
۱۸ بهمن امسال (سال۱۴۰۳ خورشیدی) مصادف با هشتاد و دومین سالگرد پایهگذاری تشکیلات دموکراتیک زنان ایران است. قدیمیترین تشکل پیشرو و منسجم زنان ایران که در ۱۸ بهمن سال ۱۳۲۱ توسط عدهای از زنان مبارز و روشنفکر ایران پایهگذاری شد و پس از مدت کوتاهی نه تنها توانست به اولین تشکل وسیع و پیشرو زنان در ایران و حتی در منطقه مبدل شود، بلکه موفق شد تاثیر عمیقی بر سازماندهی مبارزات صنفی سیاسی زنان برجای بگذارد.
در آغاز دهه ۱۳۲۰ خورشیدی نیاز به تاسیس یک سازمان پیشرو زنان در شرایطی در میهن ما شکل گرفت که اکثر نشریات و انجمنهای مترقی زنان که پس از انقلاب مشروطه بهوجود آمده بودند و همواره مورد خشم و تکفیر ارتجاع، بهویژه روحانیون تاریکاندیش، قرار داشتند، این بار بهکمک رژیم پهلوی اول همگی تعطیل و سرکوب شدند. تا جایی که در رژیم دیکتاتوری رضاخان، تنها «کانون بانوان» بهعنوان یک سازمان خیریه اجازه فعالیت داشت تا در چارچوب سیاستهای دربار، زنان را بهکارهای خیریه و اموری از قبیل خانهداری، بچهداری و آشپزی تشویق و از شرکت در زندگی سیاسی برحذر دارد.
تاسیس تشکیلات دموکراتیک زنان ایران، که در ابتدا با نام «تشکیلات زنان» شروع به فعالیت کرد، در واقع پاسخ به یک نیاز عینی آن روز جامعه ما بود. دورانی که با رشد سرمایهداری وابسته ایران (نفوذ نیروهای امپریالیستی بهویژه امپریالیسم انگلیس به سرمایهداری نوپای ایران خصلت وابسته داده بود) و تأسیس کارخانههای بزرگ و کوچک در ایران و توسعهٔ مدارس و دبیرستانهای دخترانه که با تلاش خستگیناپذیر پیشگامان اولیه جنبش زنان و در پیکاری جسورانه با ارتجاع مذهبی راه خود را بهسرعت در جامعه مردسالار باز میکرد. از سوی دیگر علاوه بر کار کشاورزی و قالیبافی، حضور زنان در ادارات، مدارس، کارخانهها، و کارگاههای تازه تاسیس شده نیز آغاز شده بود. پهلوی اول که در سال ۱۳۰۴ به سلطنت رسید، علاوه بر مدرننمایی، برای هموارتر کردن استثمار نیروی کار زنان، با «کشف» اجباری حجاب تلاش کرد تا خود را ناجی زنان ایران قلمداد کند. در سال ۱۳۱۲ این به اصطلاح «ناجی زنان» ایران همزمان با تحکیم پایههای قدرتش، در اولین اقدامهای زنستیزانه خود تشکلهای مترقی زنان را بهشدت سرکوب و منحله اعلام نمود.
زنان مبارزی مثل جمیله صدیقی و شوکت روستا را بهاتهام عضویت در «فرقهٔ اشتراکی» زندانی کرد. این دو، اولین زندانیان سیاسی زن ایران بودند. قانون مدنی که در سال ۱۳۱۱ بهتصویب رسید زنان را در ردیف مهجورین و افراد نابالغ قرار داد. بیحقی زنان برای جامعه مردسالار آن زمان و حتی در بین قشر نسبتا مترقی آن دوران امری بسیارعادی و طبیعی بود و بهطور کلی «حقوق زن» در جامعه کلمهای بیگانه محسوب میشد. ارتجاع مردسالار مثل همیشه تلاش میکرد تا این ناآگاهی را در جامعه نهادینه کند و مانع نفوذ اندیشههای مترقی و برابرخواهانه در میان زنان شود.
بعد از سقوط رضا شاه در سال ۱۳۲۰ و شکست فاشیسم در جهان، برخی زنان پیشرو که در تشکلهای هوادار حزب کمونیست ایران مبارزه میکردند، زنانی ازجمله زهرا و مهرانگیز اسکندری، جمیله صدیقی و شوکت روستا (که این دو از زندان رضا شاه آزاد شده بودند) و زنانی مانند صدیقه امیرخیزی، اختر کامبخش، عالیه شرمینی، بدری و نجمی علوی، هما روستا و دیگران، به بنیانگذاری «تشکیلات زنان» با مسئولیت رفیق مریم فیروز همت گماشتند، که از پشتیبانی کامل حزب تودهٔ ایران برخوردار بود. هدف اولیه تشکیلات از سویی ادامه مبارزات پراکنده و برابرطلبانهٔ زنان ایران که از انقلاب مشروطیت معوق مانده بود. و از سوی دیگر با گسترش کار زنان در کارخانهها و کارگاهها و خدمات اداری و آموزشی و بهداشتی- که فاقد هر نوع امکانات رفاهی و قانونی برای زنان و با هدف استثمار بیشتر نیروی کار آنان بود – زنان سهم بیشتری در اداره خدمات اداری، بهداشتی و آموزشی بعهده می گرفتند . آنان علاوه بر تحمل فشار در خانواده و بی حقی کامل حقوقی و مدنی، از طرف سرمایه داران و دولت ارتجاعی حامی آنان نیز مورد ستم و استثمار واقع می شدند. بر این اساس نیاز به تشکلی منسجم و صنفی سیاسی برای پیگیری خواسته های انسانی و علیه تبعیض و نابرابری و استثمار مضاعف زنان، به ضرورتی مبرم و حیاتی تبدیل شده بود. مسیری که پیشتر زنان در برخی از کشورها آن را طی کرده وبه دستاوردهای معین و ثمربخشی هم نائل آمده بودند. بعلاوه، نقش مهم زنان در جنگ دوم جهانی، مبارزه در راه صلح جهانی و مبارزه علیه فاشیسم نیز بهنقش مهم زنان در این عرصه ویژگی بارزی داده بود.
پس از دستور انگلستان بر ترک خاک و تبعید رضاخان از ایران وجایگزینی فرزندش بهقدرت، جامعه ایران در تحولات و فضای ایجاد شده که انجمنهای مترقی، اتحادیههای کارگری، دهقانی و صنفی -سندیکایی یکی پس از دیگری شکل میگرفتند،تشکیلات زنان نیز آغاز به کار کرد. تشکیلات زنان مبارزه برای خواستهای زنان و صلح را در برنامهٔ مبارزاتی خود قرار داد که مهمترین آنها مبارزه برای حقوق اولیه زنان مانند داشتن حق رأی، برابری حقوق زن و مرد و لغو قوانین ارتجاعی، مبارزه برای مزد برابر در مقابل کار برابر، و تلاش برای سوادآموزی و ارتقای سطح آگاهی جنسیتی زنان بود. ارگان تشکیلات زنان «بیداری ما» و شعار محوری آن «ما هم در این خانه حقی داریم» انتخاب شد.
نشریه «بیداری ما»
تشکیلات زنان ایران در مدتی کوتاه توانست با جذب زنان پیشرو، و با کار پیگیر اعضا و هوادارانش در میان زنان، ضمن تلاش برای سوادآموزی زنان و بالا بردن آگاهی جنسیتی در جامعه، زنان را حول مطالبات پیش گفته متشکل کند. تغییر برخی مواد در قانون کار مثل برابری دستمزد زن و مرد، مرخصی زایمان، و منع کار شبانه و غیره حاصل مبارزات پیگیر تشکیلات زنان و حزب تودهٔ ایران در آن سالها بود. با اینکه مبارزه برای داشتن حق مشارکت سیاسی در زمان تجدید نظر در قانون انتخابات و کارزارهای تشکیلات مانند جلب حمایت از شخصیتهای سرشناس آن زمان از جمله علیاکبر دهخدا، محمدتقی بهار و دکتر محمد مصدق در حمایت از این حق، نتیجهای فوری و آنی نداد، اما به گسترش گفتمان جنسیتی و داشتن حق رای زنان در جامعه آن روز ایران تاثیر فراوان گذاشت.
تشکیلات زنان در سال ۱۳۲۵ بهعضویت «فدراسیون جهانی دموکراتیک زنان» که خود یکی از اعضای موسس آن بود درآمد و از آن پس با نام «تشکیلات دموکراتیک زنان ایران» بهفعالیت پرداخت.
برقراری پیوند با تودههای محروم زنان
تشکیلات زنان از بدو تاسیس اعتقاد عمیق داشت که علاوهبر جذب زنان روشنفکر و آگاه، و داشتن برنامهای مترقی و پیشرو، بردن آگاهی بهمیان تودههای محروم و توجه دادن آنان بهحقوق اجتماعی و انسانی خودشان، از ضروریات مبرم این مبارزه سهمگین و نابرابر است، و اولین تشکلی بود که با برگزاری سمینارها و کنفرانسهای سراسری، توجه خاصی به تربیت کادرها و آموزش آنها داشت.
تشکیلات زنان ایران درحین برگزاری میتینگهای محلی و کنفرانسهای هفتگی در کنار راهاندازی کلاسهای سوادآموزی، ترویج بهداشت و کمکرسانی به نقاط محروم، ایجاد و فعالیت در تشکلهایی مانند اتحادیهٔ زنان زحمتکش، همواره ضمن سازماندهی زنان در تشکلهای صنفی و اجتماعی، بهترویج گفتمان جنسیتی و خواستههای حقطلبانه در جامعه یاری میرساند.
همزمان با گسترش فعالیت تشکیلات دموکراتیک زنان، اولین بار در سال ۱۳۲۷ از طرف رژیم محمد رضا شاه غیرقانونی اعلام شد. در سال ۱۳۲۹ تشکیلات مجبور شد برای داشتن امکان فعالیت علنی، با نام دیگری، یعنی «سازمان زنان ایران» فعالیت خود را ادامه دهد. نشریهٔ این دوره مجله «جهان زنان» بود. («سازمان زنان ایران» پس از کودتای ۱۳۳۲ مصادره گردید و نام سازمانی شد که زیر مسئولیت و مدیریت اشرف پهلوی قرار گرفت.)

تا پیش از کودتای ۱۳۳۲، بهغیر از برگزاری جشنهای ۸ مارس در خیابانهای تهران، برخی از فعالیتهای این دوره مثل برگزاری نشست وسیع کنگره زنان، با حضور حدود ۳۰۰ نفرزن – زیر لوای عروسی در باغی در خارج از شهر- از ابتکارهای تشکیلات دموکراتیک زنان ایران در آن دوره بود. تشکیلات توانسته بود با کار تودهای و سازماندهی زنان، برای اولین بار نیروی اجتماعی وسیعی را حول خواستهای تساوی حقوق زنان بسیج کند و علاوه بر زنان پیشرو، زنان کارگر و زحمتکش را نیز دربرمیگرفت. این نیرو و گفتمان ایجاد شده در جامعه سبب شد که پهلوی دوم بعدها بهبرخی از تغییرها بهنفع زنان گردن نهد.
بهعلاوه «سازمان زنان ایران» با ایجاد تشکلهای صنفی و مدنی زنان مثل اتحادیهٔ زنان زحمتکش، شورای مادران، جمعیت حمایت کودک و فعالیت در دیگر تشکلهای مترقی مثل جمعیت هواداران صلح، در امرسازماندهی زنان موفقیت فراوان داشت و این خود سبب هراس ارتجاع از نیروی زنان، و سرکوب و غیرقانونی کردن آن پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ گردید. بسیاری از اعضا و هواداران آن دستگیر و برخی مانند رفیق مریم فیروز بهناچار راهی مهاجرت شدند و تا انقلاب بهمن ۱۳۵۷ مبارزه تشکیلات به اشکالی دیگر ادامه یافت.
