سود سرمایهدار حاصل از استثمار کارگران است. حال فرقی نمیکند که واحد تولیدی یک کارخانهی اتومبیلسازی باشد، پالایشگاه باشد، کارگاه تولید کیف چرم باشد، مدرسهی خصوصی باشد یا یک رستوران.
مجموعهی (هلدینگ) گردشگری هیراد، مالک مجموعهای از هتل و رستورانها و تالارها و کافهها در استان گیلان است. در این مجموعه صدها کارگر مشغول به کار هستند.
در یکی از رستورانهای ساحلی این مجموعه که در حدود 50 کارگر دارد، ساعت کاری از 8 صبح تا 12 شب است و به مشتریان صبحانه و ناهار و شام داده میشود. اکثر کارگران از اهالی گیلان هستند و برخی نیز از جاهای دورتر و از استانهای دیگر و در پیِ کار روانهی خطهی رشت و انزلی شدهاند. در این مجتمع بابت 14 تا 16 ساعت به کارگران مبلغی در حدود 8 تا 10 میلیون تومان دستمزد پرداخت میشود. یعنی با روزی 6 تا 8 ساعت اضافه کار این مبلغ پرداخت میشود. این مجتمع به بهانهی دیرکرد در زمان حضور در محل کار، شکسته شدن ظرف، عدم انجام صحیح کار و … جریمههای مختلفی را برای کارگران میبُرد و اضافهکار و زحمتِ کارگران را مالهکشی کرده و هیچ میکند.
آنچه که جالب است با این وضع محاسبهی دستمزد، پرداختها با تعویق دو و سه ماهه مواجه است و این یعنی کارگر علاوه بر اینکه به شدت استثمار شده و ساعات متمادی را به کار مشغول است، دستمزدش هم در پایان ماه پرداخت نمیشود و این میشود قوز بالای قوز.
همهی این موارد را بگذارید در کنار این موضوع که تعطیلی یکروزهی قانونی برای کارگران در روزهای پایانی هفته، بهویژه در ماههای پرمسافر، اصلاً وجود ندارد. بگذریم از حق مرخصیِ و حقوق و استحقاقی 20 ساعته در هر ماه، که کارفرما موظف است در صورت حضور کارگر در محل کار، این ساعات را بهعنوان اضافهکار محاسبه و پرداخت نماید.
موضوع جالب دیگر این است که انعام احتمالی که از سوی مشتریان پرداخت میشود، را نیز کارگران موظفند به صاحبکار دهند، به بهانهی اینکه بین همگان به مساوات تقسیم شود. ولی اتفاقی که میافتد لوطیخور شدن انعامهاست و صاحبکار پس از کندن سهم عمدهی کیک، مبلغ ناچیزی را بین کارگران تقسیم میکند.
در چنین شرایط زیستی و کاری بغرنجی است که یکی از کارگران جوان و مجرد این مجموعه، به دلیل فقر و شداید زندگی و پس از چند بار درخواست پرداخت دستمزد و عدم انجام درخواستش، بر لبه پرتگاه نیستی میایستد و خود را به درون تاریکی پرتاب میکند. در افواه به این عملْ خودکشی میگویند. اما نیک که نگریسته شود مبرهن است که عامل این وضعیت، یعنی جامعهی سرمایهداری و هلدینگ هیراد، است که عرصه را چنان بر جوانی زحمتکش تنگ کردهاند که لِه بشود؛ و شتاب به تاریکی را بر قرار در این زندگیِ بیکورسو ترجیح دهد.
گیله مرد عباس