در کشور ما ایران مبارزهٔ مردم و بهویژه زحمتکشان برای تعیین سرنوشت خود، برای برخورداری از حقوق و آزادیهای دموکراتیک، و برای دستیابی به استقلال سیاسی- اقتصادی بیش از صد سال است که همچنان ادامه دارد. این مبارزه به بروز جنبشهای آزادیخواهانه و استقلالطلبانه، ازجمله جنبش ملی کردن صنعت نفت در ایران انجامید. ولی امپریالیستهای انگلیسی و آمریکائی بهوسیله مزدورانشان، ازجمله “محمدرضا پهلوی”، و با برپائی کودتای خونین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ، در بیش از هفتاد سال پیش، و با تبلیغ ادعای دروغین مبارزه با سلطهٔ “کمونیسم” در کشور راه تحولات ملی- دموکراتیک حاصل از مبارزهٔ جنبشهای آزادیخواهانه را با رگبار گلولهها و سرکوب وحشیانهٔ نیروهای آزادیخواه و ملی بستند.
رویدادهایی تعیینکننده مانند جنگها، انقلابها، وقایع و تحولهایی بنیادی نه تنها جایگاهی بهخصوص در تاریخ جامعههای بشری پیدا میکنند بلکه بر حافظه عمومی جامعه نیز مُهر ماندگارشان را نقش میکنند. کودتایِ ضد روند تحول و ضد دمکراسیای رو بهرشد اما آسیبپذیر سالهای دههٔ بیست و دههٔ سی در ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در حافظهٔ جمعی، فرهنگ، و سیاست در جامعه ایران چنین جایگاه بهخصوصی پیدا کرده است. کودتای ۲۸ مرداد با استقرار رژیمی وابسته و پلیسی بهمدت ۲۵ سال نه تنها سلطهای دیرپا از ترور و اختناق بر فضای اجتماعی و سیاسی ایران برپا کرد، بلکه در طول این مدت فقط برای اسلامگرایان در جامعه آنروز ایران امکان تبلیغات و “منبر” آزاد را فراهم کرد و در خیزش انقلاب بهمن ۵۷ با مهارکردن و سرکوب نیروهای ترقیخواهِ چپ و ملی، زمینه را برای قدرتگیری این اسلامگرایان بهوجود آورد. اسلامگرایان پس از پیروزی مرحلهٔ نخست انقلاب – مرحلهٔ درهم شکستن ماشین حکومت دیکتاتوری پهلوی بهدست توانای مردم و نیروهای ترقیخواهِ چپ و ملی – اسلامگرایان درنهایت انقلاب را به شکست کشاندند و قدرت را به انحصار خود درآوردند که تا امروز همچنان در انحصارشان است. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (۱۹ اوت ۱۹۵۳ میلادی) در ایران و همچنین در همان برههٔ زمانی پیامدها وتأثیرهایی پردامنه و بسیار در دیگر نقاط جهان داشت. در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و برقراری توازن قوا در سطح بینالمللی، به دلیل وجود “اردوگاه کشورهای سوسیالیستی” برای بسیاری از کشورهای رها شده از یوغ استعمار، راه دستیابی به استقلال، حاکمیت ملی، و اصلاحات دموکراتیک از سوی مردم و نیروهای مترقی آن کشورها به وجود آمده و گشوده شده بود. اما با کودتای ۲۸ مرداد در ایران و استیلای حکومت کودتایی، امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا و دستگاه جاسوسی آن، سازمان “سیا” را جریتر کرد تا با “منطق استراتژیک تغییررژیم”۱ -منطق راهبرد رژیم چنج- درگواتمالا، اندونزی، و دیرتر درشیلی، دولتهای چپگرا و دموکرات را سرنگون کند. کشتارهای گواتمالا و اندونزی را باید در ردهٔ دهشتناکترین کشتارهای قرن بیستم گذاشت.
