
عدالت، آزادی و رهایی از آرزوهای دیرینهی بشر است که همواره در تحققش ناکام بودهاست؛ بهخصوص در روزگاری که ما زندگی میکنیم. در عصر سرمایهداری و جهان لیبرال که در تعریف انسان براساس ایدههای هابز و لاک «قانون جنگل» حضور دارد و پیشفرض آن از انسان «مرد بزرگسالی» است که «میتواند یکّه و تنها نیازهای خود را برآورد و دنبال تأمین امنیت قلمروی خویش است»، حقیقتاً شرایط برای تحقق عدالت و آزادی سخت میشود؛ به این دلیل که انسانها دچار این توهم میشوند که میتوانند تنها زندگی کنند و نیاز خود را به دیگران نمیبینند. نوجوانی که از صبح تا شب در اتاق است، چه زمانی به این فکر میکند که گوشی همراه و رایانهاش را انسانهایی تولید کردهاند، مواد اولیهی غذایی که میخورد را کسی تولید کرده، لباسی که پوشیدهاز چندین مرحلهی تولیدی حاصل دسترنج انسانها رد شده تا به دست او رسیدهاست و خیلی چیزهای دیگر. او فکر میکند که به تنهایی از پس همهی نیازهای خودش برمیآید، چون حقیقتاً در طی برطرفکردن نیازهایش، نشان و ردپایی از «دیگری» نمیبیند. این نوجوانی که بیتوجه به دیگریها رشد میکند، به چهجور بزرگسالی تبدیل میشود؟ بزرگسالی که حاضر است از وقت، انرژی و جان خود بگذرد تا به بقیه کمک کند یا بزرگسالی که فقط نفع خودش و خانوادهاش را میبیند؟ جهان سرمایهداری سوژههایی را شکل میدهد که از یکدیگر بیگانهاند و به نیاز متقابل انسانها به یکدیگر بیتوجه هستند و از همدیگر مراقبت نمیکنند. در این شرایط، اهمیت آموزش مشخص میشود و چه آموزشی بهتر و مترقیتر از آموزش رهاییبخش که تلاش میکند محیطی برای کودکان و نوجوانان مهیا کند که در آن توجه به ارزشهای انسانی پررنگ باشد.
با آموزش رهاییبخش، تلاش میکنیم نشان دهیم نوع دیگری از انسان هم ممکن است. انسانی که خود را در «اجتماع» و با درنظرگرفتن دیگران درک کند، نفع خود را در نفع بقیه ببیند و علاوهبر تلاش برای رفع نیازهای خودش، دنبال رفع نیازهای دیگران هم باشد. چنین افرادیاند که میتوانند واقعاً عدالت و آزادی را محقق کنند.
اما آموزش رهاییبخش دقیقاً یعنی چه؟ ابتدا تعریف مختصری از آموزش رهاییبخش براساس آراء سه متفکر به نام ماکارنکو، فریره و اپل ارائه میدهم و در ادامه به نقد آموزش و پرورش فعلی ایران و معرفی ویژگیهای آموزش و پرورش بدیل میپردازم.
از نظر پائولو فریره، آموزگار و فیلسوف برزیلی، آموزش باید «عملی رهاییبخش» باشد. او آموزش را ابزاری برای رهایی از ستم و نابرابری میداند و بر اهمیت آگاهی اجتماعی تأکید میکند. از مؤلفههای مهم نظریههای او، «گفتوگوی انتقادی» و «آموزش دموکراتیک» است. فریره میگوید که گفتوگوی انتقادی بین معلم و دانشآموز باید به تبادل ایدهها و تجربیات منجر شود. او بر لزوم ایجاد فضایی دموکراتیک در فرایند آموزش تأکید میکند که در آن همهی افراد حق بیان نظرات و تجربیات خود را داشته باشند. براساس نظریات فریره، سه مرحله آموزش ضروری در بستر زندگی وجود دارد: ۱) آموزشهایی که کمک کند تا زنده بمانیم ۲) آموزشهایی که کمک کند زندگی را حفظ کنیم ۳) آموزشهایی که کمک میکند زندگی غنی شود.
