برگردان: مینا آگاه – اختصاصی اندیشۀ نو
مصاحبه کننده: امروز می خواهیم با ویجی پراشاد درباره موضوع بسیار مهم «هایپر امپریالیسم»2 صحبت کنیم. با تشکر از این که در برنامه ی ما شرکت می کنی.
پراشاد: من هم خوشحالم که از من دعوت کردید٬ بخصوص بعد از صحبت شما درباره ی پایگاه پهپاد در شهر آگادز3 در نیجر. زمانی که به منطقه سفر می کردم، آن را دیدم. بسیار جالب بود٬ در جاده ی یوجین به آرلیت که معادن اورانیوم آنجا است٬ قرارگرفته. این محل نقش مهمی دارد، به واسطه ی این که به عنوان خط دفاعی اروپا عمل می کند٬ و عملا این یک پایگاه ضد مهاجرتی است. جالب است که این پایگاه درست در آنجا قرار گرفته. جالب است زیرا که تقریبا آخرین نقطه ی نیجر، و جایی است که مهاجران از آفریقای غربی در آگادز جمع می شوند. در تویوتاهای سفید سوار می شوند٬ و از صحرا می گذرند و بسوی سبها در لیبی می روند. یعنی درست در مسیر مهاجرت به لیبی و بعد به لامپدوسا. به همین دلیل، این شهر واقعا مهم است و دقیقا به همین دلیل آمریکا در آنجا پایگاه پهپاد دارد.
شما ها کشتن خدمه های آمریکا را در غرب نیجر، حدود دو سال پیش، دنبال کردید. سر و صدای یک افتضاح کوچکی درآمد که مردم می گفتند خوب ما حتی نمی دانستیم که ارتش آمریکا در نیجر حضور دارد. می گفتند: ارتش آمریکا آنجا است و دارد با القاعده می جنگد. واقعیت چیست؟ قاچاقچیان در آن منطقه بطور گسترده ای حضور دارند و چیزهایی مثل سیگار را قاچاق می کنند که بازار عمده ای در صحرا دارد. آن ها قاچاق انسان هم می کنند٬ قاچاق اسلحه٬ مواد مخدر٬ و کوکائين هم می کنند. و دولت آمریکا حضور خود را در آنجا افزایش داده است.
زمانی که من درباره ی این موضوع مطلب نوشتم٬ اشاره کردم که مرز اروپا از شمال مدیترانه به جنوب صحرا جابجا شده است. این زمانی است که فرانسه ساختار جی۵ ساحل4 را با شرکت پنج کشور ساحل گسترش داد که آن ها را محور هم می نامند. آمریکا حدود ده سال پیش یک پایگاه را اجاره کرد و پایگاه پهپاد در این منطقه ی نیجر تاسیس کرد. این اجاره امسال به پایان می رسد. آمریکا یک هلالی بوجود آورد که مهاجرت را متوقف کند و نگذارد مردم – همانطور که جوزف بورل گفت – از «جنگل» به «باغ» – بروند. درباره ی نقش این پایگاه در رابطه با این مسائل زیاد صحبت نمی شود٬ درباره ی فعالیت های ضد مهاجرتی و ضد قاچاقیان و نظایر آن حرفی زده نمی شود. مسئله ی کوکائین هم خودش موضوع جداگانه ای است. حتما می دانید که مرکز تولید کوکائین آمریکای لاتین است. این کوکائين میره به صحرا و برمی گردد به آمریکا و این مسیری خیلی عجیب و غریب است.
مصاحبه کننده: به نکته ی مهمی اشاره کردید. اما این موضوع، موضوعی نظامی است که در چارچوب «هایپر امپریالیسم» آن را مطرح کردی. من فکر می کنم یکی از اصلی ترین چیزها که در مقاله5 هست و می خواهیم درباره اش برای ما صحبت کنی، همین هایپر امپریالیسم است. موضوع مقاله در واقع درباره ی نقش نظامیگری آمریکا و اروپا٬ و ماشین نظامیگری انبوه آن ها در تلاش برای در دست گرفتن تمام دنیا است.
پراشاد: اولین چیزی که مهم است بگویم ارقام است. موسسه ی سیپرای6 که سازمانی پیشرو در جمع آوری مخارج نظامی است، سال هاست وجود دارد و از یک روش خاص برای محاسبات خود برخوردار است. آن ها ارقامی را بکار می گیرند که دولت ها به آن ها می دهند. بنابراین، ارقام بخش دفاعی آمریکا ارقامی است که به موسسه ی سیپرای داده می شود. ما مدت زیادی است می دانیم میزان زیادی از هزینه ی نظامی آمریکا در وزارت دفاع نیست٬ بلکه در بخش انرژی٬ در بخش مربوط به موضوعات کهنه سربازان٬ و هزینه ی مجروحان نامی جنگ جای می گیرد. همه ی این ها قسمتی از هزینه های نظامی است. در بخش انرژی بعضی از بخش ها که مربوط به برنامه های سلاح های هسته ای می شود قابل ملاحظه است. زمانی که ما به ارقام نظامی ارائه شده نگاه می کنیم، نزدیک به ۹۰۰ میلیارد دلار است. اما جمع هزینه های مربوطه در واقع ۱۵۵۳ میلیارد دلار است – خیلی بیشتر از رقمی که اعلام می شود. محاسبه بدین صورت، میزان هزینه در بخش کشورهای شمال را بالا می برد.
اگر هزینه های نظامی آمریکا و متحدان ناتویی آن و کشورهای ناتو پلاس7 مثل کره ی جنوبی٬ ژاپن و نظایر آن را با هم جمع کنیم، همه بالا می رود. هزینه ی نظامی بلوک نظامی ایجاد شده توسط آمریکا و متحدان اصلی آن ۷۵ درصد هزینه نظامی جهان است. این را با هزینه ی نظامی چین مقایسه کنید که ۱۲ درصد است. این ها اصلا ربطی به هم ندارند. پس این یک ارزیابی معتبر و خوب و واقعی است. من می خواهم به پژوهشگران سیپرای پیشنهاد دهم که با هم بحثی صادقانه و دوستانه درباره ی ارقام داشته باشیم. من فکر می کنم ما علاقه داریم در روشی که آن ها در روش محاسبه ی هزینه ی نظامی آمریکا تجدید نظر کنند. این چیزی مثل به چالش کشیدن و نظایر آن نیست. من از این نوع آدم ها نیستم. من دوست دارم یک بحث آزاد و دوستانه با آن ها سر ارقامی که به آن رسیده اند٬ داشته باشم.
خوب اینجا نکته ی قابل توجهی وجود دارد. آنچه جالب است، چیزی است که رئیس بخش سیا در تهران پیش از انقلاب٬ چاک کوگن٬ به من گفت. او گفت اگر شما یک چکش داشته باشید٬ یک چکش بسیار بسیار بزرگ٬ همه چیز مثل میخ به نظرتان می رسد. این یعنی که هر مشکلی در جهان وجود داشته باشد٬ اولین راه حل مذاکرات دیپلماتیک نیست٬ چکش است. و این بخصوص در مورد کشورهای غربی که به نام کشورهای شمال شناخته می شوند، صادق است. زیرا آن را به عنوان یک نیاز می بینند.