همزمان با پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ در ایران بازسازی مجدد تشکیلات زنان در دستور کار مسئولان تشکیلات دموکراتیک زنان ایران قرار گرفت. زنده یاد رفیق مریم فیروز پس از بازگشت خود از مهاجرت اجباری به ایران، اولین جلسه رسمی بازسازی تشکیلات را در سال ۱۳۵۸ در منزل «مادر حکمتجو»، با حضور گسترده و پرشور زنان سالمند و جوان و نیز زنان کارگر و زحمتکش(۱) برگزار نمود. بعد از کوتاه زمانی دفتر تشکیلات زنان ابتدا در تهران و سپس در شهرهای دیگر هم بازگشایی شد. ارگان تشکیلات «جهان زنان» نام داشت که در تیراژی نسبتا وسیع در ایران منتشر میشد و شامل مطالب متنوع برای اقشار وطبقات گوناگون زنان بود.
در این دوران زنان ایران با استقبال از فعالیت مجدد تشکیلات دوباره پیوند مجدد خود را با آن نشان دادند. به این ترتیب این دفتر شاهد صحنههای بسیار پرشور دیدارها و گفتوگوهای زنان بود. زنانی سالمند به دفتر مراجعه میکردند و اسناد و پول و چیزهایی را که سالها با دقت پنهان نگهداشته و حفظ کرده بودند به تشکیلات میدادند. نسل جدید زنان و دختران نیز برای پیوستن بهمبارزه در سازمانی مترقی، ابتدا تک تک و بهتدریج جمعی مراجعه میکردند. طولی نکشید که بهدلیل تراکم جمعیت در سخنرانیها و کمبود جا، از اعضا و هواداران خواسته شد که از حضور در دفتر خودداری و به نوار سخنرانیها گوش فرا دهند.
رفیق مریم فیروز مسئول تشکیلات زنان معتقد بود که: «سازمان تودهای باید به میان مردم برود و روشن و بیپرده مسائل را با آنها در میان بگذارد، و راهحلهای این مسائل را بیابد تا بتواند نبض خواستها و فعالیت مردم را در دست داشته باشد.» (مریم فیروز، دنیا، شمارهٔ ۲، ۱۳۶۰).
در دورهٔ کوتاه پس از پیروزی انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، شرایط سیاسی و اجتماعی بسیار پیچیده و پرتلاطم بود. تشکیلات دموکراتیک زنان ایران، مانند بسیاری از گروهها و نیروهای مترقی که در انقلاب مشارکت داشتند، با چالشهای متعددی روبرو بودند. تشکیلات در کنار فعالیتهای گسترده و فشردهای که برای پیشبرد اهداف انقلابی انجام میداد، با کاستیها و محدودیتهایی نیز مواجه شد. این تجربه نشاندهندهٔ چالشهای پیچیدهای است که زنان در جوامعی با تحولات سیاسی سریع و عمیق با آن روبرو هستند.
یکی از مهمترین مسائلی که زنان در آن زمان با آن روبرو بودند، موضوع حجاب اجباری بود. به رهبری خمینی، از فردای پیروزی انقلاب دستور به اجرای حجاب اجباری برای زنان داده شد. این تصمیم با مخالفتها و اعتراض های گستردهای از سوی زنان مواجه شد، اما تشکیلات دمکراتیک زنان ایران نتوانست بهطور رسمی و موثر در برابر این سیاست موضعگیری کند. دلیل این عدم موضعگیری رسمی، تا حدی بهدلیل «خدعهای» بود که از سوی خمینی و حاکمیت جدید اعمال میشد. و بسیاری از زنان و فعالان زن در آن زمان، باور داشتند که مبارزه برای عدالت اجتماعی باید در اولویت قرار گیرد و مسائل مربوط بهحقوق زنان، مانند حجاب اجباری، میتواند در مراحل بعدی مورد توجه قرار گیرد. این باور، همراه با فشارهای سیاسی و امنیتی که از سوی حاکمیت جدید اعمال میشد، باعث شد که تشکیلات دمکراتیک زنان ایران نتواند بهطور موثر در برابر حجاب اجباری مقاومت کند.
با اینحال تشکیلات زنان در مدت کوتاه فعالیت علنی خود در این دوره، دو هدف عمده را در پیش رو داشت و در راه آن تلاش میکرد:
۱- سازماندهی امر مبارزه متشکل برای کسب حقوق برابر و رفع تبعیض در جامعه
۲- تلاش برای رشد آگاهی تودههای محروم زنان و ترویج گفتمان جنسیتی بهمنظور تغییر قوانین زنستیز.
