« وزارت آموزش و پرورش فلسطین اعلام کرد از آغاز جنگ در غزه، ۴۱۵۶ دانشآموز فلسطینی در حملات اشغالگران اسرائیلی به شهادت رسیده و ۷۸۱۸ دانشآموز دیگر نیز زخمی شدند. کاترین راسل، مدیر اجرایی صندوق کودکان سازمان ملل متحد «یونیسف» در حساب توئیتر خود اعلام کرد که از آغاز جنگ روسیه و اوکراین در فوریه 2022 تاکنون حداقل 501 کودک جان خود را از دست دادهاند.»
این دو تیترآزاردهنده و گزنده حاکی از آن است که بحران جنگ در میان کشورها، علاوه نابودی و بی خانمان شدن انسانها باعث بروز شرایطی از قبیل بیعدالتی، ناگزیری، نابرابری، ترویج خشونت، احساس پوچی و بی ثباتی و در پی آن بحرانهای متعدد اجتماعی و اقتصادی خواهد شد. به همین دلیل شعار امسال روزجهانی آموزش، « آموزش برای صلح» شدهاست چرا که، ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ و بنیادینترین نهاد برای آموزش و ترویج فرهنگ صلح وخشونتستیزی، دستگاه تعلیم وتربیت میتواند باشد. لازمه این امر این است که آموزش صلح درآموزشوپرورش به عنوان یک اصل فراگیر، نهاد سازی و به رسمیت شناخته شود.
معلمان به عنوان سفیران فرهنگ صلح میتوانند با به کار گرفتن تمامی درس افزارها و منابع مطالعاتی طی برنامه ریزیهای صحیح با ابداع و خلاقیت ماهرانه و آگاهانه درمدارس و کلاسهای درس، با ایجاد فضاهایی مملو از عشق و دوستی، همیاری و مشارکت، همدلی و نوعدوستی، فرصتهای مناسبی فراهم کنند تا گفتوگوها و فعالیتها، حول محورآموزش صلح، خشونتستیزی و نهادینه سازی ارزشهای زندگی برای دانش آموزان بچرخد.
یکی ازاین ابداعات خلاقانه کتابخوانی است. مطالعه کتابهای متناسب با سن دانش آموزان به آنها کمک میکند تا درک بهتری از این جهان داشته باشند، هر آنچه را که یاد میگیرند، حتی به اندازه یک جمله یا یک عبارت کوتاه، تاثیر مثبتی در روند زندگی شان میگذارد. مطالعه و کتابخوانی، در کسب مهارتهای حل تعارض بدون خشونت و تقویت این مهارتها برای ارائه رفتارهای مسئولانه در جامعه به دانش آموزان، سهم عمدهای دارد. کتابخوانی با محوریت آموزش صلح رویکردی پیشگیرانه است و به منظورتربیت و ارتقای دانشآموزان بر اساس باورهای عدم خشونت، تسامح، برابری، احترام به تفاوتها و دستیابی به جامعهای عادلانه در زندگی آیندهشان به کار گرفته میشود.
با این مقدمه تجربه خودم به عهوان یک معلم و در عین حال مروج کتاب و کتابخوانی را با مخاطبان به اشتراک میگذارم؛ تجربهای در راستای و هدف آموزش صلح.
عمده خدمت معلمی من صرف دانشآموزان با نیازهای ویژه و آموزش تلفیقی بودهاست. بعد از بازنشستگی اضافه تدریسم را بنا به تقاضای اداره، درمدارس عادی تقبل کردم. روش آموزش این دو گروه دانش آموزان خیلی متفاوت هست. برای نشان دادن این تفاوت فقط به این نکته بسنده میکنم که معلمان مدارس عادی نسبت به معلمان مدارس نیازهای ویژه به دلیل سلامت ذهنی و جسمی فراگیران، تدریس دانش آموز-محور و همچنین مشارکت حداکثری دانشآموزان در بسیاری از سطوح درسی، «نُه به یک جلوترهستند»! برای نمونه اگر یک سر فصل از درس مطالعات اجتماعی با موضوع شورای نگهبان را بخواهی در مدارس تلفیقی به دانشآموز نیمه ناشنوا ارائه بدهی باید از دهها درسافزار بهره ببری و در نهایت ممکن هست متوجه اصل موضوع نشود! از این رو من با دیدن این همه فرصت برای آموزش آسان واقعا ذوق زده شده بودم و دوست داشتم تمام فرصتهایی را که در سر کلاس درس دانشآموزان با نیازهای ویژه و مدارس تلفیقی برایم فراهم نمیشد را اینجا تجربه کنم و بازهم از تدریس و درکنار دانش آموزان بودن لذت ببرم.