برای مثال، دولت یمن یک بیانیه ای داد و گفت ما می خواهیم که از مردم فلسطین حمایت کنیم. آن ها را دارند نسل کشی می کنند. بنابراین ما مانع کشتیرانی از طریق دریای سرخ می شویم. شما اگر به نقشه نگاه کنید دریای سرخ بسیار باریک است. بنابراین حیطه ی آبی یمن بزرگ می شود و این واقعا برای کشتی ها سخت است که وارد حیطه آبی یمن نشوند. این بدین معناست که یمنی ها می گویند ما حق حاکمیت خود را اعمال می کنیم. ما کشتی هایی را که اسلحه به اسرائيل می برند را می زنیم. شما می دانید اگر بجای یمن هر کشور دیگری بود، آنتونی بلینکن یا معاون او به صنعا پرواز می کرد و با رهبران سیاسی دولت یمن و حزب سیاسی مهم آن انصارالله ملاقات می کرد و با آن ها به بحث می پرداخت که مثلا ما فکر نمی کنیم که این ایده ی خوبی باشد٬ کشتیرانی جهانی به خطر می افتد و… و این که شما نمی دانید چه کشتی ای چه حمل می کند و اینجور حرفها. و گفتگوی سیاسی را شروع می کرد. اما در مورد یمن نه. زیرا کشورهای شمالی بعضی از کشورها را مانند یکی از مسئولان اسرائيل که آن ها را وحشی نامید٬ وحشی می دانند. و نتیجه می گیرند که زود به آن ها حمله کن. یک چکش بزرگ داری و آن ها را مثل یک میخ می بینی٬ بزن تو سرشون.
سودان ۱۹۹۶ در زمان ریاست جمهوری کلینتون را به یاد بیاورید٬ آمریکا تصمیم گرفت که سودان در بمباران سفارت آمریکا در شرق آفریقا نقش داشته. شاید این درست بوده باشد٬ اما هیچ دیداری در خارطوم صورت نگرفت که با دولت عمر بشیر صحبت و بحث کنند. بجای آن موشک پرتاب کردند و تنها کارخانه ی تولید دارو برای مالاریا در آفریقا، کارخانه ی الشفا٬ را نابود کردند. یا افغانستان در سال ۲۰۰۱، یک حمله ای به آمریکا٬ به پنتاگون مرکز تجارت جهانی٬ شد و نظایر این ها. حکومت طالبان گفتند که ما می خواهیم مذاکره کنیم٬ این پرچم سفید ما٬ می توانیم صحبت کنیم؟ نه. به آن ها حمله کردند. این ایده که من از آن سه مثال برای شما زدم٬ این است که اگر چکش بزرگی داری ٬تمام دنیا مثل یک میخ است٬ هرجا زد بیرون بکوبش. و اکنون جهان شمال یک چنین چکشی است. آن ها می توانند هر پلی را در دنیا منفجر کنند٬ هر پلی. اما نمی دانند که چطور آن ها را بسازند. آن ها می توانند هر چیز را تخریب کنند، ولی نمی روند که آن را بسازند. این نکته ی مهمی است. نکته مهم این است که جهان شمال هم اکنون می تواند خشونت علیه جهان اعمال کند، اما نمی تواند رهبری اعمال کند. و به این دلیل است که دنیا آمریکا و فرانسه را مسخره می کند. و به این دلیل است که دولت نیجر بهشون می گوید شما باید از کشور ما بیرون بروید.
مصاحبه کننده: ویجی چیزهای وحشتناک و سیاهی گفتی. چه امکان هایی در برابر آن است؟ آیا ما به سوی پیدایش چیزی مثل دنیای چند قطبی می رویم؟ منظورم این است که ما یک جهان جنوب داریم که شروع کرده نهادهایی بوجود آورد٬؛ نه لزوما برای که بتواند در مقابل امپریالیسم جهان شمال بایستد٬ بلکه بطور حتم راه های بدیلی را برای برخورد به عرصه های خاص مثل اقتصاد نشان دهد. در حال حاضر و در آینده ی نزدیک به عنوان یک بدیل و روشی برای مقابله با نیروهای بسیار ترسناکی که الان توضیح دادی٬ در انتظار چه چیزی می توانیم باشیم؟