برای رسیدن به دو هدف فوق، تشکیلات زنان علاوه بر جذب زنان پیشرو، کار در میان تودههای زنان محروم و زحمتکش را نیز ضرورتی مبرم میدانست («کار تودهای» اصطلاحی که آن زمان در بین اعضای تشکیلات رایج بود) و به تشکیل نهادهای مدنی زنان توجهی ویژه داشت.
در نتیجه، تشکیلات دموکراتیک زنان ایران در مدت کمتر از ۴ سال فعالیت علنیاش ، در کارگاهها، کارخانهها، کوچهها و محلات، مدارس، ادارات و بیمارستانها… دست به سازماندهی زنان در شوراها، گروههای کار، محفلهای دوستانه و هستههای فعال زد. بهابتکار این تشکلها، مسائل زنان در زمینههای متعدد مطرح میشد: مسائلی مانند اقدام و اعتراض جمعی بهقوانین زنستیز و ارتجاعی، خواست مزد مساوی در برابر کار مساوی، تأسیس مهد کودک و تأمین خدمات رفاهی، ایجاد درمانگاه، اعتراض به نابسامانیهای آموزش و پرورش واقدامهایی مشابه.
جشن ۸ مارس روز جهانی زن نیز علاوه بر مراسم مرکزی در تهران، در صدها محله، کارخانه، و مؤسسهٔ اجتماعی با طرح خواستهای زنان برگزار میشد. اعضای تشکیلات در محلات زحمتکشنشین و کارگری در تهران و شهرستانها کلاس مبارزه با بیسوادی(۲) و کلاسهایی مانند خیاطی، قالیبافی، و کاردستی راهاندازی میکردند. بعضی از کلاسها توسعه مییافتند و به گروه تولیدی مبدل میشدند، واحدهای تولیدیای که همهٔ کارهای آن را زنان اداره میکردند. زنان میآموختند که روی پای خود بایستند و با نیروی ابتکار خویش، برای پیشرفت کارخود اقدام کنند. تجربهای که بعدها هم تکرار شد. برای کودکان کتابخانههای سیّار، و نمایش فیلم یا تئاتر در مناطق محروم ترتیب داده میشد.
پرستاران و پزشکان عضو و هوادار تشکیلات مانند سایر زنان میهن علاوه بر شرکت در جنگ تحمیلی برای دفاع از میهن و یا کمک به مجروحان جنگی، چه مستقیم(۳) یا از طریق کمک رسانی به پشت جبهههای جنگ و فراهم آوردن کمکهای مردمی و ارسال آن بهمناطق جنگی، درمانگاههایی نیز در مناطق فقیرنشین برپا میکردند. نکتهٔ جالب در این زمینه، اغلب همکاری و کمک رسانی خوب افراد محلی در جمعآوری امکانات و رفع نیازمندیهای درمانگاه بود.
از فعالیتهای دیگرتشکیلات، رسیدگی حقوقدانهای عضو یا هوادار به مشکلات حقوقی زنان، ارسال طومار و صدها نامه در اعتراض به نقض حقوق زنان و سایر قوانین اجتماعی، سازماندهی اعتراضها و مراجعات جمعی برای تأسیس امکانات رفاهی، فعالیت در انجمن خانه و مدرسه، اعتراض به خرابی مدارس، کمبود کتاب و… بود.
مسلم است که این فعالیتهای متشکل و مردمی تشکیلات دمکراتیک زنان ایران برای روحانیت ارتجاعی که با پشت کردن به آماجهای انقلاب دغدغه دیگری در سر داشت و برای غارت انقلاب، حذف دگراندیشان و صدور اسلام سیاسی به منطقه خیز برداشته بود، قابل تحمل نبود. سرانجام در اردیبهشت سال ۱۳۶۱ بهدستور شخص خمینی برای سرکوب، «سربازان گمنام امام زمان» به دفتر تشکیلات دمکراتیک زنان ایران در تهران حمله و آن را پلمپ کرده و با دستگیری اعضا و هوادارانش در تهران و برخی شهرستانها، سرکوب ها آغاز شد. تشکیلات دمکراتیک زنان ایران برای بار سوم غیرقانونی و منحله اعلام گردید و رهبری و بسیاری از فعالان آن در شکنجهگاههای رژیم ولایی زندانی و بهبهانههای واهی متحمل انواع شکنجههای قرون وسطایی شدند.
علت سرکوبها و دستگیری و شکنجه رهبران و اعضای تشکیلات و منحل اعلام کردن آن را در فعالیتهای سازماندهی شده و آگاهیبخش آن در فضای باز فعالیت علنی ناشی از جو انقلابی آن زمان بهویژه در استقبال فراوان زنان از امر تشکلیابی و ترویج گفتمان جنسیتی در جامعه میتوان جستجو کرد که خوشآیند حاکمیتی که اهداف دیگری در سرداشت، نبود. وگرنه ماه ها پیش از دستگیری ها، بارها ماموران امنیتی رژیم دفتر تشکیلات را بازرسی کرده و هیچ گونه مدرکی برای اتهام مورد نظر خود را نیافته بودند.
در دهه سیاه ۶۰ تشکیلات زنان بهشکل خشنی سرکوب شد اما بذری که در جامعه پراکند از بین نرفت. پس از حاکم شدن خفقان شدید امنیتی و دستگیریها و مهاجرتهای ناخواسته، انتشار نشریهٔ «بیداری ما» ارگان تشکیلات دموکراتیک زنان ایران در مهاجرت ادامه یافت. اعضا و هواداران تشکیلات در مهاجرت نقشی فعال در مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی، و مبارزه برای صلح و علیه جنگ داشتند. بهویژه بهتشریح جنایتهای رژیم جمهوری اسلامی در فاجعهٔ ملی کشتار زندانیان سیاسی تابستان ۱۳۶۷ و اعدام هزاران زندانی سیاسی در مجامع جهانی نقش بهسزایی داشتند و در غیاب اینترنت و سایر تکنیکهای ارتباطی و مدرن امروزی، صدای رسای دادخواهان این فاجعه عظیم و ملی شدند.
زنان تودهای و اعضا و هواداران تشکیلات دمکراتیک زنان ایران در تشکلیابی و روشنگری و بالا بردن آگاهی طبقاتی و اجتماعی زنان و طرد فرهنگ زنستیزانه همواره تلاش کرده و میکنند. در دوران پس از جنگ خانمانسوز و در دههٔ ۱۳۸۰ که زنان مبارز ایران دوباره با استفاده از اندک فضای نسبی باز، به تشکلیابی و ترویج گفتمان جنسیتی در جامعه دست زدند، تشکیلات زنان ایران ضمن پشتیبانی از مطالبات برحق فعالان و کنشگران زن، حمایت خود را از کارزارهای گوناگون آنان مانند «کمپین یک میلیون امضا»، کمپین «نه به سنگسار» و مبارزه علیه لایحه ارتجاعی خانواده و… اعلام داشت. پس از یورش مجدد رژیم به فعالان حقوق زنان و لغو مجوز نهادهای مدنی آنان در دولت احمدینژاد و دیگر دولتهای برگمارده ولی فقیه، تشکیلات زنان همزمان با محکوم کردن اقدامهای سرکوبگرانه و دستگیریهای وحشیانه، در نشستهای گوناگون فدراسیون و دیگر مجامع مترقی با افشای رژیم زنستیز جمهوری اسلامی و حمایت بیقید و شرط از مبارزات زنان شجاع ایران تلاش کرد تا صدای زندانیان سیاسی و عقیدتی باشد. این فعالیتها از جمله در نشریه «بیداری ما» و سپس در نشریه «ما زنان» که اعضا و هواداران تشکیلات زنان در مهاجرت آن را چاپ و منتشر میکردند، انعکاس مییافت.
ارتباط فعال تشکیلات دمکراتیک زنان با فدراسیون دمکراتیک بینالمللی زنان و شرکت در برخی از جلسات این نهاد وسیع جهانی زنان- که در سالهای اخیرا بهکمک فضای مجازی میسرتر شده است- و استفاده از تریبونهای بینالمللی برای تشریح وضعیت وخیم اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زنان ایران و رساتر ساختن صدای مبارزاتی آنان در اشکال مختلف ادامه دارد. سایت تشکیلات که در سال ۱۳۹۶ آغاز بهکار کرد، منعکسکننده بیانیهها و نظرات تشکیلات دمکراتیک زنان ایران میباشد. در برنامه جدید تشکیلات دمکراتیک زنان ایران که در اسفند ماه سال گذشته(۱۴۰۲خورشیدی) در تارنمای آن منتشر گردید در مقدمه آن تاکید شده که:
«هدف نهایی تشکیلات دموکراتیک زنان ایران دستیابی به تساوی کامل حقوق زنان در جامعهای عاری از استثمار و بر مبنای کرامت و حقوق انسانی زنان میباشد. تشکیلات دمکراتیک زنان ایران برنامه زیر را در راه رسیدن به برابری وعدالت برای همه انسانها، فارغ از جنس، مذهب، ملیت، عقیده و فرهنگ در پیش رو دارد و برای برابری و رهایی از تبعیض، محو خشونت و لغو همه قوانین زنستیزانه که در عرصههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، حقوقی و قضایی علیه زنان وضع شده، و مغایر مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و شئون اجتماعی و انسانی زنان است، مبارزه میکند. تشکیلات دموکراتیک زنان ایران اعتقاد راسخ دارد که پیکار زنان برای دستیابی به حقوق ابتدایی و انسانی جهانشمول و در راس آنها داشتن حق حیات، نبردی جدا از مبارزات سایر نیروهای اجتماعی نیست. بنابراین مبارزه برای داشتن حق حیات و لغو حکم اعدام و تلاش برای بسیج افکار عمومی علیه این حکم ضد انسانی را از وظایف مبرم مبارزاتی خود بهحساب میآورد»(۳).
تاریخ سراسر مبارزاتی تشکیلات دمکراتیک زنان ایران با تمام فراز و نشیبهای آن بخشی ازتاریخ درخشان و سراسر مبارزه زنان قهرمان و پیکارجوی ایران بر ضد ستم جنسیتی و طبقاتی و برای دستیابی به استقلال وآزادی و عدالت اجتماعی در میهن ما است. تاریخی درخشان که از یک سده پیش با تمام سرکوبهای ارتجاع مردسالار و سرمایهداری غارتگر حامی آن، هیچگاه از زیر بار مبارزه شانه خالی نکرده و هر بار مصممتر از پیش بهپا خاسته و به نبرد ادامه داده و همواره شگفتی آفریده است. بههمین سبب است که هماکنون نیروی عظیم زنان بهیکی از نیروهای مهم و تاثیرگذار جنبش مردمی ایران تبدیل شده است.
زیرنویس:
(۱) از جمله زنانی که رفیق مریم فیروز از برخی از آنان در کتاب «چهرههای درخشان» از آنان یاد کرده بود.
(۲) در اینجا یادی کنیم از زنده یاد رفیق گیتا علیشاهی، دختر دانشجوی جوان عضو تشکیلات زنان ایران که در ۵ مهر ۱۳۶۰ بهدست رژیم اعدام شد. او با چادری که در کیفش داشت، در راه رفتن به محلی برای کمک به سوادآموزی در منطقهای محروم بود که دستگیر و فردای همان روز اعدام شد.
(۳) با آغاز تهاجم دشمن و جنگ ایران و عراق، رفیق سیمین سلامیزاده بلافاصله به سازمان دفاع جبهه خونین شهر پیوست. پس از انتقال گروههای امداد خونینشهر به آبادان، رفیق سیمین به آبادان رفت و در آنجا به خدمت ادامه داد. روز سیزده آبان هنگامی که از کار امداد باز میگشت، به او گفتند که در خانه مجاور گلوله توپخانه صدام جنایتکار، عدهای را زخمی کرده است. سیمین بیدرنگ بهکمک مجروحان شتافت و در همانجا ترکش خمپاره پیکر قهرمانش را از هم درید (شهادت: ۱۹ آبان ۱۳۵۹ برگرفته از کتاب «شهیدان توده ای»)
(۴)
۱۶ بهمن ۱۴۰۳