هدف همهی توسعهها انسان و بهبود زیست انسانی است، همهی توسعه یافتگیها، وابسته به توسعهی انسانی است.
توسعه از یک انفجار بزرگ، یا یک معجزهی بزرگ آغاز نمیشود، توسعه، فتح خورشید و سیارات گمشده در کهکشانها نیست، بلکه توسعه از تغییر رفتارهای کوچک تک تک انسانهای یک جامعه، تبدیل به تغییر بزرگ اجتماعی میشود.
وظیفه شناسی، وقت شناسی، مدارا گری، همکاری گروهی (تیمی)، پرهیز از تخریب دیگران، پرهیز از حسادت، پرهیز از پیش داوری، دوری از تعصبهای کور کورانه، انتقاد گری، انتقاد پذیری، پرهیز از پافشاری بر اشتباه، احترام و پیروی از خرد جمعی، قانون گذاری و احترام به قانون، همدلی و همدردی اجتماعی، نوع دوستی، منطق، پرسشگری، کمک به هم نوع، نگهداری از محیط زیست، خشونت پرهیزی، راستگویی، مسئولیت پذیری، هنر، گذشت، شادابی و مهرورزی، وجدان کاری، ترجیح منافع اجتماعی بر منافع فردی و بسیاری از رفتارهای خرد و کلان، میتواند به توسعهی انسانی بیانجامد.
اما توسعهی انسانی برنامه ریزی شده و پایدار از آموزش و پرورش، در دوران خردسالی، به کمک بازیها، سرگرمیها و تمرینات گروهی در مدرسه آغاز میشود.
همهی اینها در سیستم آموزشی (آموزش و پرورش و دانشگاه) به طور هدفمند، علمی، آگاهانه، برنامه ریزی شده انجام میشود.
اما چرا انسان بی قرار است؟ منظور از “بی قراری” چیست؟ از بی قراری یک کودک در کلاس درس، خانه، خیابان، هنگام بازی، در تنهایی، یا در میان جمع گرفته تا تلاش و کوشش همه جانبهی یک سیاستمدار برای رسیدن به قدرت، و استفادهی او از هر وسیلهی اخلاقی یا غیر اخلاقی، قانونی یا خلاف قانون، عرفی یا خلاف عرف، از تلاش یک حاکم برای ماندن در قدرت تحت هر شرایطی، به هر وسیلهای خواه اخلاقی یا خلاف اخلاق، انسانی یا غیر انسانی، تلاش یک حاکم برای گسترش حوضهی قدرت خود، تحت هر شرایطی، به هروسیلهای خواه اخلاقی یا غیر اخلاقی در راستای تجاوز به خاک دیگر کشورها تلاش وی برای ماندن در قدرت به کمک هر ابزاری خواه قانونی و غیر قانونی، حقوقی یا غیر حقوقی با سرکوب، اعدام، زندان، محرومیتهای اجتماعیِ مخالفین، همگی گونههایی از بی قراری است.
بی قراری ریشه در مغز، ذهن و روان انسان بویژه در کمبودها، ناکامیها، سرکوبها، انرژیهای منفی، جاه طلبیها، درک نادرست انسانیت و ایدئولوژی، انرژیهای بالا اما هدایت نشده دارد.
انسانی که تواناییهایش بروز نیافته و کارآمد نشده است، آنها را به صورت بی قراری به نمایش میگذارد. بی قراری گاه خود را در تحرکات بدنی و فیزیکی به نمایش میگذارد، و گاه هیچ نشانهی بیرونی (فیزیکی) ندارد. گاه در سخن گفتن و حرکات سادهی روزمره دیده میشود.
دو پرنده هنگامی که در قفس زندانی میشوند، دو گونه واکنش نشان میدهند، قناری و گنجشک. قناری در قفس پیوسته جا به جا میشود. به دنبال راهی و روزنهای برای گریختن از قفس است، همواره فریاد میزند و تا رسیدن مرگش آرام نمیگیرد. اما گنجشک در گوشهای از قفس کز میکند، سرش را به درونِ پرهای خود فرو میکند و در اندوهی ژرف میخزد تا کمتر از ۲۴ساعت جان میدهد. هردوی این پرندگان بی قرارند، اما بی قراری خود را به دو شیوهی گوناگون نمایش میدهند، گنجشک بی قراری خود را به درون مغز خویش میکشد و به سلولهای مغز خود فشار وارد میکند، اما قناری بی قراریاش را به اندامهای خود میکشد و بصورت حرکتهای بدنی واکنش نشان میدهد.
انسانها هم دو گونهاند، برخی مانند قناری و برخی مانند گنجشک واکنش نشان میدهند، در روانشناسی به این دو گروه شخصیتهای درونگرا و برونگرا گفته میشود.
