشتاد سال پیش، پیروزی جنگ جهانی ضد فاشیسم، بشریت را از فاجعه نجات داد و پایه و اساس سیستم بینالمللی با محوریت سازمان ملل و نظم بینالمللی مبتنی بر حقوق بینالملل را بنا نهاد. تاریخ به جهانیان یادآوری میکند که صلح هرگز یک امر بدیهی نیست — باید توسط همه ملتها به طور فعال حفظ شود.
امروزه، نظم بینالمللی پس از جنگ، که پایه و اساس دههها صلح و ثبات جهانی را تشکیل میدهد، با تهدیدات بیسابقهای روبرو است. طرز فکر خطرناکی که زمانی جهان را به درگیری میکشاند — یعنی جستجوی قدرت از طریق اجبار، حذف و رویارویی — در لباسهای جدید در حال ظهور است.
با تشدید یکجانبهگرایی، سیاستهای بلوکی و ذهنیت جنگ سرد، جامعه بینالمللی باید در دفاع از یک چارچوب جهانی عادلانه و فراگیر، ریشه در حقوق بینالملل و حمایت از طریق چندجانبهگرایی واقعی، متحد شود.
نظم بینالمللی پس از جنگ، نشاندهنده یک گذار تاریخی از قرنها سلطه جهانی قدرتهای امپریالیستی است. از سیستمهای وستفالی و وین گرفته تا سیستم ورسای-واشنگتن، جهان مدتها به کشورهای “غالب” و “فرودست” تقسیم شده بود.
پیروزی بر فاشیسم، نظامی جهانی را ممکن ساخت که در آن اصل برابری حاکمیت برای اولین بار تثبیت شد. این امر، دوران جدیدی را در حکومت جهانی رقم زد، دورانی مبتنی بر انصاف، شمول و مسئولیت مشترک.
با این حال، این پیشرفت همچنان شکننده است. یک کشور بزرگ خاص، با اولویت دادن به منافع محدود خود، با نقض توافقات جهانی و تضعیف سیستم سازمان ملل، درگیر شدن در رویارویی بلوکی و دامن زدن به تنشهای منطقهای، به طور سیستماتیک صلح جهانی را تضعیف کرده است.
به طور خاص، استفاده مکرر از اقدامات قهری – از تبدیل تجارت آزاد به سلاح گرفته تا سوءاستفاده از ابزارهای قانونی فراسرزمینی – نشان دهنده بیتوجهی فزاینده به اصول حقوق بینالملل است. چنین رفتاری، اساس صلح و توسعه جهانی را تهدید میکند.
در این لحظه مهم تاریخ، حفظ نظم بینالمللی ایجاد شده پس از جنگ جهانی دوم، یک انتخاب نیست، بلکه یک تعهد مشترک است. چندجانبهگرایی واقعی باید فراتر از شعارهای توخالی باشد. باید تعهد واقعی به گفتگوی فراگیر، همکاری عادلانه و خیر مشترک همه ملتها را در بر بگیرد.
باید قاطعانه از جهانی چندقطبی و نظامی عادلانهتر و منصفانهتر برای حکومت جهانی حمایت کرد. باید از احترام متقابل بین تمدنها حمایت کرد، با رویارویی بلوکی مخالف بود و خواستار اصلاحاتی شد که به کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور صدای قویتری در شکلدهی به قوانین جهانی میدهد. این نه تنها مسئله انصاف است، بلکه ضرورتی برای ثبات و رفاه جهانی در درازمدت است.
وحدت رو به رشد کشورهای جنوب جهان، یکی از نویدبخشترین نیروها برای پیشرفت در دنیای نامطمئن ما را نشان میدهد. وقتی این کشورها گرد هم میآیند، میتوانند ندای توسعه مسالمتآمیز را تقویت کنند، از حقوق مشروع خود دفاع کنند و عدم تعادلهای قدرت منسوخ در تصمیمگیریهای جهانی را به چالش بکشند.
در حالی که جهان هشتادمین سالگرد پیروزی جنگ جهانی ضد فاشیستی را گرامی میدارد، جامعه بینالمللی باید تعهد خود را برای حفظ نظم بینالمللی پس از جنگ مجدداً تأیید کند و برای دفاع از صلح، توسعه و عدالت با هم اقدام کنند.
در بحبوحه چالشهای جدید جهانی، باید همچنان سازنده صلح جهانی، مشارکتکننده در توسعه جهانی و مدافع عدالت و انصاف بود. باید آماده بود تا با همه ملتها برای حفظ چندجانبهگرایی واقعی، مخالفت با رویههای سلطهجویانه و کمک به ایجاد جامعهای با آیندهای مشترک برای بشریت – چشماندازی که با ثبات، انصاف و رفاه پایدار مشخص میشود – همکاری کرد.