واقعیتها و زمینههای تاریخی کودتای ۲۸ مرداد
درباره کودتای ۲۸ مرداد و بحران مسئله نفت ایران در سالهای ۱۳۳۰- ۱۳۳۲ مطالب بسیاری گفته و نوشته شدهاند. همچنین در سالهای اخیر طرفداران سیاستهای نولیبرالی و نیز بخشی از اصلاحطلبان نولیبرال- که همگی یا سخنگو و مدافع شرکتهای فراملی در ایران هستند یا برای برقراری و بازسازی رابطه با آمریکا و دیگرقدرتهای سرمایهداری جهان میباشند- براین باور هستند که دولت مصدق با تعامل و تغییر درموضعگیریهایش و کلهشقی کمتر میتوانست با دولتهای انگلیس و آمریکا به تفاهمی منصفانه دست یابد. حقیقت امر این است که چنین توافقی غیرقابل دسترسی بود، زیرا نخست اینکه، شرکت نفت انگلیس یکی از ناعادلانهترین قراردادها را با ایران بسته بود و با پرداخت مجموعأ ۱۶ درصد ازمنافع خالص سالانهاش بهمنزلهٔ حقالامتیاز به دولت ایران غارتگرانهترین بهرهبرداری را ازمنابع نفت ایران میکرد و این درحالی بود که در سالهای دهه ۱۹۴۰/ ۱۳۱۹ این شرکت و شرکتهای دیگر نفتی انگلیسی و آمریکایی با “ونزوئلا” و “مکزیک” و همچنین شرکت نفت آمریکایی “آرامکو” با کشورهای کویت و عربستان سعودی قراردادهای ۵۰- ۵۰ را امضا کرده بودند. دوم اینکه، سؤال ساده و عمده در بطن تقابل موضعگیریهای دکتر مصدق با شرکت نفت انگلیس و ایران این بود که صنعت نفت ایران یعنی اکتشاف، استخراج، تولید، صدور و فروش نفت، در کنترل کدام دولت باشد؟ در کنترل ایران یا شرکت نفت انگلیس و ایران یا احتمالاً در کنترل کنسرسیومی از شرکتهای بزرگ نفتیای که در آن زمان به “هفت خواهران” معروف بودند؟ برای قدرتهای امپریالیستی انگلیس و آمریکا و شرکتهای نفتیشان، ملی شدن مورد نظر ایرانیها بهمعنای ازدسترفتن کنترل غرب در این صنعت و از دست دادن تسلط غرب در صنعت نفت در این منطقهٔ ما و در جهان بود. ملی شدن ظاهری و کاذب، اگرچه ازطرف امپریالیستهای انگلیسی و آمریکائی درهمه جا همچون “سازش عادلانه” جا زده میشد، اما در واقع این ادعا در بهترین حالتش نقیضگوئیای بیمعنی و در بدترین حالتش پوششی عوامفریبانه برای پنهان نگاه داشتن واقعیت امر میبود. برخلاف همه تبلیغات دوران جنگ سرد درمورد “خطرکمونیسم” در ایران، یکی از هدفهای اصلی کودتا و کودتاگران تسلط بر نفت ایران و استفاده از “موقعیت ژئواستراتژیک” ایران در منطقه خلیج فارس و در همسایگی اتحاد جماهیر شوروی بود.
آنتونی ایدن، وزیرخارجه وقت انگلیس، درخاطراتش ازجمله می نویسد: “هنگامی که من پست وزارت امورخارجه را بهعهده گرفتم، دورنمای نگران کنندهای که من درباره آن میاندیشیدم چنین بود: ما از ایران خارج شده بودیم، ما آبادان را از دست داده بودیم و قدرت وحیثیت ما در سراسر خاورمیانه بهشدت متزلزل شده بود. … من فکر میکردم که اگر مصدق سقوط کند، کاملاً محتمل است جای او را دولت عاقلتری بگیرد که انعقاد قرارداد رضایتبخشی را ممکن سازد.”