بعد از دو سه جلسه از ارائه درس، طی ارزشیابیهای حین تدریس و بعد ازآن، تنها نکتهای که برای من تبدیل به یک دلمشغولی بزرگ شده بود، این که بسیاری از بچهها چرا واژگان ندارند و برای تشریح پاسخ هر سوالی از درس مطالعات اجتماعی دست و پا گم میکنند و مهارت بیان پاسخ سوالات تشریحی بیش از دو خطی را ندارند؟
بسیاری از راهکارها را برای به آرامش رساندن دانش آموزان امتحان کردم، تا اینکه به ذهنم رسید بچهها را به این اطمینان برسانم که ابدا نگران نمره نباشند چون مطمئن بودم در تدریسم از کلیه درس افزارهای آموزشی بهره بردم ودرحین ارائه، از تمام پتانسیل وهنر معلمیام برایشان مایه گذاشتم. ضمن اینکه بسیاری از مطالب درسی براساس نوع آوری وخلاقیت معلمیام و به استناد گفتگوی استاد سرکارآرانی درکتاب تمنای یادگیری با اسدالله مرادی، راحذف کردم. یک راه بسیار با ارزش وبه یاد ماندنی که در حین تدریس داشتم ایفای نقش بود. اجازه بدهید این یک قسمت را کمی توضیح بدهم. یه لحظه سر کلاسم را تصورکنید. من درحال گفتن تاریخ و عدهای از بچهها هم درحال خمیازههای کشدار صبحگاهی و سر درگمی از این تاریخی که اصلا و ابدا برایشان جذابیتی نداشت. روی تخته نوشتم سلطان محمود غزنوی و یه لحظه ی تون صدام رو به شدت دادم بالا! بچه ها همه به هوش ..تو این کلاس کی شبیه سلطانه ؟سریع انتخاب کنید ..کل کلاس به ولوله افتاد ودرسردقیقه ای کل کاراکترهای تاریخ سلجوقیان از سلطان گرفته تا وزیر،طغرل،فاطمیون،سلطان مسعود با رای و نظرخودشان انتخاب شدند،همه غرق خنده های مستانه شدند …درس ارائه شد..زنگ خورد و بچه ها هیچکدام حاضر به ترک کلاس نشدند..لحظات ناب و قشنگی شد..هم تدریس هم ایفای نقش ..هم ارزیابی وهم مشکل سوالات تشریحی داشت به تدریج حل می شد..مشارکت وهمدلی،صلح ونوع دوستی رودر تمام سکانس های نمایش درس تاریخ به خوبی نهادینه کردم..هشتمی هاخشونت های حمله ی مغولان رو با خنده و بازی آموختند.. هفتمی ها مراحل انتخاب رئیس جمهور و نامردمی های شورای نگهبان!،نوع کارزارهای انتخاباتی..تنقیذ و تحلیف را با زهرخنده های مستانه آموختند..هشتمی های کلاس دیگه برای کاراکترهای درس تعاون به جای شخصیت «جلال» !یه اسم امروزی تر انتخاب کردند..و به همین روال سرو ته درس وارزشیابی رو به هم می دوختیم و بعدش بلافاصله بساط کتابخوانی رو علم می کردیم ..نسخه ی الکترونیکی کتاب رو با پروژکتور دراختیار کلاس می گذاشتم و همه شون درخوندن مشارکت می کردند از قصه های صمد بهرنگی وهوشنگ مرادی کرمانی،با قصه ی الدوز دلتنگ می شدم وازسالم موندن تنها خمره ی آب مدرسه خوشحال ..و چند صباحی اینگونه با هم گذراندیم ..
