
محمدرضا نیکفر- رادیو زمانه
به هر کس که آرزوی جنگ دارد تصویرهای انفجار در اسکلهٔ بندرعباس را نشان دهیم. این نقشی از جنگ است. مردم جان میبازند و کشور خسارت میبیند. توهّم تغییر رژیم با جنگ تبهکارانه است.
خبر بد: انفجار در بندرعباس. تعداد کشتهشدگان و مجروحان هنوز به صورت قطعی مشخص نیست. یک روز پس از حادثهٔ مرگبار تعداد کشتهشدگان ۲۵ نفر ، تعداد مجروحان ۸۰۰ نفر، و تعداد مفقودان ۶ نفر اعلام شده است (ایرنا). معلوم نیست علت انفجار چه بوده است. سانحهٔ کاری هم که باشد، بهشکل بارزی نشان میدهد که بر کارگران ایران چه میگذرد: پس از چند خبر پیاپی در هفتههای اخیر در مورد جان باختن کارگران معدن، این بار فاجعهای بزرگ در یک اسکله.
خبر خوب: برگزار شدن جلسهٔ سوم مذاکره میان نمایندگان دولتهای ایران و آمریکا، در پایان آن گذاشتن قرار جلسهٔ هفتهٔ بعد، و اظهار نظرهایی حاکی از مثبت بودن جوّ مذاکره.
با جنگ، حتی در شکل محدودش، چه اتفاقی میافتد؟ به بندرعباس بنگریم
از سوی آمریکا بدیل مذاکره و توافق جنگ اعلام شده، جنگی که اگر درگیرد، با همراهی اسرائیل خواهد بود.
با دیدن عکسهای انفجار اسکلهٔ بندرعباس میتوان دید با بمباران کشور چه اتفاقی میافتد.
طبق سناریویی که طرفداران جنگ در ذهن دارند و تبلیغش میکنند، ایران و مردم آن خسارت نخواهند دید. مراکز قدرت بمباران میشوند، مردم برای هر بمبی کف میزنند، سپس با شادی به خیابان میریزند، کار رژیم را تمام میکنند و سپس منتظر ورود موکب ملوکانه میشوند. در این تصور بلاهت و رذالت درهم آمیختهاند.
بندر عباس یک بندر استراتژیک است. محتملاً از نقاطی است که در طرحهای جنگی بهعنوان جایی که باید هدفهایی در آن بمباران شود منظور شده است. با انفجار پهلوگاهِ رجایی دیدیم که چه پیش میآید: عدهای در همان لحظهٔ فاجعه کشته و زخمی میشوند، و عدهای دیگر در روزهای بعد، بر اثر پیامدها. اکنون بندرعباس تعطیل شده است و منطقه در موقعیت اضطراری قرار گرفته. نفس نمیتواند کشید. در شهر قحطی برقرار است. تأسیسات بندر تخریب شده و ورود و صدور کالا از بندرعباس تا مدتها ناممکن است. این امر ضربهٔ بزرگی بر اقتصاد کشور است.
حال میتوانیم تصور کنیم که اگر در قالب یک جنگ محدود که در آن چند نقطهٔ استراتژیک بمباران شود تا رژیم زیر درجهٔ بالاتری از «فشار حداکثری» قرار گیرد چه پیش میآید. فقط کافی است به پیامدهای انسانی و مادی و زیستمحیطی حمله به تأسیسات اتمی، نظامی، و نیز گازی و نفتی بیندیشیم.
چه میتوان کرد؟
جنگ به انسان حس ناتوانی میدهد. مرگ چونان هیولایی عظیم و مهارنشدنی همهجا را لگدکوب میکند. وقتی به راه افتد، دیگر اینکه چه خواهد کرد و کجا را ویران خواهد کرد، حتی برای فرماندهان کشتار، پیشبینیناپذیر است.
جنگ رژیم را در مقابل مردم ناتوان نخواهد کرد. مردم ناتوان خواهند شد و حکومت در برابر آنان با جسارت و خوی تجاوزگرایانهتری خواهد ایستاد. همهٔ دستاوردهای مبارزهٔ جامعهٔ مدنی در دورهٔ اخیر یکشبه بر باد خواهد رفت. اولین قربانی زنان خواهند بود. بر سر همه چادر سیاه خواهند کشید.
هر کس جنگ بخواهد، به جنگ تشویق کند، و طرحی بریزد که در آن همهٔ راههای بدیل جنگ، از جمله مذاکره، بسته باشد، دشمن مردم است. اینکه کسی در خارج بگوید با رژیم مذاکره نکنید، بهجای آن با «ما» یعنی «من» مذاکره کنید، تنها حرف ابلهانهای نزده، بلکه رذیلانه به جنگ تشویق کرده است.
آنچه به نام فشار حداکثری بر رژیم شهرت یافته شاهراهی است که مقصد نهایی آن جنگ است. تجربهٔ بیست سالهٔ اخیر نشان میدهد که فشار آن به مردم منتقل میشود و به دستگاه سرکوب آسیبی نمیرساند.
برای واشنگتن آشکار است که جنگِ کوتاهمدتِ مهارشدنی و نتیجهبخش با ایران ناممکن است. رژیم ولایی هم میداند که توانایی تلافی حملههای نظامی را ندارد. عقلانیت قدرت در واشنگتن و تهران همسویی یافته و از این رو به مذاکره رو آوردهاند. از اینکه بر آن نیستند که به سوی جنگ بروند باید خوشحال بود. اما معلوم نیست آینده چه شود. محاسبات قدرت ممکن است همین فردا جنگ را بخواهد. هیچ حسننیّتی وجود ندارد که بتوان به آن متکی شد.
مردم تنهایند. جنگ شود، تنهایند؛ جنگ هم نشود، باز آنان نادیده گرفته میشوند. در عرصهٔ بین المللی و ملی کسانی شروع به صحنهگردانی میکنند و خود را حافظ صلح مینمایند که تدارک جنگ دیدهاند و همچنان دست بر ماشه دارند.
تا زمانی که مردم ابتکار را به دست نگیرند و محور تحول نشوند، همین وضعیت برقرار خواهد ماند. چاره آن است که همهٔ اعتراضها با خواست پایان دادن به سیاستی گره خورد که کشور را در آستانهٔ جنگ قرار داده است. پای هست و نیست کشور در میان است. خواست همهپرسی دربارهٔ خروج از این وضعیت با پایان دادن به برنامهٔ هستهای خواستی دموکراتیک و قابل توضیح است. این همهپرسیای است درباره رکنی از سیاست ولایی و تمهیدی برای نمایش ارادهٔ جامعه در برابر ولایت.
ایدهٔ همهپرسی دارد بهتدریج در فضای عمومی جا باز میکند، اما سرعت رواج و پیگیریاش هنوز به هیچرو با سیر حوادث نمیخواند.
بندرعباس هشداری در این باره است. رژیم ناکارآمد و فاسد است و به چیزی که نمیاندیشد مصلحت و امنیت مردم است. تنها آگاهی و ارادهٔ مردم و مردمدوستان است که میتواند سیر حوادث را دگرگون کند. ابتکار باید به دست جامعه بیفتد.
یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