امروز روز جهانی «زبان مادری» است. ما در حالی به روز جهانی زبانهای مادری نزدیک میشویم که دهها و صدها زبان در سراسر جهان در معرض فروپاشی از خزانهی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشورهای مختلف میباشد. گنجینهی زبانی بشر، همانند گنجینه اکولوژیک آن به صورت فزایندهای در حال ضعف و فروپاشی است. وضعیت در ایران از کشورهای دیگری که در آن سیاستهای «زبانکشی» به صورت سیستماتیک اجرا میشود متفاوتتر نیست. سیاست «زبانکشی» و شکلگیری دیکتاتوری در همهی کشورهای غیردموکراتیک به شکلی منسجم در حال پیشروی است.
در ایران پس از شکلگیری نهاد آموزش به معنای مدرن آن، در حدود صد سال پیش، از مجموع زبانهای گوناگون داخل جغرافیای سیاسی ایران، این فقط فارسی بود که به زبان آموزش و البته زبان حقوق و سیاست قانونی تبدیل شد. شکلگیری دولت-ملت مدرن ایرانی در اوایل قرن پیش، همزمان با صورتبندی سیاست «آسیمیلاسیون» و کشتار زبانی نیز بوده است.
دولت-ملت یک ماشین همگنساز و یک ساختار تکثرستیز است. ساختار حکمرانی دولت-ملت تکثرها را حذف میکند تا جامعه را مطیعتر و کنترلپذیرتر سازد. در چنین بستری نهاد آموزشی، به عنوان مهمترین نهاد بازتولید نظم موجود به کانون توجه دولت درمیآید و سیاست تحمیل یک زبان واحد به تمامی مردمان این کشور در دستور کار قرار میگیرد، دستور کاری که بدون هیچ وقفهای در یکصد سال گذشته به صورت پیوسته اجرا شده است.
پژوهشهای جدید اما به ضرورت «آموزش به زبان مادری» تاکید دارند و معتقد هستند که کودک باید با زبان مادری خود با جهان آموزش و دانش مدرن رابطه برقرار کند و هر سیاستی که این رابطه را مخدوش سازد نه تنها برای رشد فردی کودک مضر است، بلکه در تقابل با تاسیس یک جامعه سالم و باثبات میباشد.
در حالیکه بحث آموزش به زبانهای مادریِ غیرفارسی را به مساله امنیت و هویت ملی پیوند میزنند که در بسیاری از کشورهای دموکراتیک جهان، که صدالبته میزان ثبات و پایداری نظامهای سیاسی آنها با هیچ کشور غیر دموکراتیکی قابل مقایسه نیست، شهروندان در انتخاب زبان آموزش آزاد هستند. این آزادی نه تنها سوئیس، هند، آفریقای جنوبی و هیچ دموکراسی دیگری در شرق و غرب را به سمت فروپاشی سوق نداده است بلکه خود این آزادی از عوامل اصلی پایداری نظامهای سیاسی آنها میباشد.
بر اساس سیاستگذاریهای کاملا اشتباه در دورهی پهلوی اول، که بدون هیچ تغییری تا به امروز در حال تداوم و بازتولید است، رنگینکمان زبانهای مختلف غیرفارسی در معرض خشونت گفتمانی و فیزیکی دولت قرار گرفت. از مجموع این زبانها امروز فقط آنهایی زنده باقی ماندهاند که جایی خارج از مرزهای سیاسی ایران یک دولت و یا یک ساختار شبهدولتی امکانی برای آموزش به این زبانهای را فراهم نموده است؛ تا جایی که به زبانهای غیرفارسی کاملا محصور در داخل مرزهای ملی ایران برمیگردد، این زبانهای یا کاملا از بین رفتهاند و یا عملا در مسیر از بین رفتن همیشگی هستند. پویایی یک جامعه نه به کشتن و سرکوب تفاوتها، که به ایجاد بستری عادلانه و برابر برای رشد و شکوفایی آنها مرتبط است.
شورای هماهنگی تشکلهای فرهنگیان ایران، همیشه از «حقآموزش به زبان مادری» دفاع نموده و تداوم سیاست آموزشی تکزبانی بدون توجه به نگرش زبانی شهروندان را غیرعلمی، غیردموکراتیک و کاملا اشتباه میداند. این شورا قاطعانه از حق سلبناشدنی شهروندان برای انتخاب زبان آموزشی خود دفاع میکند و معتقد است که تداوم مهندسی سیاست تکزبانی کنونی که مغایر با اصول علم زبانشناسی است و به صراحت کاملا خطا میباشد. لذا این شورا، تداوم سیاست تکزبانی در امر آموزش را اقدامی ناعادلانه میداند که حقوق جمعی ملتهای غیرفارس داخل جغرافیای سیاسی ایران را نادیده میانگارد.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
دوم اسفند ۱۴۰۲