از شگفتيهاي انتخابات مجلس دوازدهم که کمنظيرند و مردم با رفتار خودشان حرفهاي مهمي را با مسئولين در ميان گذاشتند که بگذريم، تهران در اين انتخابات مهمترين حرفها را زده است.
از حرفهاي کمنظير ساير نقاط هم خوبست دو سه نمونه بياوريم و بعد به سراغ تهران که مطلب اصلي اين مقاله است برويم.
در مرودشت، نماينده فعلي مجلس که به دليل انتقادهاي منصفانه و دلسوزانهاش از عملکرد دولت ردصلاحيت شد، بدون آنکه اسمش در شعب اخذ رأي مطرح باشد، مردم به او 25/431 رأي دادند ولي نفر اول تأييد صلاحيت شده 18 هزار رأي آورد يعني نزديک 8 هزار و پانصد رأي کمتر از فردي که اجازه کانديدا شدن را نيافت!
در يزد، آراء باطله با فاصله کمي نسبت به نفر اول که از صندوق بيرون آمد، نفر دوم شد!
در تعدادي از حوزههاي انتخابيه، عدهاي از مردم در برگهاي رأي به جاي نام کانديداها قيمت کالاها را نوشتند و در مواردي هم نام افرادي را نوشتند که در اثر ندانمکاريهاي مسئولين به شهرت کاذب رسيدهاند.
مواردي از اين قبيل زيادند که همگي با زبان استعاره حرفهاي مردم را به مسئولين منتقل ميکنند. کارگزاران نظام در ردههاي مختلف اگر گوش شنوائي داشته باشند، ميتوانند از اين تحرکات پرمعناي مردم، پيامهاي زيادي را دريافت کنند و به اصلاح خود و تصحيح عملکردهاي خود بپردازند.
تهران البته پيامهاي مهمتري دارد. طبق آمارها، مشارکت در تهران 23/67 درصد واجدين شرايط رأي در اين شهر بود که کمتر از يک چهارم است. هيچيک از کانديداهاي تهران حتي نفرات اول نتوانستند يک سوم آراء همين 23 درصد شرکتکنندگان را کسب نمايند. مهمتر اينکه واجدان شرايط رأي دادن در تهران 10/300/191 نفرند و نفر اول منتخب تهران 597/770 رأي را به خود اختصاص داده که متأسفانه کمتر از 6 درصد واجدين شرايط است.
علاوه بر اينها دو نکته مهم ديگر نيز در مورد انتخابات تهران قابل تأمل هستند. يکي تعداد افرادي که در مرحله اول به مجلس راه يافتهاند و دوم ميزان آراء باطله. راهيابي فقط 14 نفر در مرحله اول انتخابات به مجلس و کشيده شدن انتخابات به مرحله دوم براي مشخص شدن 16 نفر ديگر، نشاندهنده مشکلاتي است که مردم در انتخاب افراد مطلوب خود دارند و به همين دليل برگههاي رأي را نتوانستند پر کنند. رأي سفيد و يا نوشتن مطالبی غيرمرتبط با انتخابات نيز از ديگر عوامل بازماندن اين تعداد کانديدا از ورود به مجلس در مرحله اول است. ميزان آراء باطله تهران را هم از تفاوت بيشترين رأي داده شده به کانديداها که نفر اول است با کل آراء مأخوذه در حوزه انتخابيه تهران ميتوان به دست آورد که انصافاً تأملبرانگيز است.
عدم حضور بيش از 76 درصد از مردم تهران که واجد شرايط رأي دادن بودند در انتخابات با توجه به اينکه تهران مرکز حکمراني نظام جمهوري اسلامي است، پيام مهمي به همراه دارد که مسئولان نظام بايد آن را دريافت کنند. حضرات نبايد تهران را دستکم بگيرند. چنين غفلتي عواقب خطرناکي دارد که اگر بموقع مانع بروز آن نشويد امکان جبران آن را براي هميشه از دست خواهيد داد. مهمتر اينکه در اين انتخابات، افراطيون بالا آمدهاند و اين به معناي تشديد تفکر افراطي و کنارهگيري بخش معتدل جامعه از کارگرداني سياسي و اجتماعي است. جدي نگرفتن اين عارضه کشور را به مرحله خطرناکي سوق خواهد داد.
خطرناکتر اينست که صاحبان تريبونهاي رسمي اين عوارض منفي آشکار را کتمان ميکنند و در بوق و کرنا ميدمند که با اين انتخابات فتحالفتوح کردهايم! اين عدم صداقت، آفت بزرگي است که مثل خوره به جان انقلاب و نظام افتاده و اعتماد مردم به حکمرانان را ميسوزاند. با مردم صادق باشيد، به واقعيتها اعتراف کنيد، درصدد پيدا کردن عوامل اعتمادسوزي باشيد و تلاش کنيد اعتماد را به جامعه برگردانيد. براي رسيدن به اين هدف، مقاله را با فرازي از نقطهنظر شهيد مظلوم آيتالله بهشتي به پايان ميبريم که نسخه شفابخش بيماري امروز حکمراني است:
«مگر ميشود يک جامعه را بر محور دروغ تا آخر پيش برد؟ نميشود. عزيز من! از در راستي درآي، دروغ را به کناري بنه. همين نوجوانها و جوانها که گهگاه فريب دروغ امروزت را خوردند، هميشه در اين حال نميمانند. فردا، ساعت ديگر، روز ديگر، هفته ديگر، ماه ديگر، سال ديگر بالاخره بيدار ميشوند و بر تو لعن و نفرين ميفرستند که چرا ماهها يا سالها آنها را فريفته بودي. ما معتقديم راستي تاکتيک نيست، راستي اخلاق است. هر عيب و تصميمي هم در خودمان هست، ميآئيم راست به مردم ميگوئيم. اشتباهي هم اگر بکنيم، ميآئيم، راست به مردم ميگوئيم. ما معتقديم افراد و گروهها و سازمانهائي که دروغ تاکتيکي را واجب ميدانند، اينها از مسير اسلام اصيل در اخلاق منحرف شدهاند.
روزنامه جمهوری اسلامی