یادداشتی از یانیس واروفاکیس، سیاستمدار و فعال چپگرای یونانی، در ایکس (X)
ترجمهٔ نیما حیدری – اختصاصی اندیشۀ نو
دشمنِ یک قدرت امپریالیستی همیشه دوست ضدّامپریالیستها نیست.
روز ۱۵ اوت ۲۰۲۱، زمانی که رژیم دستنشاندهٔ ایالات متحد آمریکا در افغانستان سقوط کرد، من از شکست امپریالیسم آمریکا ابراز خشنودی و آرامش کردم و در عین حال از آنچه زنان افغانستان زیر دست طالبان جهادی متحمل خواهند شد ابراز وحشت کردم.
بلافاصله لابی لیبرال-امپریالیستی آمریکا به من حمله کرد. برای چه؟ [از نگاه آنها] برای اینکه از پیروزی طالبان خوشحال شدهام. میبینید که از نگاه دستنشاندههای امپریالیسم، اگر از امپریالیسم آمریکا حمایت نمیکنید، پس حتماً باید حامی جهادیهایی باشید که با امپریالیسم آمریکا مخالف بودند. طرز تفکر امپریالیستی نمیخواهد واقعیتهای بدیهی را ببیند: ما وظیفه داشتیم با همان شور و شوق هم با امپریالیسم آمریکا مخالفت کنیم و هم با جهادیهایی که امپریالیسم آمریکا با وحشیگریاش تقویت کرد. نمیتوانستند ببینند که تهاجم و تجاوز امپریالیستی آمریکا [به افغانستان] فقط جهادیهایی را تقویت میکند که میخواستند زنان افغانستان را به زیر رژیم آپارتاید جنسیتی بکشند.
یکشنبهٔ گذشته رژیم اسد سقوط کرد و جهادیها به دمشق حمله کردند. باز هم از سقوط یک رژیم مستبد ابراز خشنودی و آرامش کردم و افزودم: «سوریها به اندازهٔ کافی رنج کشیدهاند. اکنون وظیفهٔ پیش رو این است که نگذاریم متحمل رنج بیشتری شوند، آنطور که عراقیها و لیبیاییها پس از سقوط دیکتاتورهای آن دو کشور متحمل شدند. برای این منظور، قدرتهای خارجی، غربی و غیرغربی، نیز باید مهار و دور نگه داشته شوند.»
این بار هم (مانند مورد سقوط کابل) بلافاصله به من حمله شد. برای چه؟ برای جشن گرفتن پیروزی جهادیها. این بار حمله از جانب مخالفان امپریالیسم آمریکا بود. از دید آنها، اگر از اسد حمایت نکردید، پس حتماً از طرفداران جهادیهایی بودهاید که با اسد و هوراکشانِ آمریکایی و اسرائیلیشان مخالف بودند. همان منطق بوقهای امپریالیسم آمریکا: «اگر با ما نیستید، علیه مایید.» بدگویان و مخالفان ضدّامپریالیستی من نمیتوانستند ببینند که رژیم اسد- بهدلیل روشهای استبدادیاش- فقط جهادیهایی را تقویت کرد که [در نهایت] اسد را سرنگون کردند.
بنابراین پیام من به ضدّامپریالیستهایی که گمان میکنند حمایت از مستبدانی مانند اسد (یا پیش از او، صدام) فکر خوبی است، زیرا او دشمنِ دشمنِ امپریالیست ما است، این است: برای مبارزه با امپریالیسم و در نهایت پیروزی، باید قلب و ذهن مردم را به دست آورد. با حمایت کردن از مستبدانی که مردم از آنها متنفرند، فقط به این دلیل که دشمنِ دشمنِ ما هستند، نمیتوان دل مردم را به دست آورد.
