علیرغم حضور همیشگی نیروهای گشت ارشاد در جامعه در دهههای اخیر، بعد از پایان شرایط استثنایی کرونا در اواخر سال 1400، فشارها و کیفیت حضور این نیروها دچار تغییری محسوس شد. اعتراض و نبرد در لحظهلحظه زیست روزمره بیشتر و بیشتر میشد و حتی کار به نمایشهای مسخره اعتراف اجباری از مبارزین زن دستگیر شده در خیابان رسید و در نهایت در تاریخ 25 شهریور 1401 ژینا امینی، بر اثر ضربه وارده به سر، توسط مامورین گشت ارشاد جمهوری اسلامی کشته شد. اولین احساس همه ما در واکنش به این قتل پریشانی و بهت بود. تجربه خشونت ابداً چیز جدیدی برای ما نبود، اما آنچه اتفاق ژینا را خاص میکرد، «همنشینی قتل و زندگی روزمره» بود. نفی حجاب اجباری، از همان لحظه زمزمههای حجاباجباری تحت عنوان «قانون» در ابتدای شکلگیری جمهوری اسلامی مورد اعتراض گستردهی زنان بود. بهطور مشخص از روز 17 اسفند سال 57، زنان تجمعات گستردهای به مدت 6 روز بهپا کردند؛ تجمعاتی که حجاب اجباری را امتدادی از دست ولایت شرعی بر هستی اجتماعی زنان و متعاقبن صغیرسازی ایشان در ابعاد سیاسی، اجتماعی و مدنی میدانست. اگرچه این تجمعات فراگیر با سرکوبی هولناک روبرو شد و سعی شد تا زنان را به اندرونیهای اجتماعی و سیاسی برانند، خاکستر این خیزش همواره داغ بود و به هر جرقهای شعله میگرفت. اینگونه است که وقتی از پیوند وثیق مسئله زن، آزادی و زندگی سخن به میان میآید، آزادی و زندگی تمام اقشار نظیر زنان، اقلیتهای جنسی/جنسیتی، کارگران و هر قشری که در مناسبات سلطه موجود در موضعی فرودست قرار دارد مد نظر است. تنها با کمک آزادی است كه جامعه میتواند بار دیگر به اجتماع انسانهایی تبدیل شود که به افقی دموکراتیکتر حرکت کنند. افقی که در آن، انسان فارغ از جنسیت و خاستگاه طبقاتی از حقوق اقتصادی، مدنی، اجتماعی و سیاسی برخوردار باشد. همینجاست که چرایی پافشاری جمهوری اسلامی بر مسئله حجاب، عریان میشود. حکومتی اقتدارگرا که با برخوردهای پلیسی و توسل بر نیروهای شبهنظامی سعی در اعمال فشار و محرومیت بر حقوق طبیعی زنان را دارد.
بدیهی است که دانشگاه نیز از این شرایط مستثنی نیست. متن حاضر سعی دارد گوشهای از مقاومت دانشجو و سرکوب دانشگاه را، که پیوندی تنگاتنگ با زیست روزمرهی زنان در خوابگاه و دانشگاه دارد، روایت کند. چرا که روایتها، به گوش همه میرسانند که امروز چه بر سر زنان دانشگاه میرود و با نشان دادن این وحدت رویه، رابطه آن با سلب آزادی توسط دولت را برملا میسازند. با روایت سرکوب مسئله از بعد کاذب فردی به بعدی اجتماعی انتقال یافته و جدا از برملا سازی مکانیسمهای سرکوبِ مردسالارنه، مقاومت سوژههای تکافتاده را به مقاومتی جمعی بدل میکند.