پراشاد: قبل از هر چیز، بگذارید تناقض های این نیروهای بسیار ترسناک را تشخیص دهیم. آمریکا و متحدان آن طی دهه ها هیچ جنگی را واقعا نبردند. آن ها در عراق شکست خوردند٬ در افغانستان شکست خوردند. در مورد لیبی به سختی می توان گفت یک پیروزی بود. کشور را از هم پاشاندند و بعد چی شد؟ آن ها مسلط شدند٬ کنترل نکردند و این یک باخت بود. اسرائیلی ها نمی توانند در غزه برنده شوند. راهی برای برنده شدن وجود ندارد. آن ها می توانند همه ی غزه را تخریب کنند٬ تعداد زیادی از فلسطینی ها را به قتل برسانند٬ اما نمی توانند برنده شوند. چرا؟ زیرا جهان شمال٬ از جمله اسرائیل که بخشی از جهان شمال است٬ پروژه ای ندارد٬ راهی ندارد که رهبری خود را از عالم تصور به واقعیت تبدیل کند. آن ها می دانند علیه چه چیزی هستند٬ اما مطمئن نیستند که برای چه چیزی هستند. شما نمی توانید در دنیا فقط با اعمال زور تسلط بدست آورید. می خواهید چکار کنید٬ می خواهید چه بسازید؟ روی میز آن ها هنوز برنامه های ریاضت اقتصادی است و هیچکس نمی خواهد ریاضت بکشد. من نمی خواهم اغراق کنم. من در مورد این نیروهای ترسناک اغراق نمی کنم٬ برای این است که یک تناقضاتی وجود دارد که نمی توانند پیروز شوند. و من فکر می کنم آن ها این را تشخیص داده اند. آن ها این را می دانند.
از سوی دیگر من نمی خواهم در مورد ظهور « نو» هم اغراق کنم. این « نو» در روزهای خیلی خیلی ابتدایی خود است. هنوز تلو تلو می خورد. برای مثال، چیزی که ما در ساحل می بینیم یک نوع از تلوتلو خوردن است. این دولت ها که وارد عرصه شده اند تلاش می کنند با یکدیگر مذاکره کنند. کشورهای زیادی هستند که محصور در خشکی هستند. مدیریت اقتصاد کشور محصور در خشکی سخت است. آن ها متحدان متفاوتی پیدا کرده اند، اما تهدید می شوند. بلوک بریکس سرشار از تضادهای داخلی است. کشورهایی هستند که برای دهه ها همدیگر را نفی می کردند. ایران و عربستان سعودی علیرغم توافقی که به کمک چین حاصل شده٬ چه نوع برخوردی با هم خواهند داشت؟ به یک گروه از کشورهایی که با هم دوست بودند٬ نگاه کنید. آنگولا از جلسه ای که در دفاع از منشور سازمان ملل توسط دولت ونزوئلا پیرامون تحریم تنظیم شده بود٬ خارج شد. شما می دانید که آن ها معامله ی جدیدی حول کریدور لوبیتو8 با آمریکا کردند که بطور موثری جمهوری دموکراتیک کنگو را تضعیف می کند و مواد اولیه را به بندری در آنگولا می رساند. در کشورهای جنوب فشار و استرس زیادی حاکم است. من حاضر نیستم درباره ی توسعه آن ها اغراق کنم. من با این موافقم که بگوییم این یک حالت جدید در کشورهای جنوب است. یک نوع اعتماد به نفس٬ یک زبان جدید.