اما برخی میپرسند آیا عراق پیش از سرنگونی [حکومت] صدام بهدست ارتش آمریکا وضعش بهتر نبود؟ البته که بود. آیا لیبی قبل از اینکه غرب [حکومت] قذافی را سرنگون کند وضع بهتری نداشت؟ البته که داشت. آیا سوریه در معرض خطر تبدیل شدن به حمام خون حتی بدتری پس از سقوط اسد نیست، درست مانند عراق و لیبی؟ البته که همینطور است. اما این دلیل نمیشود که صدام، قذافی، یا اسد را «راهحل» و پادزهر امپریالیسم بدانیم. رژیمهای استبدادی اینها ملتهای خودشان را بیگانه میکنند و در نهایت فرومیپاشانند، و همین ثابت میکند که قادر به مقاومت در برابر امپریالیسم نیستند. اینکه آنها ممکن است برای مدتی دشمن امپریالیست اصلی- امپریالیسم آمریکا- باشند، آنها را دوستِ ضدّامپریالیستها نمیکند.
خلاصه اینکه جریان ضدّامپریالیسم فقط در صورتی موفق خواهد شد که دستکم ضدّامپریالیستها حداقل معیارهای اخلاقی را رعایت کنند. این بزرگترین سلاح ما است، نه مسلسلهای AK47 یا موشکهای ضدّهوایی.
ما اگر به حداقل معیارهای اخلاقی پایبند باشیم، میتوانیم دل تودههای مردم را در سراسر جهان به دست آوریم که برای موضع اصولی انسانگرایانه ارزش قائلاند. همچنین میتوانیم رفتار دوگانهٔ رسانههای غربی را آسانتر افشا کنیم. این رسانهها بدون اینکه خجالت بکشند بهسرعت حرفشان را عوض کردند: از (الف) توجیه اشغال دو دههیی افغانستان و ضروری بودن آن در نبرد برای جلوگیری کردن از تصرف کابل بهدست جهادیها رفتند به (ب) شادی کردن از تصرف دمشق بهدست جهادیها!
ما اگر حداقل معیارهای اخلاقی را رعایت نکنیم و در عوض از خودکامگانی حمایت کنیم که با دشمنان ما مخالفاند، مخالفت ما با خودکامگان مورد علاقهٔ دشمن به همان اندازهٔ رفتار مطبوعات غربی ریاکارانه خواهد بود. باور کنید که این بزرگترین هدیهٔ ما به مطبوعات غربی، به امپریالیسم، و به خودکامگی خواهد بود، زیرا، در آن صورت، موضوع صرفاً به رقابت بین «خودکامگان» آنها و «خودکامگان» ما تقلیل مییابد.
در نتیجه، هیچ ناروشنی و سردرگمیای در محکوم کردن صدام حسین و حملهٔ جنایتکارانهٔ جورج دبلیو بوش به عراق وجود ندارد. همچنین است دربارهٔ میلوسوویچ و بمباران ناتو در صربستان و کشتار غیرنظامیان صِرب. یا در مورد طالبان و حملهٔ تجاوزکارانهٔ آمریکا به افغانستان. یا رژیم اسد و جهادیهای مورد حمایت آمریکا که اسد را سرنگون کردند. [در این محکوم کردن] نهفقط هیچ تناقضی وجود ندارد، بلکه تنها راه درست و مؤثر برای ضدّامپریالیست بودن است. این موضعگیری نهفقط ابراز بیطرفی نیست، بلکه تنها راه درست و مؤثر برای جانبداری از جمعی عظیم، نه اقلیتی معدود، است.
بپردازیم به آنچه امروز واقعاً مهم است. آنچه اکنون پس از سقوط اسد میبینیم این است که رسانههای غربی دارند در مورد تولد سوریهٔ جدید سخنسرایی میکنند، بدون اینکه کلمهای در مورد بمبهای آمریکا و اسرائیل بگویند که در سراسر سوریهٔ جدید از آسمان فرومیریزد، یا اینکه از پیشروی اسرائیل در خاک سوریه چیزی بگویند.
همچنین، آیا متوجه شدهاید که دیگر هیچکس در مورد نسلکشی جاری در غزه صحبت نمیکند؟ این پیروزی بزرگی برای نتانیاهو، مراقبان آمریکاییاش، و تشویقکنندگانش در اتحادیهٔ اروپا برای ادامهٔ نسلکشی [در غزه] است.
پس رفقا، بیایید حداقل معیارهای اخلاقی را در مبارزه با امپریالیسم رعایت کنیم. و به صحبت کردن دربارهٔ فلسطین ادامه دهیم!
اندیشه نو: استفاده از تمام یا بخشهایی از این مطلب با ذکر منبع بدون مانع است.
جمعه 23 آذر 1403