🔻سرکوب حداکثری برای حذف زنان از فضای دانشگاه
در دو سال گذشته دانشگاه، از هیچ تلاشی برای شکستن مقاومت در خصوص مسئله حجاب اجباری فروگذار نکرده است. یکی از اولین اقدامات برگزاری جلساتی بیرون از دایره مقررات تحتعنوان «کمیتههای اخلاق» توسط هیئت رئیسه دانشکده علوم اجتماعی بود؛ هدف اصلی این «نوآوری»، وارد کردن فشار و تهدید حداکثری به تکتک دانشجویان و فضاسازی روانی و ایجاد ترس از کمیتههای انضباطی بود. اندکی بعدتر «جلسات مشاوره» با هدف ارعاب دانشجویان به رویههای سرکوب اضافه شد. اما مدیریت دانشگاه که دستبهدست نیروی سرکوب داده بود دلخوش به این مقدار نماند. نیروهای حراست زن با عنوان غیررسمی حجاببان به مجموعه نیروهای سرکوب دانشگاه اضافه شدند و ما شاهد حضور این نیروها در محیطهای مختلف دانشکده علوم اجتماعی اعم از حیاط، بوفه، سلف، لابی، کتابخانه و حتی کلاسهای درس بودهایم. حضوری همراه با ایجاد تنش دائمی و تذکر دادن راجعبه شخصیترین مسائل؛ حضوری همراه با فیلم و عکسبرداری از دانشجویان جهت مدرکسازیهای واهی و رد گزارشهای سرکوبگرانه. در واقع حضور این حجاببانها هیچ وقت صرفاً برای تذکر رعایت حجاب اجباری نبوده، بلکه آنها به محیط دانشکده رسوخ کردهاند تا زیست دانشجویان در محیط آن را سختتر کنند. گواه این مدعا این که در مواردی این بازوهای سرکوب، دانشجویان زنی که پوشش چادر داشتند را نیز موضوع سرکوب قرار داده، در موارد بسیاری به کمیتهی انضباطی احضار کردهاند. لازمبهذکر است که تنگ کردن فضای دانشگاه بر دانشجویان صرفاً از طرف نیروهای سرکوب رسمی دانشگاه رخ نمیدهد، در مواردی شاهد ارسال گزارش به کمیته انضباطی از طرف نادانشجویان شبه نظامی(نیروهای بسیج) و همچنین عکس گرفتن از دانشجویان زن و مزاحمتهای کلامی تحت لوای امر به معروف برای تحمیل حجاب اجباری بر دانشجویان زن بودهایم.
🔻سرکوب سیستماتیک زنان در خوابگاه
نهایت کنترل و فشار با ایجاد فضای پلیسی برای دانشجویان زن در
خوابگاهها به حد اعلای خود رسیده است. مسئولین خوابگاه در اقدامات غیررسمی و غیرقانونیای که هدفی جز تحقیر و تضییع حقوق اولیه ندارند، به بهانهی تاخیر یا غیبت، پوشش دانشجویان در محیطهای خوابگاهی، هنگام عبور و مرور از گیت خوابگاه و یا بعضاً بهصورت دلبهخواهی و صرفاً به این دلیل که «میتوانند»، در مواردی اقدام به لغو اسکان دانشجو از خوابگاه، دعوت به کمیتهانضباطی و یا تماس با خانوادههای آنها دامنه فشار خود را تا بیشترین حد ممکن گسترش دادهاند.در نهایت فشار از طریق خانواده، با «قیمسازی پدر» تکمیل میشود و در اوج وقاحت پیشنهاد گرفتن تست اعتیاد و بکارت به آنها میدهند؛ اینجاست که شاهد همنشینی فاشیسم و پدرسالاری در پازل سرکوب هستیم. زیستِ خوابگاهی دانشجویان زن جزء آن دسته از مسائلی است که کمتر روایت شده و بهواسطه عمق روزمرگی آن، دانشجویان درگیر، تحت شکلهای عینی و ملموستری از سلطه و سرکوب قرار میگیرند.