جنبش کارگری در دوران ملی شدن صنعت نفت و نقش حزب تودهٔ ایران
ازجمله عاملهای تعیین کننده و قطعی درتصمیمگیری دولتهای انگلیس و آمریکا برای سازماندهی کودتا در ایران و سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق، همچنین رشد جنبش کارگری و حزب طبقه کارگر، حزب تودهٔ ایران، و حرکت سازمان یافته به سمت ملی شدن نفت ایران در سالهای دههٔ ۱۳۲۰ و سالهای اوائل دههٔ ۱۳۳۰ میباشد که منافع این دولتهای امپریالیستی را با خطرهای جدی روبهرو کرده بود. پیوستن دههاهزار تن به صفهای حزب تودهٔ ایران با شعارهایی رادیکال و دورانساز، سازمان یافتگی طبقه کارگر و زحمتکشان در سندیکاهای کارگری و به میدان آمدن جوانان و زنان در کنار دگرگونی عظیم فرهنگی جامعه ما بر اثر فعالیتهای روشنفکران چپ، فضائی از تغییروتحول نو را در کشور پدید آورده بود. در کنار این تحولات و در آستانه ملی شدن صنعت نفت، بورژوازی ملی ایران نیز بهصورتی فعال وارد مبارزه شد و بخش بزرگی از قشرهای بینابینی و خردهبورژوازی شهری را تحت هدایت خود گرفت. سرمایهداری ملی با هدف کسب قدرت حاکمه که زمینههای عینی و ذهنی آن نیز فراهم بود در جنبش ملی حضور یافت و با ادعای استیفای حقوق مردم ایران از نفت، لبه تیز حملهاش را متوجه امپریالیسم انگلستان میکرد. جنبش ملی کردن صنعت نفت بهقول زندهیاد رفیق رحمان هاتفی (مهرگان) “منظرگاهی از یک انقلاب ملی و دموکراتیک، آغشته به بوی شدید نفت” بود. جنبش ملی کردن صنعت نفت در ایران را به سه مرحله میتوان تقسیم کرد:
مرحله اول: شامل دوران تشدید مبارزه برای طرد قرارداد الحاقی بود، مبارزهای که در سراسر کشور گسترش مییافت و شعار ملی شدن نفت را در دستورکار مبارزه قرار میداد.
مرحله دوم: با تصویب ملی شدن نفت و روی کار آمدن حکومت دکتر مصدق همراه است. در نتیجه مبارزات خستگیناپذیر مردم همراه با عملکردهای دولت مصدق در این مرحله ضربههایی جدی بر دربار، قدرتهای امپریالیستی، ونیروهای مرتجع وارد میآید.
مرحله سوم: مرحلهای که شروع آن وقایع تاریخی ۳۰ تیر ۱۳۳۱ بود که نیروهای مرتجع از جمله دربار و روحانیت بهرهبری دارودسته آیتالله کاشانی با همدستی قدرتهای امپریالیستی به فعالیت برای سرنگونی دولت ملی و قانونی مصدق مشغول میشوند وسرانجام با کودتای ۲۸ مرداد دیکتاتوری فاسد و وابسته پهلوی را به کشور تحمیل میکنند.
در سال ۱۳۲۴ حزب تودهٔ ایران فعالیتش را بهمنظور تشکل کارگران صنایع نفت درشاخههای مختلف گسترش داد و اتحادیه کارگران خوزستان را بهمثابهٔ شعبه ایالتی “شورای متحدهٔ مرکزی” تشکیل داد و اتحادیه مستقل کارگران ایران را نیز در اتحادیههایش ادغام کرد. حزب در روز جهانی کارگر درسال ۱۳۲۵ راهپیمائی منظم و باشکوهی را سازمان داد و برگزار کرد و همچنین در ادامه فعالیتهایش برای تحقق خواست کارگران به سازمان دادن یکرشته اعتصاب در شرکت نفت دست زد. بزرگترین اعتصاب کارگری در تیرماه سال ۱۳۲۵ برپا شد. محرک این اعتصاب قطع پرداخت حقوق روز جمعه کارگران از سوی شرکت نفت انگلیس و ایران بود که درنتیجه اعتصابی خودجوش در آغاجاری شروع شد. در ۲۲ تیرماه، “شورای متحدهٔ مرکزی” از کارگران سراسر خوزستان در شرکت نفت خواست که به اعتصاب پیوندند و تقاضا کرد تا زمانی که دولت، استاندار خوزستان را بهدلیل دستگیر کردن نماینده محلی کارگران برکنار نکرده، حقوق روز جمعه را پرداخت نکرده، حکومت نظامی را که قبلاً برقرار کرده بودند لغو نکرده، و رهبران کارگران را آزاد نکرده، اعتصاب ادامه خواهد داشت. ۶۵ هزار نفر از کارگران شرکت نفت به این درخواست پاسخ مثبت دادند و درنتیجه بزرگترین اعتصاب کارگران صنعتی تا آن زمان در ایران و خاورمیانه برگزار شد. از سال ۱۳۲۹ همراه با اوجگیری مبارزات مردمی و جنبشهای کارگری، “شورای متحدهٔ مرکزی” زیر عنوان جدید “ائتلاف سندیکاهای کارگری” وارد میدان مبارزۀ کارگری شد. در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ وقتی که شرکت نفت ایران و انگلیس بهبهانۀ پائین آمدن اجارهخانهها و قیمتهای مواد غذائی، کاهش فوری دستمزدها و حق مسکن را اعلام کرد، بحران آغاز شد و اعتصابات کارگری ابتدا در بندرمعشور و مسجدسلیمان شروع شد و سپس در اواسط فروردین ۱۳۳۰ اکثریت چهلوپنج هزار کارگر شرکت نفت را دربرگرفت.
در نتیجه پیروزی اعتصاب فراگیر و بیسابقه فروردین ۱۳۳۰ درمخالفت با تصمیم شرکت نفت انگلیس و ایران ازجمله برای کاهش شدید هزینه مسکن، دولت حسین علا مجبور به عقبنشینی شد و دکتر مصدق طرحی برای ملی کردن همهجانبهٔ صنعت نفت از طریق کمیسیون نفت در مجلس مطرح کرد. مصطفی فاتح در کتاب خود با عنوان: “پنجاه سال نفت ایران”، مینویسد: اعتصاب فروردینماه ۱۳۳۰ کشور را تا مرز ملی کردن همهجانبه نفت و انتخاب دکتر مصدق به نخستوزیری پیش راند و هردو امر را محقق کرد.
همچنین قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ نقطه عطفی در روند حمایت حزب تودهٔ ایران از دکتر مصدق بود. تا آن زمان حزب تودهٔ ایران بهعلت سوءِظنی که نسبت به برخی از اطرافیان دکتر مصدق داشت نسبت به خود او هم سیاستی احتیاطآمیز را در پیش گرفته بود. ولی پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ حزب تودهٔ ایران از ثابتقدمترین مدافعان دولت دکتر مصدق در جنبش ملی در کشور بود. در این روز تاریخی حزب تودهٔ ایران همه اعضا و هوادارانش را فراخواند تا در سراسر کشور به خیابانها بیایند. آنطور که سفارت بریتانیا در گزارشی تخمین زد، بیش از نود درصد کارگران تهران که در سازمانهای کارگری و صنفی متشکل بودند و اغلب آنان کارگران صنعتی بودند، به این فراخوان پاسخ مثبت دادند. نتیجه پیروزی این مبارزه مشترک نیروهای ملی و دموکرات عزل دولت قوام و بازگشت مجدد دکتر مصدق به مقام نخستوزیری بود.
دولتهای آمریکا و بریتانیا بعد از وقایع ۳۰ تیر به این نتیجه رسیدند که برکنار کردن دکتر مصدق از مقام نخستوزیری تنها با یک کودتای تمامعیار علیه او میسر است و طبق نوشتههای پرفسور “یرواند آبراهامیان” در کتابهای “کودتا” و”ایران بین دو انقلاب”، دو دولت آمریکا و بریتانیا برای سازمان دادن چنین کودتائی همه منابع و امکاناتشان را بهطور مشترک بهکار بستند.