تا اینکه روزی اطلاعیه فراخوان مروجان کتابخوانی،از پیج دکترزین العابدین نویسنده ی کتاب کودک و نوجوان را دیدم..داشتم بال درمی آوردم هم تشویق به کتابخوانی و هم ارسال مستندات به دبیرخانه ی مروجین ..بسم الله شروع کردیم این بارمخاطب من فقط کتابخون های مدرسه نبودن همه رو وادارکردم که مشارکت کنند..اولش تشکیل یک دفتر ثبت دانش آموزان متقاضی و بعدش برای دست گرمی ابتدا از آنها خواستم اگر کتابی را علاقمند به مطالعه هستند را یا ازمنزل یا ازکتابخانه امانت بگیرند وبه مدرسه بیاورند.هیچ دست اندازی برای دانش آموزان و اولیا ایجاد نشد..سعی کردم کتاب های درخور سن آنها را به صورت الکترونیکی تهیه کنم ..هیچ وقت یادم نمی رود که بابت ایجاد گروه تلگرامی چه فریاد وامصیبتا وواسلاما از برخی ازدست اندرکاران مدرسه و اولیا شنیدیم، بنده خداهانمی دانستند که سال بعد درست درهمین موقع از سال به خاطرویروس کرونا کل زندگی وآرزوهایشان درگوشی و پلتفرم ایرانی شاد ،ناشاد خواهد شد.بگذریم …با تمام فراز ونشیب ها بچه ها بدجوری کتاب خوان شده بودند برای رسیدن به تایم کتابخوانی همه همکاری میکردند که سریع درس ارائه بشود وارزشیابی هم صورت گیرد..یادمه وقتی به ایام نوروز نزدیک که شدیم..تو روزهای لق وتق اسفند ماه پرنیان و خانواده اش جلوی درخونمون اومده بودن تا یک سری کتاب رو برای سپری کردن اوقات بیکاری داخل ماشین درراه سفرنوروزی رو از من امانت بگیرند..مادرش با لبخندی رضایت بخش وشیرینی می گفت این دختر فقط تو ساکش کتاب برداشته!
بعداز تعطیلات نوروزی با هماهنگی یکی از انتشارات حدود صدو بیست جلد ازکتاب« زیبا صدایم کن فرهادحسن زاده »را برای چهارکلاس با قیمت بسیار مناسب خریداری کردم..روزی که کارتن های کتاب را پست تحویل داد قیافه ی بچه ها واقعا دیدن داشت ..کلی عکس یادگاری گرفتیم موقع باز کردن کارتن کتاب ها کلی ذوق کردیم قرار شد بعد از درس جمع خوانی کنیم..کتابخون ها که تند خوانی میکردن رو مجبور میکردم بعضی ازپارگراف ها رو به زبان مادری
ترکی،کردی،شمالی و تاتی بخوانند..به دانش آموزان کند خوان فرصت می دادیم تا آهسته وآرام بخوانند صحنه ها خیلی زیبا و دلچسب بود خودم بیشتراز بچه ها لذت می بردم،خب میدونید که طبق روش رفتاردرمانی، کتابخوانی گروهی شرایطی رو فراهم می کنه تا بتونن احساسات مثبت را جایگزین احساسات منفی و درد کنن این برام خیلی باارزش بود….محتوای کتاب زیبا صدایم کن،باموضوع«جنگ»بود ..اشک و لبخند زیادی داشت..موقع هایی که پدرعصبانی می شدوبچه ها میزدن روی میز و یکصدامی گفتند «عدس پلو،عدس پلو» موقعی که همه به هم ریتمیک می خوندن«چایی دارچین…هی… پیرهن پر چین… هی! چایی دارچین… هی دامن چین چین… هی!»از صلح حرف شد..ازدوستی،انزجار،ازخشونت و جنگ افروزی ..کتاب ویژگی های خاصی ازجمله نزدیکی زبان داستان به زبان خود نوجوانان راداشت اونجایی که حسنزاده همراه نوجوانان امروزی بهروز حرف می زد، اصطلاحات گفتاری و ویژگیهای رفتاری اونها رو می دونست ،به همین دلیل ماهرانه این نکات رو در دل داستانش وارد کرده بودمثل این عبارت:آن یکی پسره گفت: «گرفتی ما رو؟ این عینکیه که وضعش خیلی دراماتیکه. چیزی بارش نیست!»و..قصه ی زیبای تنها،باپدری جانبازبه سررسید..مستندات به دبیرخانه ارسال شد ومن ودانش آموزانم درششمین فراخوان مروجان کتابخوانی ازاستان قزوین دربخش معلمان شایسته ی تقدیرشدیم،ازآن سال روزهای زیادی سپری شده وحالا همین بچه ها در متوسطه ی دوم شاگردان دخترم شده اند وبه دلیل نزدیکی به صندلی های داغ کنکور دیگر نمی توانند آزادنه کتاب بخوانند و درعین حال بیاموزند..اما هر بار که ازمن یاد می کنند و می گویندما هیچگاه روزهای خوش کتابخوانی و نمایش های پرنشاط درس مطالعات اجتماعی باخانم رحمانی را فراموش نمی کنیم.