اما چرا انسان بی قرار است؟ ریشهی این بی قراری در چیست؟ انسان از این بی قراریها به دنبال چیست؟ چه چیزی سلولهای مغز و سپس اندامهای بدن را وادار به تلاش میکند؟ همهی ما رودی خروشان و رودی آرام را دیدهایم، چه چیزی رودی را خروشان و رود دیگری را آرام میکند؟ بی گمان علت آن زمینه و بستر رود است.
پس انسان هم زمینه و بسترهایی برای خروشان بودن و آرام بودن خویش دارد.
سنگ، کلوخ و چوب خشک هرگز واکنشی ندارند، زیرا آنها سیستمهای بستهای هستند که با محیط پیرامون خود در ارتباط نیستند، انرژی دریافت نمیکنند و به محیط پیرامون خود هم انرژی نمیدهند تا تبدیل به جنب و جوش شوند. از این رو در مییابیم که انسان دارای انرژی است، یک سیستم باز، زنده و حتی خود کنترل کننده است. این انرژی و ارتباط با محیط پیرامون، او را وادار به جنب و جوش و حرکت میکند، اما تفاوت بین یک انسان بی قرار و یک انسان آرام چیست؟ یک انسان بی قرار ممکن است انرژیاش مهار نشده، هدایت نشده، سازمان نیافته، سرگردان و بی هدف باشد. انرژی یک رودخانه، چه هنگامی کارایی داشته و سودمند است؟ هنگامی که در سر راه آن فراز و نشیبی به طور طبیعی و یا ساختگی به وسیله انسان باشد، مانند زدن سد بر روی رودخانه ها، آنگاه میتواند سودمند باشد. رودخانهای که در روند آن فراز و نشیب یا سدی نیست دارای انرژی ای پنهان است. که باید انرژی آن آزاد شود، اگر انرژی گنجشکی که در قفس است، آزاد نشود، تبدیل به بحران نابودی و مرگ میشود. اگر انرژی رودخانه که دارای بستری پر فراز و نشیب است، مهار نشود، یا تلف میشود، یا سیل گونه، زیان به بار خواهد آورد.
پس آنچه در انسان جنب و جوش و بی قراری میآفریند، انرژی یا همان نیروی هوش، ذهن و بدن اوست. که اگر این نیرو، کنترل، شناسایی، هدایت و هدفمند شود، سودمند خواهد شد، وگرنه انرژی او سرگردان بی هدف، گمراه، سازمان نایافته، به خودش و جامعهی انسانی زیان خواهد رساند.
انرژی و نیروی انسان چگونه مهار، هدایت و سودمند خواهد شد؟ در پاسخ باید گفت انرژی افراد جامعه، بسته به سیستم آموزشی (مدرسه و دانشگاه) برنامه ریزیها، روشها و اهداف آموزشی سودمند یا زیان بار خواهد شد.
برنامه ریزیها، روشها و اهداف یک سیستم آموزشی در یک جامعه را چه کسی طراحی میکند؟ باید گفت اینها بستگی به تواناییها، تخصصها و نوع نگاه حاکمان سیاسی هر کشور دارد. این حاکمان سیاسی هستند، که برنامه ریزیها، روشها ابزارها و اهداف آموزشی یک جامعه را طراحی و در قالب یک سیستم آموزشی به مردم جامعهی خود عرضه میکنند. حاکمان ابزار های لازم را برای کنترل، سازماندهی، هدایت، هدفمندی، مهار و استفاده از این انرژیهای بیکران جامعه را در دست دارند. به راستی این خود مردم هستند که آن ابزار ها را در اختیار حاکمان سیاسی میگذارند.
برنامه ریزی، سازماندهی، هدفمندی آموزشی بایستی صرفا با هدف خوشبختی مردم طراحی و اجراء شود.
تعریف خوشبختی چیزی جز رفاه دنیوی مردم نیست، و خوشبختی و سعادف اخروی مردم را ففط خودشان طراحی میکنند. اما افسوس که در سیستمهای حکومت دیکتاتوری هدف حاکمان، سازماندهی و هدایت انرژی مردم جامعه فقط در راستای استحکام پایههای دیکتاتورها برای حفظ شرایط موجود و ادامهی دیکتاتوری طراحی میشود.
دیکتاتورها برنامه ریزی درسی، آموزش و کتب درسی را در راستای اهداف خود تدوین میکنند، معلمها و مدیران سطوح متوسط، پایین و بالا را در راستای اهداف خود تربیت و گزینش میکنند. از دانش آموزان سرباز یا نیروی متخصص فرمانبردار، سر به زیر، و طوطی صفت میسازند – تا از هوش انتقادی هیج گونه بهرهای نبرده باشند، مبادا پایههای استبداد را به خطر بیندازند.
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران