۴ آبانماه، سالروز درگذشت علی اشرف درویشیان، نویسنده و عضو کانون نویسندگان ایران است. کانون دربارهی این نویسنده و آموزگار مناطق محروم در روستاهای کرمانشاه و گیلانغرب نوشته است: «درویشیان از امضاکنندگان متن «ما نویسندهایم» مشهور به بیانیهی «۱۳۴ نویسنده» در سال ۱۳۷۳ بود و در سال ۱۳۷۷ نیز از هیچ کوششی برای راهاندازی دورهی سوم فعالیت کانون نویسندگان ایران فروگذار نکرد. بارها تا سال ۱۳۹۳ به عضویت هیئت دبیران کانون انتخاب شد. همواره مدافع استوار و خستگیناپذیر آزادیِ بیان برای همگان بود. در هیچ دورهای سر سازش با قدرت نداشت و هرگز حاضر به مماشات و مدارا با سانسورچیان نشد؛ جملهی فراموشناشدنیِ «من بر سر سفرهی خون نمینشینم» یادآور درستکرداریِ خللناپذیر او در ستیز با سانسور است».
⚪️ امروز چهارم آبانماه ۱۴۰۳، حاکمیت باز هم دربهای خاوران را بهروی خانوادهها و دادخواهان این دههی خونین و مرگبار بست. این خانوادهها گلهای در دستشان را در فضای همیشه امنیتی خاوران و پشت دربهای بستهی این گورستان پر پر کردند. خانوادههای دادخواه خاوران از تیر ماه ۱۳۶۰ تا کنون بارها با اقسام خشونت و سرکوب و البته مقاومت، آشنایند.
این تاریخِ مملو از مقاومت، استمرار دادخواهی و تصاویرِ صورتهای تا ابدْ جوانِ مدفون شده در خاوران، یاد و صدای «علی اشرف درویشیان» را در ذهن، زنده میکند. او که در داستان «آنها هنوز جوانند» نوشت:
⚪️ «آنها را از کیفات بیرون میآوری. بابا را، آبجی و داداش را… میگذاریشان کنار میخکهای سرخ و سفید. کنار لالهها و شمعها.
گوشهی عکس بابا شکسته، اما زیر گلایولی پنهانش میکنی…موهایت سفید شده است. مادرها، همه موهاشان سفید شده است.
بچههاشان را از کیفهاشان و از توی پاکتهایی که در دستمال یا پارچهای پیچیدهاند، درمیآورند و میگذارند کنار گلها و شمعها. بابا که به گلایولی تکیه داده، موهایش سیاه است. سبیلش سیاه و پرپشت است…چشمانش میدرخشد. لبهایش تکان میخورد: «از آخرین دیدارمان تاکنون، همیشه به یاد شما هستم. به یاد آن بغض ترکیده و اشک حلقه بسته در چشمانت. دوریمان رنجآور است، اما نباید باعث بیتوجهی به زندگی بشود. ما هرگز حق نداریم که خود را از خوبیهای زندگی محروم کنیم. روحیه بچهها را نباید خراب کنیم… بچههایم را به تو میسپارم و میدانم که در پرتو خوبیهای تو، انسانهای شریف و دوستدار زندگی خواهند شد.»