کودتای ۲۸ مرداد و نقش روحانیت در آن
بر اساس سندهائی که تا کنون منتشر شدهاند- مانند سندهای سازمان جاسوسی “سیا” در مورد عملیات کودتای ۲۸ مرداد و اقدامهایی که به سرنگونی دولت دکتر مصدق منجر شدند- شماری از رهبری روحانیت وقت مداخلهٔ مستقیم در کودتا داشتهاند که آیتاللهها: سید ابوالقاسم کاشانی، سید محمد بهبهانی، شیخ بهاءالدین نوری، وشیخ احمد کفائی خراسانی درزمرهٔ آنان هستند (نگاه کنید به: کتاب “جنبش ملی شدن صنعت نفت”، نوشتهٔ غلامرضا نجاتی، صفحه ۳۵۵). تیم سازمان جاسوسی سیا که از کانالهای مختلف بر سازمان دادن تظاهرات در ۲۸ مرداد نظارت داشت با دادن پول به آیتالله بهبهانی سعی داشتند بهوسیلهٔ او، آیتالله بروجردی را به برپا کردن تظاهرات علیه کمونیسم متقاعد کنند. آنچه مسلم است اینکه آیتالله بهبهانی در برپایی این تظاهرات نقشی مؤثر داشت. او نامههایی بهنام حزب تودهٔ ایران به روحانیون نوشت و آنان را تهدید کرد که این حزب آنان را در خیابان به دار خواهد آویخت (نگاه کنید به: کتاب “مصدق و کودتا”، نوشته گازیوروسکی و برن، ترجمهٔ مرشدزاده، صفحه ۲۷۴). پرفسور “یرواند آبراهامیان” در کتاب پژوهشی و پراهمیتش بهنام “کودتا”، واقعیت و دلیلهای عمدۀ عملی شدن این رویداد تاریخی همراه با نقش نیروهای بازیگر در این کودتا در آن دوران را بر اساس دادههای انکارناپذیر توانسته است نشان دهد. این کتاب نشان میدهد که “اسلام سیاسی” در آن زمان نقش و عملکردی محافظهکارانه و ارتجاعی در قبال رویدادهای کودتای ۲۸ مرداد داشته است. بخش عمده روحانیت بهرهبری آیتالله کاشانی در زمینه حمایت از خواستهای سیاسی-اقتصادی اکثریت مردم با موضعگیریهایی بسیار متزلزل از هرنوع تغییرِ سیاسی و اجتماعیای بنیادی سخت هراسان و رویگردان بودند. بدین جهت به برقراری رابطههایی پنهانی (رابطههای سیاسی و مالی) با انگلیس و آمریکا روی آوردند. اینان از طریق انواع کانالها، ازجمله از کانال “برادران رشیدیان” و “مظفر بقایی” گرفته تا شبکۀ زورخانههای متعلق به چاقوکشانی مانند “شعبان بیمُخ” و “طیب حاجرضایی” در جهت تغذیه مالی بخشهایی ازمقامهای روحانی، از سوی انگلیس و آمریکا مورد استفاده قرار میگرفتند.
آیتالله کاشانی سه هفته بعد از کودتای ۲۸ مرداد در مصاحبهای با روزنامۀ مصری “اخبارالیوم” روی کار آمدن دولت کودتا را “سبب مسرت” خود دانست. سردمداران رژیم ولایت فقیه درسالهای گذشته در برخورد با رویدادهای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ همواره تلاش کردهاند روحانیت و نقش مخربش در همراهی با حکومت پهلوی در سرکوب جنبش مردمی و ملی میهن ما را تطهیر کنند و به این منظور از تمام امکانات تبلیغاتیشان استفاده کردهاند وهمچنان استفاده میکنند. برای نمونه، روزنامه کیهان، ۳۰ خردادماه ۱۳۹۳، درمطلبی با عنوان: “سندسازی برای تکمیل پروژۀ قدیمی انگلیس/ پشت پردۀ ترورشخصیت آیتالله کاشانی”، به حمایت تمامعیار از روحانیت مرتجع و خیانتکار میپردازد.
چگونگی سازمان دادن کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
در سالهای اخیر سندهای زیادی درباره شیوههای سازمان دادن کودتای ۲۸ مرداد منتشر شدهاند. از آن میان، در سندی که در فروردین ۱۳۳۳ (ماه مارس ۱۹۵۴) از طرف “دانلد ویلبر” (یکی ازطراحان کودتای ۲۸ مرداد در سازمان جاسوسی “سیا”) نوشته شده است و در سال ۱۳۷۶ (۱۹۹۷) بعد از ۴۴ سال از ردهبندی اسناد محرمانه سازمان “سیا” خارج شد میخوانیم: “مأموران سیا در سازماندهی کودتای ایران بهطورمستقیم با افسران سلطنتطلب ایران همکاری میکردند؛ جانشین برای نخستوزیر(دکتر مصدق) برگزیدند؛ فرستادگانی نزد شاه گسیل داشتند تا به شاه اعتماد بهنفس دهند و ارادهاش را [برای کودتا] تقویت کنند؛ عملیات بمبگذاریای را هدایت کردند که از سوی ایرانیهایی انجام شد که خودشان را از اعضای حزب کمونیست توده [حزب تودهٔ ایران] معرفی میکردند، و مقالهها و کاریکاتورهایی در روزنامهها میگنجاندند. …” [درج شده در روزنامه “نیویورک تایمز”، ۲۸ فروردینماه ۱۳۷۹ (۱۶ ماه آوریل سال ۲۰۰۰)]. افزون بر این، در همین شمارهٔ “نیویورک تایمز”، با استناد به سندهای رسمی دولت آمریکا آمده است: “آلن دبلیو دالس، رئیس سازمان سیا، در فروردینماه ۱۳۳۲(چهارم ماه آوریل ۱۹۵۳) با یک میلیون دلار هزینه، برای ساقط کردن دولت مصدق با هر روش ممکن موافقت کرد.”