🔻کمیتهی انضباطی ابزاری برای سرکوب زنان
بهطور مشخص، بیش از پنجاه نفر از دانشجویان زن دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران در حدود یکسال گذشته در خصوص مسئلهی حجاب بهطور خاص، به کمیتهی انضباطی احضار شدهاند که در موارد بسیاری، بیش از یکبار احضار صورت گرفته است. در روند این کمیتهها پیش از برگزاری جلسهی بدوی کمیتهی انضباطی، دانشجویان را وادار به حضور در جلسه غیرقانونی دیگری در «ساختمان فولاد» کردهاند که طی آن دانشجو بهشدت تحتفشار روحی و روانی قرار داده شده، و در مواردی با تهدید و ارعاب به اخذ تعهد از دانشجو اقدام میشود. در واقع کارکرد این جلسات و بهطور کلی کمیتهی انضباطی نه طی شدن روند قانونی برخورد با دانشجوی بهزعم دانشگاه «خاطی»، بلکه اعمال فشار حداکثری برای جلوگیری از هر نوع مقاومتی است؛ چراکه در بسیاری موارد روند کمیته در همین جلسه پایان مییابد و دانشجو حتی برای حضور در جلسه شورای بدوی کمیته انضباطی فراخوانده نمیشود و پرونده باز میماند. طی نشدن رویهی قانونی و در تعلیق نگه داشتن وضعیت سبب میشود که دانشجو بهطور دائمی تحتفشار باشد و نشان دادن هرنوع مقاومت حتی در حد وارد گفتگو شدن با حجاببانها و نیروهای حراست، تماسی از کمیتهی انضباطی در پی خواهد داشت و این رویه از سر گرفته میشود. هدف نهایی به کارگیری این سازوکار جدید و غیرقانونی در کمیتههای انضباطی حجاب حذف دانشجو از محیط به هر قیمتی است، دانشگاه در اقدامی جدید با نصب تعداد زیادی دوربین در حیاط، سلف و بوفه دانشکده علوم اجتماعی سعی در به حداکثر رساندن فضای انضباطی و کنترلی خود بر دانشجویان دارد. پرواضح است که هدف از تشدید ناامنی حاکم بر زیست روزمره زنان دانشجو در شرایطی که مکانیسمهای هژمونیک قادر بر انقیاد زنان نیست، حذف فیزیکی آنان از آگوراهای دانشجویی است تا مگر به این حیله دانشجویان زن را از بسترهای اجتماعی دور کند.
علیرغم تمام این فشارها، ما کماکان شاهد مقاومت دانشجویان زن در همهی سنگرها اعم از خوابگاه، دانشگاه، خیابان و خانه هستیم. دستگاه سرکوب هیچ وقت جوانه زدن مقاومت را درک نکرده و در خیال خود، قصد خاموش کردن آتش با فوت را دارد. دانشگاه، به واسطه روح و سنت دموکراتیک خود از دیرباز همواره در مقابل سلطه مقاومت نشان داده و علیرغم «انقلابهای فرهنگی» مداوم و اخراج و ارعاب و هزینهتراشیها برای اساتید و دانشجویان «زنده» مانده است. حضور «نیروهای لباس شخصی» و «حجاببان» در دانشگاه منطقیترین واکنش این حکومت افسارگسیخته است. امروز جامعه در راهی گام برداشته است که در نهایت افسار خود را با گرهی سخت بر گردن دولت زینت خواهد بخشید. در این میان دانشگاه در کنار خیابان اهمیتی اساسی در سروری جامعه بر حکومت دارد. با وجود سرکوب حداکثری حکومت به هر شکل ممکن، این جنبش در زیر پوست شهر و دانشگاه، در زندگی روزمرهی تمامی زنان و مردان، همچنان با قوت و شدت به زیست خود ادامه میدهد. جنبش از پا نخواهد نشست تا زمانی که به همهی خواستههای خود برای زندگی برابر و آزاد، بدون هیچ قید و شرطی دست یابد.
پینوشت: بنابر اهمیت روایت سرکوب جاری، ما جمعی از دانشجویان دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران از دیگر دانشجویان درگیر سرکوب نیز درخواست میکنیم که روایات خود را منتشر کنند.