و باز هم قربانی این جنگ بی حاصل، دو تن از سربازان وطن بودند: سرگرد جهاندیده و استوار شاهرخی فر. و باز هم ارتش ایران در دفاع از مرزهای ملی جان داد، ارتشی که از بدو انقلاب تحقیر و همیشه نادیده انگاشته شد. این دو سرباز وطن در حالی جان باختند که صداوسیما و بسیاری از ارزشی ها در حال لوده بازی برای «اندک انگاری» حمله دیشب هستند که تعرضی به مرزهای ملی بود هر چند که پاسخی هماهنگ شده و با اطلاع قبلی برای کنترل تنش بود. آنها میخندند در حالی که جانهای عزیزی پرکشیدند.
امیدوارم این زدوخورد پینگ پنگی تهران و تل آویو، پایان یابد که این جنگ، جنگ «ملی» نیست. اتلاف منابع کشور در یک بازی بی پایان است. « ونزوئلایی شدن » ایران، ایده ای بود که سالیان پیش مطرح شد؛ از تورم افسارگسیخته تا کاهش ارزش پول ملی تا صف های طولانی برای اندکی غذا. آخر این مسیر همین است: نابودی زیرساختهای ملی و استهلاک ایران. حالا جمعی جاهل در پوزیسیون و اپوزیسیون از دل جنگ، یکی به دنبال شکوه و افتخار است و یکی به دنبال رهایی، اما از دل این بازی پینگ پنگی، آنچه که باقی خواهد ماند، شکستن کمر ملت و ویرانی کشور خواهد بود.
جنگ، کابوس است و سیاست خارجی جمهوری اسلامی، علیه توسعه ایران بوده. سیاست خارجی باید کشور را از فضای جنگی دور نگه دارد، بر یک سیاست داخلی مبتنی بر انسجام ملی با رعایت حداکثری اصل تکثر تکیه کند نه اینکه حاصل تصمیم گیری پیرمردی با سرداران سپاه و یک حلقه محدود از مشاورانش باشد. پس در این رابطه ما نیازمند یک تغییر ساختاری در راهبردها هستیم چرا که فضای جنگی منابع ملی ما را نابود کرده. نه به دیکتاتوری آری به جنگ نیست چرا که نه تنها قبح شکستن حریم هوایی و عبور هواپیماها یا موشکهای بیگانه از کشور، علیه امنیت ملی است، بلکه در ساختار ایران، فضای جنگی تقویت کننده دیکتاتوری است.
روان سربازان وطن، شهیدان دفاع از مرزهای ملی شاد. از جان برکفان دفاع از ایران علیه حمله متفقین در سال سیصد و بیست گرفته تا مدافعان خرمشهر تا سرگرد جهاندیده و استوار شاهرخی فر.
ارتش فدای ملت
ملت پناه ارتش.