هدف: به قدرت رساندن دولتی بود که بتواند به راهحلی معقول درمورد نفت برسد و ایران را قادر سازد تا از لحاظ اقتصادی با ثبات شود و از لحاظ مالی بتواند بدهیهایش پرداخت شود و بتواند حزب کمونیست (حزب تودهٔ ایران) را که بهنحو خطرناکی قوی است مورد تعقیب شدید قراردهد.”
اقدام اول به انجام کودتا در نیمههای شبِ ۲۵ مردادماه ۱۳۳۲ آغاز گردید. سه گروه از کودتاگران از باغشاه حرکت کردند. سرهنگ نصیری (بعدها از رؤسای ساواک) با یک کاروان نظامی مستقیماً به طرف خانه دکتر مصدق حرکت کرد. گروه دوم به طرف شمال شهر و به سمت خانه ریاحی (رئیس ستاد ارتش دولت مصدق) و برخی از اعضای دولت دکتر مصدق حرکت کرد. گروه سوم بهفرماندهی سرتیپ نادر باتمانقلیچ و سرهنگ حسین آزموده (پس از کودتای ۲۸ مرداد به سمت دادستان ارتش منصوب شد) به طرف تلگرافخانه و ستاد کل ارتش حرکت کردند. نصیری وقتی به خانه دکتر مصدق میرسد با نیرویی آماده و قوی و مجهز به چهار تانک روبرو میشود که منتظر او بودند. حقیقت امر این است که یکی از افسران گارد شاهنشاهی به نام “همایونی” – سروان و عضو سازمان نظامی حزب تودهٔ ایران- اقدام به انجام کودتا را به حزب گزارش داده بود و رهبری حزب نیز این جریان را به دکتر مصدق اطلاع داده بود. درچنین وضعی برعکس، این دکتر مصدق بود که دستور بازداشت سرهنگ نصیری را صادر کرد. بر این منوال که ظاهری قانونی هم به آن داده شده بود، با مداخله سفارت آمریکا، سازمان جاسوسی بریتانیا (ام آی شش)، شخص محمدرضا شاه، و مزدوران ایرانیشان اولین تلاش ننگین برای کودتا انجام شد ولی با هوشیاری حزب تودۀ ایران و نیروهای نظامی و فادار به دکتر مصدق شکست خورد.
اقدام دوم به انجام کودتا در روز ۲۸ مرداد بود. در اقدام دوم به کودتا همه منابع و عاملهای کودتای اول شرکت داشتند، علاوه بر آن، بر عهدۀ سفیر آمریکا در تهران- “هندرسن”- گذاشته شد تا در ملاقات با دکتر مصدق از او بخواهد خیابانها را از تظاهرکنندگان معترض به کودتا (کودتای اول) خالی کند و اجرای این خواست شرایط را برای موفقیت کودتای دوم آماده کرد. در روز ۲۸ مرداد “جبهه ملی” از دکتر مصدق درخواست کرد که نیرویی ملی تشکیل دهد و هواداران خود را به خیابانها فراخواند. رهبری حزب تودهٔ ایران نیز بعد از برقرار کردن جلسهای اضطراری، هیئتی را به خانه دکتر مصدق فرستاد و از او همین درخواست را کرد. رهبری حزب همچنین تلفنی به دکتر مصدق اطلاع داد که افراد گارد درحال انتقال نیرو به شهر هستند و ضرورت سازمان دادن مقاومتی مردمی و بازداشتن نیروهای کودتاچی را مطرح کرد. دکتر مصدق جواب داد اوضاع تحت کنترل است. سه نفر فرستاده از طرف حزب تودۀ ایران که دکتر مصدق یکی از آنان را میشناخت، از او خواستند برای تدارک مقاومت مردمی در مقابل کودتا فرمانی صادر کند، ولی دکتر مصدق تأکید میکرد نمیخواهد روی آتش نفت بریزد. در چنین شرایطی بود که درنهایت فاجعۀ بزرگ تاریخ معاصر ایران بهدست قدرتهای امپریالیستی و مزدوران داخلی آنها در ایران رقم خورد و جنبش ملی به شکست انجامید.
