کمی بیش از یک ماه به ورود رسمی «دونالد ترامپ» به کاخ سفید مانده است و کماکان بحث درباره علل پیروزی او در انتخابات و گمانهزنیها درباره آینده روابط دولت او با دیگر کشورها ازجمله کشورهای خاورمیانه ادامه دارد. اینکه معیارهای سیاستگذاری خارجی ترامپ چگونه خواهد بود و تصمیمگیرندگان در عرصه این سیاست چه کسانی خواهند بود، بهدرستی معلوم نیست. او در جریان کارزار انتخاباتی خود در ارتباط با سیاست خارجی و دفاع، به نکاتی از جمله بازگرداندن احترام به آمریکا در سراسر جهان، تقویت بنیه دفاعی کشور، پرهیز از ملتسازی در خارج و بهجای آن تمرکز بر حل مشکلات داخلی، حمایت بیشتر از اسرائیل، شکست نظامی داعش، پارهکردن توافق هستهای با ایران، حل مسئله سوریه، برقراری روابط نزدیک با روسیه، مشروطکردن کمکهای آمریکا به ناتو، کشیدن دیوار مرزی بین آمریکا و مکزیک و بازنگری روابط تجاری آمریکا با چین تأکید کرد. بااینهمه، فقدان تجربه دونالد ترامپ در مسائل سیاسی، امور خارجه و کارهای دولتی، کار گمانهزنی را درباره سمتوسوی سیاست خارجی او مشکلتر میکند؛ بهویژه که او پس از پیروزی در انتخابات، شماری از مواضع خود را تغییر داده یا تعدیل کرده است. ازاینرو، همانگونه که تابهحال شاهد آن بودهایم، پیشبینی میشود که برخی از قولهای دونالد ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتیاش درباره سیاست خارجی تعدیل شود، بهویژه اینکه اجرای سیاست خارجی شگردهای متفاوتی را در مقایسه با اجرای سیاست داخلی میطلبد، ازجمله توضیح قانعکننده برای جلب همکاری سایر کشورها، چانهزنی برای رسیدن به نقطه مشترک با تشویق طرف مقابل و در مواردی با تهدید برای قبول شرایط، فشارهای اقتصادی و جلب مستقیم پشتیبانی مردم کشور مورد نظر. درمجموع انتخاب دونالد ترامپ سردرگمی و نگرانی تازهای را در خاورمیانه و دیگر نقاط دنیا ایجاد کرده است. او دمدمی است و رفتارش در عرصه سیاست نه کلیشهای و قالبی است و نه پیشبینیپذير. به قول «نوام چامسکی»، فیلسوف و زبانشناس آمریکایی، یکی از خصلتهای پیشبینیپذير دونالد ترامپ، پیشبینیناپذيربودن او است. بااینهمه، به نظر نمیرسد دولت ترامپ با توجه به درگیريها و جنگهای داخلی درهمتنیده خاورمیانه که در سالهای اخیر نيز بدتر شده است، مانند «باراک اوباما»، رئیسجمهوری کنونی آمریکا، به مدیریت بحران بسنده کند. خاورمیانه کماکان به دلایل استراتژیکي، امنیتی و اقتصادی برای آمریکا اهمیت بسزایی دارد و پیشبینی میشود که سیاست آمریکا در قبال کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا به نحوی چشمگیر تغییر کند. این تغییر با بهرهگیری بیشتر از نیروی نظامی با تقویت فعالیتهای دیپلماسی و تعاملات اقتصادی توأم خواهد بود و چهبسا که در سطح وسیعتر، سیاست خارجی آمریکا به طرف یک سیاست ارتشسالارانه (میلیتاریستی) سوق داده شود. سیاست خاورمیانهای ترامپ، برخلاف سیاست اوباما که بر حزم و احتیاط استوار بود، تقابلی و تا حد زیادی به نیروی نظامی تکیه خواهد کرد. اوباما با فروش سلاح و تجهيزات در مقیاسی بیسابقه به اغلب کشورهای دوست و همپیمان منطقه، بهویژه به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، با تقویت توان نظامیشان، رهبران آنها را مجبور کرد که نقش بیشتری را برای دفاع از خود در مقابل تهدیدات خارجی برعهده بگیرند.