تذکر فوق العاده ی انور ابراهیم٬ نخست وزیر مالزی٬ ایستاده در کنار اولف شولتز یک نمونه از آن است. نخست وزیر مالزی در مقابل نخست وزیر آلمان با اعتماد به نفس کامل درباره ی جهان صحبت می کرد. این یک حالت جدید است. من فکر می کنم در ساحل زمانی که آن ها می گویند فرانسه بره بیرون٬ آمریکا بره بیرون و غیره، این وضعیتی جدید است. اما فردا چه اتفاقی می افتد؟ بعد از این که این کشورها خارج شدند، چه اتفاقی می افتد؟ نیجر میلیون ها دلار که از دولت آمریکا تامین می شد را از دست داده است٬ فردا چه اتفاقی می افتد؟ شما کشوری محصور در خشکی هستید٬ اورانیوم خود را به چه کسی می خواهید بفروشید؟ اگر می خواهید اورانیوم خود را به روسیه بفروشید٬ عمر دولت شما چقدر خواهد بود؟ زیرا این چکش بزرگ بالای سر شما معلق است و ممکن است بسیار محکم بر سر شما فرود آید. نه تنها بر سر شهر آگادز9 شهری که پایگاه آمریکا در آن قرار دارد٬ بلکه بر سر آرلیت10 که پایگاه اصلی تهیه اورانیوم در نیجر است. ما در لحظه ای واقعا سرشار از استرس و فشار و غیرقابل پیش بینی قرار داریم. و من فکر می کنم برای مردمانی که خواهان دنیای بهتری هستند٬ غیرقابل پیش بینی بودن به این معنی است که شما باید در مورد سیاست های خود بسیار دقیق و محتاط باشید. شما نمی توانید خیلی مطمئن باشید. شما باید آماده باشید که این راه یا آن راه را در پیش بگیرید. درست مثل زمانی است که شما در دریای طوفانی باشید. باید مراقب بود که باد از کدام سو می ورزد تا کشتی شما جهت غلطی را درپیش نگیرد. باید خیلی آگاهانه عمل کرد. در حال حاضر من در مورد بعضی چیزها محتاط هستم. من فکر می کنم ما در لحظه ی یقین قرار نداریم٬ ما در لحظاتی قرار داریم که به میزان زیادی دچار آشفتگی است. دنیایی که ما عادت به تفسیر آن داشتیم٬ در حال زیر رو شدن است.
مصاحبه کننده: خوب پس باید سکان را محکم بچسبیم. بنابراین، ما در مسیر جهش قرار نداریم. اما یکی از نکاتی که من می خواستم در اینجا بپرسم، دنیای چند قطبی است. ما بسیار درباره ی آن صحبت کرده ایم. آیا یک جنبش مردمی هم وجود دارد ؟ ما بیشتر درباره ی دولت ها صحبت کردیم. اما می خواهم که درباره ی نقش جنبش مردمی و این که چگونه در حال شکل گیری در جهان است هم صحبت کنی.
پراشاد: این خیلی واضح است. در اول اجازه بدهیم در مورد گزارش ها صحبت کنیم . جنبش های مردمی که در جهان شمال صورت می گیرد فوق العاده است و خیلی واقعی است. وقتی دولت کانادا می گوید که دیگر اسلحه به اسرائیل نمی دهد٬ قابل احترام است. نه فقط برای جاستین ترودو که یک هفته ی کاملا رقت انگیزی را پشت سر گذاشت ٬ بلکه احترام برای جنبش مردم کانادا که باعث تغییر مسیر شدند. این یک مثال از چیزی است که دارد در کانادا اتفاق می افتد که واقعا کشور بسیار ثروتمندی است. بیش از ۷۰ درصد شرکت های معدنی جهان در کانادا استقرار دارند. آنجا یک بهشت لیبرالی نیست. شرکت های معدنی فاجعه باری مثل بریک گلد11 یا نظایر آن همه مقیم کانادا هستند. اما کانادا به واسطه ی فشار مردمی مجبور شده است که اساسا در حمایت صددرصدی از اسرائيل تجدید نظر کند. من فکر می کنم این مثال بسیار خوبی است درباره ی مردم سراسر جهان.
یک نگاه کوتاهی هم به جهان جنوب بیندازیم. مواردی مثل نیجر٬ مالی٬ بورکینافاسو و نظایر آن را در نظر بگیرید. آدم هایی که در این کشورها به قدرت رسیده اند افسران جوانی هستند که تحت قدرت سابق بوده اند. آن ها نقش مهمی دارند. آن ها تا حدی درک می کنند چه چیزی را نمی خواهند٬ اما روشن نیست که آیا درکی از چیزی که می خواهند داشته باشند. برنامه ی روی میز چیست؟
مدت زمان زیادی از کودتای عبدالکریم قاسم در عراق در ۱۹۵۸ و کودتاها در آفریقا در دهه ی ۶۰ و ۷۰ قرن بیستم نمی گذرد و بسیاری اشخاص به قدرت رسیدند؛ قاسم مثال بسیار خوبی است. آن ها می دانستند چه چیزی را نمی خواهند، اما نمی دانستند می خواهند چکار کنند. آن ها علیه دولت کودتا کردند، اما فردای روی کار آمدن قاسم چه اتفاقی افتاد؟ قاسم رو به حزب کمونیست عراق کرد و خواستار کمک شد. و آن ها هم درست همین کار را کردند. چیزی که می خواهم از این طریق بگویم آن است که وقتی چنین موقعیت های تازه ای ایجاد می شود، جنبش ها نقش بسیار مهمی در مطرح کردن برنامه برای کشور دارند. شما نمی توانید اجازه دهید که انور ابراهیم از مالزی٬ دولت آفریقای جنوبی به رهبری راما فوزا٬ یا نظامیان در نیجر شرایط را تعیین کنند. زیرا آن ها به نوعی متفکران دیروز هستند. آن ها درباره ی برنامه از دیدگاه دیروز نگاه می کنند. آن ها اکنون علیه ریاضت اقتصادی هستند؛ علیه دخالت آمریکا در سیاست کشور هستند؛ اما آن ها نمی دانند برای چه باید تلاش کنند. و این جایی است که جنبش ها ورود می کنند٬ و این لحظه ای است که جنبش ها برنامه ارائه می دهند. جنبش ها باید بگویند که ما به کمک فوری شما نیاز داریم. فورا به نیاز هر روزه مردم پاسخ بدهید. ما به برق احتیاج داریم٬ ما به سواد آموزی٬ خدمات بهداشتی بهتر احتیاج داریم. ما نیاز داریم که دیگر گرسنه نباشیم. چنین چیزهایی باید در برنامه باشد. و بعد رهبران جدیدی پدید خواهند آمد و یا شاید رهبران قدیمی خود را ارتقا دهند.
شاید آقای موسونی در اوگاندا متوجه شود که او قبلا٬ در زمان جوانی و دانشجویی یک مارکسیست در دانشگاه والتر رادنی در تانزانیا بوده. شاید بطور معجزه آسایی موسونی بگوید خوب من برنامه ی ریاضت اقتصادی را رد می کنم. او برخی چیزهای رادیکال درباره ی جنگ در جهان این روزها گفته است٬ شاید این اشخاص و یا افراد جدیدی پیدا شوند که بگویند ما به برنامه ای نیاز داریم که افراد ثروتمند سهامدار مستقر در غرب اولین کسان منتفع از ثروت ما نباشند. اولین کسانی که از ثروت ما بهره ور می شوند باید مردم خود ما باشند.
خوب، شما با بدهی خود چکار می کنید؟ با سهامداران ثروتمند غرب چه معامله ای می کنید؟ آیا شما برای یک جنگ رو در رو آماده اید؟ آیا یک بلوک از کشورها برای مقابله با بار عظیم بدهی خارجی مثلا در قاره ی آفریقا دارد تشکیل می شود؟ آیا شما به بلوک این کشورها وارد می شوید؟ این نقشی است که جنبش ها باید اجرا کنند. ما می دانیم که این رهبرهای جدید علیه دیروز هستند٬ اما نمی دانند فردا چگونه خواهد بود.
اندیشه نو: استفاده از تمام یا بخشهایی از این مطلب با ذکر منبع بدون مانع است.
1. U.S. Empire in Overdrive: They Can’t Win Wars But They Can’t Stop w/ Vijay Prashad
4. G5 sahel یک چارچوب نهادی برای هماهنگی همکاری های منطقه ای در سیاست های توسعه و مسائل امنیتی در غرب آفریقا است. در ۱۶ فوریه ۲۰۱۴ در نواکشوت موریتانی ایجاد شد
5. https://thetricontinental.org/studies-on-contemporary-dilemmas-4-hyper-imperialism/
6. SIPRI Stockholm International Peace Research Institute
8. Lobito Corridor مسیر لوبیتو” شامل خط راه آهنی ۱۳۰۰ کیلومتری است که از اقیانوس اطلس در آنگولا عبور میکند
11. Barrick Gold