امروز که ما اینجا سخن میگوییم، شما کاندیدای انتخاباتی هستید که حتّا صلاحیت مقرّبین حلقۀ اصلی حاکمیت هم در آن احراز نشده است. این صلاحیت که از روی مصحلت است، چه ارزشی دارد؛ جز آن که نمایشی باشد برای جذب مشارکت مردم؟ یک سال قبل از خیزش زن زندگی آزادی دیدیم که حاکمیت چگونه به صلاحدید خود از مردم گذر کرد و رییس جمهور سابق را بر صندلی نشاند. حال شما برای این صندلی آمدهاید. ما امّا باور نداریم که رنگوبوی این حضور جز فریبی برای کسب چند رأی بیشتر برای صندوق باشد. ما از این فریب رنگارنگ هرروزۀ شما و حکومت بیزاریم. ما دیدیم که چگونه پیش چشمان ما در دانشگاه شریف هنگامی که امنیت و آرامش دانشگاه زیر پای نهادهای امنیتی بود، از آنها حمایت کرده و لحظاتی بعد خود را طرفدار جنبش مردم نشان دادید. شاید شما خود را پزشکی دیدهاید که برای تنفّس مصنوعی بالای سر جسم بیجان دموکراسی آمده؛ حال آنکه راه این جسم نه به اتاق درمان، بلکه به گورستان است.
ما انتخابات سال ۹۶ را به یاد داریم که اصلاحات به پشتوانۀ رأی مردم به صندلی ریاست جمهوری تکیه زد؛ امّا سرانجام صاحبمنصبان آن دولت ادّعا کردند که دولت مسلّح اجازه نداده برنامههای ایشان پیش برود. اگر ادّعا دارید که میتوانید تغییری در شرایط به وجود بیاورید، ابتدا باید توضیح دهید اکنون چه چیزی تغییر کرده جز آنکه تاریخ مصرف اصلاحطلبان برای مردم گذشته است. شما گذر مردم را از اصلاحات ندیدهاید؟ خانههای حلقۀ قدرت مگر چقدر از شهرها فاصله دارند؟ چرا تصوّر میکنید که مردم نمیدانند کابینهها بهاجبار پر از افراد فرمایشی میشوند؟ آیا نمیدانید سازمان نظامیای که افتخار پوشیدن پیراهن آن را دارید، اکنون به یک تشکیلات سیاسی و امنیتی نیز بدل شده است؟ همین نهاد است که با ورود به تمام حوزههای کشور هر رقیب سیاسیای را از صحنه حذف میکند و با داشتن قدرت بیحدّ و مرز به سرسختترین مخالف دموکراسی تبدیل شده و ارادۀ خود را به تمام نهادهای کشور تحمیل میکند.
در چنین شرایطی، ریاست جمهوری چه معنایی دارد؟ وقتی نه توان نفوذ در رأی بالاسری خود را دارد، نه میتواند از دخالت نهادهای موازی با خود مصون بماند و نه تضمینی هست که در تصمیمات درونی خود هم صاحب اختیار باشد. در چنین جایگاهی، چه تعبیری جز یک تدارکاتچی برای رییس جمهور میتوان یافت؟ بهتر نیست چنین عرصهای را برای بازیگران آن خالی کنید، اگر نمیتوانید به پشتوانه رأی مردم کاری را پیش ببرید؟
امروزه حاکمیت چنان مست در غرور است که حتّا سیلی عدم مشارکت مردم در مهمترین عرصههای سیاسی نیز او را هوشیار نمیکند. اگر ارزش مردم تنها برای همین چهار روز انتخابات نیست، چرا این ارزش در مجوز ورود واکسن راه خود را پیدا نکرد؟ هرچه باشد یادمان نمیرود که آن بیماریای که مرگ را به بالین مردم آورد، نه کرونا که ویروس منحوس خودکامگی بود؛ ویروسی که دولت وقت هم برای آن علاجی نداشت.
آقای پزشکیان؛ ما نیز خود قلم را با ترس جان به دست گرفتهایم؛ نه در زیر سایه پناه آزادی بیان بلکه با بیم عواقب این گفتهها اینجا ایستادهایم. ما در دانشگاهی زندگی میکنیم که دیگر خانه امن نیست؛ بلکه به مکانی امنیتی تبدیل شده است. خفقان به نهایت خود رسیده و ما به عنوان دانشجو پس از هر نقدی ممکن است از سوی نهادهای بیرون دانشگاه احضار شویم.
همۀ ما به روشنی میدانیم که هیچ یک از ارکان حاکمیت صبر شنیدن کوچکترین نقدها را ندارد. نکند توقع دارید که قطعی یک هفتهای اینترنت در آبان ۹۸ را فراموش کرده باشیم؟ همان زمانی که مردم در پی مطالبۀ لقمهای نان به خیابان آمدند و وزیر کشور دولتی که مورد حمایت حامیان فعلی شما بود در پاسخ به کشتار مردم در کمال وقاحت مدّعی شد که هم به سر شلیک کردند و هم به پا. حمله به معترضین در نظام متبوع شما به آبان ۹۸ محدود نشد. این نظام سابقۀ سیاهی در برخورد با معترضین دارد و آنان را به چشم دشمن خود میبیند. خوزستانِ تشنهلب؛ اصفهانِ در جستوجوی آب و زاهدانِ در تقلّای حیات همه با سرکوب روبهرو شدند.
در سرزمینی که اصحاب قدرت ساختهاند، خواهرانمان به یُمن گشت ارشاد امنیت حضور در خیابان را ندارند. ما ربوده شدن زنان و دختران را به جرم گیسوانشان دیدهایم. مگر فراموش کردهاید که مردم در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ برای چه به خیابان آمده بودند و دولت وقت چگونه چشم بر ریخته شدن خونشان بست.