سه مؤلفهی مهم تعریف آنتوان ماکارنکو، نویسنده و معلم اهل شوروی، «آموزش اجتماعی»، «تجربهی عملی» و «توجه به نیازهای فردی» است. ماکارنکو هم مانند دیگر معلمانِ آموزش رهاییبخش، برای اجتماع ارزش خاصی قائل است و میگوید آموزش باید در محیطهای اجتماعی اتفاق بیفتد؛ او پرورش شخصیت اجتماعی و اخلاقی فرد را از اهداف اصلی آموزش میداند. ماکارنکو بر یادگیری از طریق تجربه و فعالیتهای عملی تأکید دارد و لازم میداند که دانشآموزان در فعالیتهای گروهی و اجتماعی شرکت کنند. درحقیقت، اهلعملبودن و ایجاد تغییر در جهان برای او مهم است. او همچنین به نیازها و مشکلات خاص هر فرد توجه میکند و میگوید آموزش بهجای اینکه مانند نسخهای حاضر و آماده برای همه پیچیده شود، باید براساس این نیازها تنظیم شود.
مایکل اپل، نظریهپرداز معاصری است که نظامهای آموزشی موجود را نقد میکند. به اعتقاد او، آموزش «عملی سیاسی» است که «باید به تغییرات اجتماعی و اقتصادی منجر شود». او «ایدئولوژیکبودن»، «نابرابری طبقاتی» و «نابرابری جنسیتی» را در آموزش نقد میکند. به نظر اپل آموزش در عصر سرمایهداری تبدیل به کالا شدهاست و حالا وقت این است که تغییرات اساسی در آن ایجاد شود.
اکنون که تصوری کلی از آموزش رهاییبخش در ذهنمان نقش بسته، سراغ آموزش و پرورش کنونی ایران و بدیل آن میرویم.
با توجه به آرای فریره میتوان گفت که آموزش و پرورش کنونی ایران از نوع آموزش بانکی است. آموزشی که اول ذهن دانشآموز را با کشتن قدرت خلاقهی آن مثل ظرفی خالی میکند و سپس هرچه میخواهد در آن میریزد. این اسمگذاری طعنهای به سرمایهداری است؛ شاگردان نقش بانکها را دارند و معلمان نقش سرمایهگذاران را. رسالت آموزش بانکی بهحداقلرساندن و یا نابودکردن قدرت خلاقیت کودکان و برانگیختن سادهلوحی آنان است. اما رسالت آموزش رهاییبخش این نیست که ذهن کودکان را با اطلاعات ازپیش تعیینشده پُر کند؛ بلکه کمک میکند که کودکان مسائل پیرامونشان را ببینند، تشخیص دهند و برای آن راهحل پیدا کنند.
در آموزش بانکی ایران، کتابدرسیها مانند نسخهای برای همهی بچهها با روحیهها، نیازها و زبانهای رنگارنگ پیچیده میشود و هرسال با تغییراتی جزئی، تجدید چاپ میشود. اما در نظام آموزش رهاییبخش، معلم باید روشهای آموزشی خود را با هر گروه و در هر منطقه از نو ابداع کند.
بخش اعظم آموزش کنونی ایران، رفتارگرا است. یعنی انسان را فقط در حد یک شئ درک میکند. شیئی که میتوان آن را ورز داد و به حالت مطلوب در آورد. اما در آموزش رهاییبخش، معلم نه میتواند به جای دانشآموز فکر کند و نه میتواند خود را به او تحمیل کند.
در آموزش بانکی، آموزش یعنی انتقال اطلاعات. بزرگترین شاهد مثال این مسئله نیز، آزمونها و امتحانهای حفظی و در صدر همهی آنان، کنکور است. هیچ وجه عملیای در آموزش کنونی ایران وجود ندارد و یا اگر دارد، بسیار سطحی است و ظاهری؛ صرفاً مانند قندی است که تلخی چای «انتقال اطلاعات» را کمتر میکند. اما در حقیقت، آموزش یعنی کشف دنیا، نه انتقال اطلاعات. چه بسیار ابعاد گوناگون که این جهان برای کشف دارد؛ طبیعت، گونههای حیوانی، خود، دیگران، ادبیات، هنر و غیره.
در آموزش بانکی، معلم، همهچیزدان است. معلم میگوید و دانشآموز جزوه برمیدارد. معیار در بیشتر موارد، کتاب درسی است. معلم و شاگرد رابطهای جز کلاس درس ندارند؛ اما در آموزش رهاییبخش، معلم و دانشآموز، میگویند و میشنوند و این رابطهای دو طرفه است. ویژگیهای گفتوشنود عبارت است از: عشق، فروتنی و امید به تغییر. معلم و دانشآموز، هر دو وظیفهای مشترک دارند: آموختن و عملکردن.
ما در ایران، موقع زنگ ورزش، ریاضی کار میکنیم. اما آموزش رهاییبخش هشدار میدهد که بیتحرکی برای انسان تهدیدی شوم است.
پیامهای آسمان، دین و زندگی و قرآن مهمترین کتابهای درسی ما هستند. حتی در دانشگاه نیز گذراندن کلاسهایی مانند تفسیر قرآن و اخلاق اسلامی ضروری است. در بسیاری از رشتهها، علم با ایدئولوژی در هم میآمیزد؛ مانند روانشناسی اسلامی یا طب سنتی. در آموزش رهاییبخش تأکید میشود که کودکان و نوجوانان انباردار اطلاعات و باورهای بزرگترها نیستند. غیر از این، در نظام آموزشی کنونی ایران، تبعیض مشهودی بین دانشآموزان شیعه و دانشآموزان سنی و پیرو دیگر مذاهب برقرار است. آموزش رهاییبخش دربارهی ضرورت عدالت و برابری خیلی حرفها دارد که بزند!
آموزش بانکی به چیستی کودک و نوجوان توجهی ندارد؛ بلکه میگوید باید کودک را ۱۲سال تربیت کنیم تا بتواند به دنیای منطقی بزرگسالان پا بنهد. اما در آموزش رهاییبخش، برای یافتن محتوای برنامههای آموزشی باید به درکی که کودک از واقعیت دارد پی ببریم.
اینها همه فقط «حرفهای» قشنگی هستند؛ زمانی با ارزش میشوند که به کلاسها راه بیابند. یادمان نرود که از مؤلفههای اصلی آموزش رهاییبخش، «عمل» است؛ عمل در راستای برهمزدن نظام بورژوایی و تلاش برای ایجاد جامعهای که در آن عدالت و آزادی برقرار است. سعی کنیم از این به بعد هنگام نوشتن طرحدرسهایمان سؤالهای اصلی را در ذهنمان مرور کنیم و طرحدرس را با توجه به آنها بنویسیم: نیاز دانشآموز من چیست؟ ویژگیهای شخصیتی دانشآموز من چیست؟ لزوم و ضرورت ارتباط برقرار کردن دانشآموز من با دیگران در چیست؟ چطور میتوانم به تقویت و بهینهسازی این ارتباط کمک کنم؟ چطور میتوانم «عمل» را در کلاس درسم تحقق بخشم؟ گفتوگوی دوطرفه و جمعی به اندازهی کافی در کلاسم هست؟ این طرح درس چه نوع ارتباطی با نظام سرمایهداری لیبرال و جامعهی آزاد و برابر سوسیالیستی دارد؟
شاید این تلاشها بسیار خُرد به نظر برسد، اما مطمئناً از دل همین کلاسها مبارزانی برای راه آزادی و عدالت رشد خواهند یافت و جامعه را دگرگون خواهند کرد؛ مبارزانی که شاید تفنگ و گلوله نداشته باشند، اما به مهربانی، عدالتخواهی، دیگریخواهی، مدارا، و توجه به یکدیگر و دنیا مجهز هستند؛ و مگر دنیای ما غیر از این به چه چیزی نیاز دارد؟
منابع:
بازخوانی پائولو فریره با تمرکز بر کودک و آموزش کودکان – نویسنده: ناصر یوسفی
دانش رسمی – نویسنده: مایکل اپل – مترجم: نازنین میرزابیگی
معلمها و متون؛ اقتصاد سیاسی، روابط طبقاتی و جنسیتی در آموزش – نویسنده: مایکل اپل – مترجم: نازنین میرزابیگی
داستان پداگوژی – نویسنده: آ. س. ماکارنکو – مترجم: نیره توکلی
نیروی خشونتپرهیزی – نویسنده: جودیت باتلر – مترجم: مهسا اسدالله نژاد
جمعه ۲۲ فروردین ۱۴۰۴