درسهای ۲۸ مرداد برای نیروهای ترقیخواه و ملی
تحقق کودتای امپریالیستی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و برقراری دیکتاتوری محمدرضا شاه فقط به مسئلهٔ ملی شدن نفت وابسته نبود، بلکه عقبگردی بود به سوی استبداد و وابستگی به قدرتهای امپریالیستی. آمریکا و انگلیس با سقوط دولت ملی دکتر مصدق از یک طرف قصد غارت نفت و تبدیل ایران به کشوری نیمهمستعمره را دنبال میکردند و با فرمان سرکوب خونین حزب تودهٔ ایران و اتحادیههای کارگری به ارتجاع داخلی، از طرف دیگر توقف و عقبگردِ روندِ تحولهای بنیادینی را خواستار بودند که آیندۀ کشور ما را میتوانست بهکلی متحول و دگرگون سازد.
با پیروزی کودتای امپریالیستی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سرکوب خونین و ترور نیروهای مترقی و آزادیخواهان کران تا کران میهن ما را فراگرفت. اعدام آزادیخواهان، ازجمله دکتر حسین فاطمی- وزیرامورخارجه دولت ملی دکتر مصدق- همراه با شکنجه و اعدام افسران و میهندوستان تودهای، از سیامک، مبشری، وکیلی، و روزبه گرفته تا هنرمندان و فرهیختگان ازجمله شاعر تودهای مرتضی کیوان و دادن حکم دهها سال زندان و تبعید به صدها مبارز تودهای و هوادار راه آزادی پیامدهای خونبار دیگر این کودتای آمریکایی- انگلیسی و مزدوران داخلیشان بود. با برقراری حکومت کودتایی محمدرضا پهلوی، دوره بیستوپنجساله زندگی در فضای ترور و اختناق با اهرم سازمان امنیت شاه (ساواک)، سازمان امنیتی که حاکمان مرتجع کنونی آن را با کمک رئیس ساواک شاه یعنی ارتشبد فردوست از حکومت پهلوی بهارث برده و آن را بسط دادند، بر میهن ما سایهافکن شد.
از آثار ناگوار و ماندگار کودتای ۲۸ مرداد شدت گرفتن و عمیق شدن گسست بین نیروهای ملی، مترقی، و آزادیخواه کشور بود. دشمنان ایران توانستند با روش ” تفرقه بینداز و حکومت کن” برمیهن ما مسلط شوند. تجربه ۲۸ مرداد همچنین شامل این درس با ارزش است که دخالت کشورهای امپریالیستی از آمریکا و انگلیس گرفته تا اتحادیه اروپا در امور داخلی ایران همواره بهضرر منافع ملی ما بوده است. نیروهایی که چنین دخالتهایی را توجیه میکنند، درعمل اهداف کودتاچیان ۲۸ مرداد ۳۲ را دنبال می کنند. همانطور که حزب توده ایران در گذشته نیز اشاره کرده است، هنگام آن فرارسیده است که نیروهای ملی و مترقی میهن ما با بهرهگیری از تجربه تلخ و دردناک گذشته، دوشادوش یکدیگر و فارغ از “پیشداوریهای تاریخی” و منسوخ شده، به سمت همکاری واقعی و عملی جهت پایان دادن به دیکتاتوری ولایت فقیه و دستیابی به آزادی و استقلال راه را بگشایند. میهن ما امروز بر سر دوراهیای خطرناک قرار دارد و تنها با عملکرد مشترک همه میهندوستان و آزادیخواهان است که کشور را از زیر یوغ حکومت دیکتاتوری حاکم و همچنین دخالتهای خطرناک خارجی میتوان نجات داد و برای استقرار حکومتی ملی و دموکراتیک راه را هموار کرد.
حزب تودۀ ایران بهنوبه خود آماده است تا در این راه از همه توان و امکاناتش بهره گیرد.
———————————————
۱. عنوان کار پژوهشی لیندسی اوروک.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۲۱۴، ۲۲ مرداد ۱۴۰۳