یک بار همان اواسط روزهایی که مارتین لوترکینگ برای حقوق سیاهان مبارزه میکرد، درست وسط یک کافه، یک سفیدپوست افراطی، چاقویی را میگذارد روی گلوی سیاهپوستی مبارز، مقاومتی نمیشود و مرد سیاهپوست اصرار میکند که شاهرگش را بزند؛ سفیدپوست چاقویش را میاندازد و کافه را ترک میکند. بعدها در ادبیات مقاومت مدنی، چنین کنشی به جانفدایی معروف شد. این باشد اینجا، تا نقدم را بگویم و برگردیم سراغ این جانفدا.
چند سالی است که در آیینهای پس از موسمهای انتخاباتی، گروههایی تشکیل میشود برای پیشنهاد وزیر آموزش و پرورش؛ گروههایی متشکل از معلمان.
اجازه بدهید از این بگذریم که این بخش از همکاران ما هنوز درک درستی از توازن قوا در ساختار جا ندارند. حتی از این هم بگذریم که آنها هنوز نمیدانند که در این ساختار ردای وزارت نیازمند گذر از خطوط انسانی است. همهی آنها که چنین ردایی را بر تن میکنند بیش و پیش از آن چاکرانه بر آستان قدرت گردن مینهند.
از اینها که بگذریم یک نقد جدی باقی میماند، اما نه برای همکاران که برای آن فعالان صنفی منفرد که بدنبال نمدی از این کلاه هستند. به نظر میآید امثال این فعالان صنفی تفاوت میان فعالیت صنفی/سندیکایی و فعالیت حزبی/ سیاسی را درک نمیکنند. به نظر میآید آنها نمیدانند جایگاه یک تشکل صنفی جایی است درست وسط جامعه مدنی نه حوزهی قدرت و منفعت. اینکه تشکلهای حزبی/ سیاسی برای تعیین وزیری در دولت جدید تقلا میکنند ریشه در ماهیت حزبی آنها دارد؛ درست مثل تشکلهای صنفی که بدون ورود به زد و بندهای سیاسی مطالبهگری میکنند، آن هم از هر دولتی با هر وابستگی سیاسی. ماهیت اینها از هم متفاوت است. نمیخواهم ورود کنم به انگیزههای پنهان برخی از این تشکلهای حزبی با نامهای معلمی که همه میدانیم رانت و منافع شخصی حرف اول و آخر است.
خواستم بگویم که ماهیت وجودی یک تشکل صنفی و به دنبال آن فعال صنفی از اساس متفاوت از ماهیت وجودی یک تشکل سیاسی است. برای همین است که در تشکلهای صنفی هر فردی که ورود میکند به ساختار ستادی خودش به خوبی میداند که دیگر جایی در صنف ندارد؛ از طرف دیگر چگونه میتوان هم در موضع قدرت بود و هم مطالبهگری کرد؟ حتی به صورت منفرد!
برگردیم به همان جانفدا؛ فعال صنفی در جامعه ایرانی در شرایط کنونی نقشی شبیه به همان جانفدا در قصهی مقاومت مدنی سیاهان را ایفا میکند. حالا نه به آن پر رنگی اما با چنین چارچوبی.
نتیجه اینکه فعالیت صنفی میکند، بازداشت میشود، از منافع همکارانش دفاع میکند، حبس میکشد، برای دفاع از حقوق دانشآموزانش تلاش میکند و کتک میخورد، از آموزش رایگان میگوید و فحش میخورد و...اما چیزی برای خود نمیخواهد؛ در مقابل ساختار میایستد و مطالبهگری میکند بیآنکه در سودای مقام و پست و وزارت باشد.
حرف آخر من به آنها که در این سالها در قامت فعال صنفی منفرد در فضای معلمی ظهور کردهاند و در سودای وزارت هستند، این است:
عرصهی فعالیت صنفی، عرصهی مطالبهگری در مقام جانفدایی است. صنفی مطالبهگر، به دنبال جاه و مقام و کسوت و وزارت نیست، اگر سودای وزارتداری، ردای حزب و سیاست به تن کن.
بگذار همین باریکه پاک جانفدایی برای فعالان صنفی واقعی باقی بماند.
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران