نگاهی به زبالهگردی زنان و جایگاه آنها در گردش اقتصادی طلای کثیف؛ زنان فقیر که یکی از آسیبپذیرترین گروههای جمعیتی در سراسر جهان هستند در بسیاری از موارد بهدلیل تعصبات مردانه، در معرض طراحیهای نامناسب سیستم خدماتی، از جمله سیستمهای جمعآوری زباله جامد قرار میگیرند. فقر و شرایط نامناسب کار و زندگی زنان کارگر پسماند جامد اغلب به دلیل استثمار آنها توسط مردان مبنایی است که توجه را به اهمیت مالکیت و مدیریت عملیات زباله جلب میکند.
گردآوری و ترجمه از شهرزاد همتی: مدیریت پسماند و بهداشت دو مورد از خدمات اساسی هستند که بخشی از بحث جهانی درباره توسعه پایدار انسانی را به خود اختصاص دادهاند. دلیل این امر این است که با وجود چندین دهه توسعه، بخش بزرگی از جمعیت روستایی و شهری کشورهای با درآمد کم و متوسط فاقد تدارک کافی برای آن خدمات اساسی هستند. ابتدا بیایید در نظر بگیریم که منظور از پسماند و مدیریت زباله چیست. مسلما هر محصولی به زباله تبدیل میشود. زباله به طور کلی به مواد دور ریختهشده و ناخواسته با ارزش صفر اشاره دارد. در کشورهای در حال توسعه، تولید مقادیر زیاد و انواع مختلف زباله، پیامد اصلی توسعه و نوسازی است. انواع مختلفی از زباله با شکلهای فزاینده و جدید مصرفگرایی، بهویژه مصرفگرایی ثروتمندان تولید میشود؛ بنابراین ترکیب جریان زباله با افزایش نوسازی و غربیسازی تغییر میکند؛ زیرا تغییرات درخورتوجهی در محصولات مصرفی و بستهبندی رخ میدهد. برخی از بزرگترین چالشها برای مدیریت زباله در فقیرترین کشورها بهشدت احساس میشود. این بخشی از پارادوکس توسعه است؛ عواملی که ناسازگارترین مشکلاتی را که درحالحاضر کشورهای در حال توسعه با آن روبهرو هستند، ایجاد میکنند، همواره آنهایی هستند که از خود توسعه ناشی میشوند. این مسئله مبتنی بر شکاف فزاینده بین الگوهای رشد و نوسازی در کشورهای در حال توسعه، از یک سو و ظرفیت پرداخت، برنامهریزی و مدیریت مؤثر زبالههای جامد بهعنوان بخشی از یک سیستم یکپارچه ملی یا شهری است. از سوی دیگر ارتباط بین مدیریت پسماند، فقر و جنسیت در مناطق شهری و بهویژه در شهرهای بزرگ شدیدتر است. این به آن معناست که رابطه یا ارتباط بین جنسیت و مدیریت پسماند به شرایط و سطوح فقر بستگی دارد.
جنسیت، مدیریت پسماند و فقر
مدیریت زباله شامل همه مداخلات در تولید، جمعآوری، دفع، تصفیه و استفاده مجدد یا بازیافت مواد دور ریختهشده است. حذف و مدیریت زباله، همه در بسیاری از فرهنگها به شرایط اجتماعی-اقتصادی، وضعیت خاص و همچنین جنسیت اختصاص دارند. جنسیت و وضعیت اجتماعی-اقتصادی از طرق مختلف با مدیریت کلی زباله مرتبط است. فقیرترین و محرومترین افراد در میان فقرا، ازجمله زنان، گروههایی هستند که مدیریت پسماندهای خانگی و اجتماعی به آنها واگذار شده است؛ ازجمله مدیریت زبالههای انسانی و حیوانی، جاروکردن خیابانها و نگهداری از فضاهای عمومی، تفکیک زباله در مبدأ و آمادهکردن آن برای استفاده مجدد. جمعآوری، حملونقل و دفع زبالههای جامد از خانوارها و مشاغل، بخش دیگری از مسئولیت زنان در کشورهای مختلف است. فعالیتهای مدیریت پسماند مبتنی بر خدمات فعالیتهای مدیریت پسماند که با پرداخت هزینه یک خدمت مرتبط هستند، معمولا براساس حذف زباله، لجن توالت یا فضولات هستند. چنین خدماتی نهتنها دستمزد بسیار کمی دریافت میکنند؛ بلکه خطرات بهداشتی و ایمنی را نیز برای افرادی که درگیر آن هستند، به همراه دارد که جبران نمیشود.
انتظار میرود جمعآوری و دفع زباله در مناطق شهری از طرف مقامات شهرداری یا شرکتهای خصوصی براساس قرارداد با مقامات انجام شود. در سیستم رسمی، به دلیل نیاز به بلندکردن بارهای سنگین، مردان عمدتا از طرف مقامات مدیریت پسماند برای رانندگی کامیونها و جمعآوری زبالهها در حاشیه خیابان استخدام میشوند. در کشورهای در حال توسعه، سرازیرکردن ظروف زباله از سطح خیابان به کامیونها عموما مکانیزه نیست و نیاز به بلندکردن وسایل سنگین دارد که ممکن است مردان برای آن مناسبتر باشند. با این حال، رانندگی کامیونها به طور بالقوه میتواند از طریق زنان یا مردان انجام شود و اگرچه این شغل هنوز به مردان اختصاص دارد، در برخی کشورها تعداد کمی از زنان نیز در این سمت استخدام شدهاند.
به طور کلی زنان برای کارهایی که دستمزد کمتری دارند؛ یعنی جاروکردن خیابانها و حاشیههای جادههای اصلی شهری به کار گرفته میشوند. و زنان در انجام این وظایف ماهرتر و کارآمدتر به نظر میرسند. در حیدرآباد هند، گزارش شده است که مردان در بخش بازیافت تقریبا دو برابر زنان درآمد داشتند. براساس این استدلال که مردان کارهای سخت انجام میدادند؛ یعنی حمل زباله؛ درحالیکه زنان در دستهبندی زباله به کار گرفته میشوند.
باوجوداین تعصب جنسیتی در بخش مدیریت پسماند رسمی، یافتههای پژوهشی در شهر پورت او پرنس، پایتخت هائیتی، نشان داد که در مشاغلی مانند نظارت و توزین زبالههای جامد در انبارها، عملکرد زنان در مقایسه با کارمندان مرد مطلوب است. ثانیا برخلاف کارگران مرد، زنان در رسیدن به محل کار دقیقتر و در کارکردن با تعداد ساعات توافقشده قابل اعتمادتر بودند. این یک مورد مجزا نبود.
یک مثال را میتوان از اواگادوگو، پایتخت بورکینافاسو، نیز ذکر کرد؛ جایی که رهبران جامعه اصرار داشتند که مردان برای کار جمعآوری زباله استخدام شوند.
زنان مجبور بودند «در خانه بمانند و از کودکان مراقبت کنند». با این حال، مردان ثابت کردند که کارگران نهچندان مسئولیتپذیری هستند که به محض اینکه کار دیگری داشتند، کار را ترک کردند. سپس زنان بهعنوان نیروی آزمایشی استخدام شدند. زنان کار حذف زباله را با رضایت همگان انجام دادند و انگیزه آنها برای استفاده کامل از این فرصت نادر به دست آوردن پول معمولی بود.
زنان و اقتصاد غیررسمی در مدیریت پسماند
فعالیت اقتصادی مبتنی بر کالا شامل دادوستد اقلام یا مواد با قیمت است.
درباره مواد ضایعاتی، ارزش کالا از ارزش اصلی اضافهشده بر روی اقلام در حال دفع به دست میآید و فعالیت بازیافت یا بازیافت براساس جذب این ارزش باقیمانده یا حفظشده است.
جمعآوری غیررسمی زباله از بخشهای رسمی شهری بخشی مشترک از منابع اقتصاد غیررسمی است.
زبالههایی که جمعآوری میشوند، در هر دو اقتصاد رسمی و غیررسمی مورد استفاده مجدد یا بازیافت قرار میگیرند. رقابت شدیدی در میان فقرای شهری برای جمعآوری زبالههای باارزشتر وجود دارد و به طور کلی، زنان در دستیابی به مواد باارزشتر اقتصادی بسیار دچار مشکل هستند. زنان نهتنها در موقعیتهای بهظاهر آشفته که کامیونها در حال بارگیری هستند و تراکتورها مواد سطحی را در همان مکان فشرده میکنند، خطرات بیشتری را برای بازیابی مواد متحمل میشوند؛ بلکه دسترسی به اقلام با قیمت بالاتر نیز بهشدت از طرف مردان کنترل میشود. شواهدی از بسیاری از کشورها مبنی بر تقسیمبندی جنسیتی متمایز و پذیرفتهشده در «حقوق» برخی منابع وجود دارد. برای این منظور، تفاوتهای جنسیتی درباره زنان یا مردان در مراحل مختلف جریان زباله وجود دارد. در جاهایی که ایستگاههای انتقال زباله وجود دارد، مردان تمایل دارند در آنجا جمع شوند؛ زیرا میتوانند در تسویه اول به بارها دسترسی پیدا کنند. و زنان در محل دفن زباله متمرکز شدهاند که پایان زنجیره فرصت جمعآوری زباله است.
بسیاری از جمعکنندههای زباله در هر مکان دفع شهری، زنان بالغ و کودکان ۹ساله بودند. در جایی که ایستگاههای انتقال کم وجود دارد یا اصلا وجود ندارد، تعداد زنان در محل تخلیه معمولا از مردان بیشتر است. بهعنوان مثال درباره کینگستون، جامائیکا، نسبت مردان به زنان در محل دفع پنج به یک است. این تسلط عددی مردان با سطح کنترل مردی که رخ داده بود، مطابقت داشت. سایت دفع بهعنوان یک قلمرو مردانه در نظر گرفته میشد و زنان فقط در آنجا تحمل میشدند. دعواها و زدوخوردها اغلب در محل دفع اتفاق میافتاد و گاهی اوقات زنان نیز درگیر آن میشدند. مرد اصلی یا رئیس و سردسته که کنترل جمعآوری مواد خاص را برعهده داشت، باندهایی متشکل از دو یا سه مرد دیگر – «سربازان» خود – را برای جمعآوری فلز و شیشه میفرستاد؛ بنابراین از دسترسی دیگران به چنین اقلامی جلوگیری میکرد.
این مسئله یک پدیده عمومی در سیستمهای غیررسمی مدیریت پسماند شهری کشورهای فقیر است که تمایز آشکار در دسترسی به اقلام با ارزش بالاتر در اختیار مردان است؛ مردانی که فلزات را جمعآوری میکنند و زنان نیز اقلام غذایی و لباس و دیگر موارد ارزانتر را جمعآوری میکنند. اقلام باارزش مانند ظروف پلاستیکی اقلام از طریق جمعکنندهها بازیافت میشوند یا درباره فلزات به دیگر عوامل در زنجیره بازیافت فلز فروخته میشوند. در پورت او پرنس، هائیتی، ۹۴٫۷ درصد از رفتگران مرد در مطالعهای که از طریق Noel (2013) انجام شد، اقلام فلزی را جمعآوری کردند؛ درحالیکه تنها ۵٫۶ درصد از زنان توانسته بودند به این ذخایر دسترسی پیدا کنند. حدود ۹۲ درصد از مردان بطریها را جمعآوری کردند و ۱۱ درصد از زنان این کار را انجام دادند. در مقابل، ۶۶٫۷ درصد از زنان مواد غذایی جمعآوری کردند و ۱۳٫۲ درصد از مردان. ۳۳٫۳ درصد از زنان در مقایسه با ۷٫۹ درصد از مردان لباس جمعآوری کردند. ۱۳٫۲ درصد از مردان و ۲۲٫۲ درصد از زنان چوب جمعآوری میکردند. ۵٫۳ درصد از مردان تایرهای کهنه را جمعآوری کردند و هیچیک از زنان سهمی نداشتند. در فرهنگهایی که مردان تجارت میکنند، ممکن است انتظار داشته باشیم که تاجران مواد قابل بازیافت مرد باشند.
در شرق و غرب آفریقا، جایی که زنان تجارت زباله میکنند، ممکن است انتظار داشته باشید که صاحبان مغازههای آشغالفروشی زنان باشند. قیمت کالاها معمولا به صورت محلی تعیین نمیشود؛ بلکه از طریق بازار جهانی، بهویژه قیمت کاغذ و فلزات تعیین میشود. سپس قیمتهای محلی منعکسکننده هزینههای جهانی است که برای جمعآوری، جابهجایی، ذخیرهسازی و حملونقل مواد به نزدیکترین یا سودمندترین خریدار امکانپذیر است. به دلیل این ارتباط با تجارت جهانی کالا، حتی شرکتهای کوچک و بومی مبتنی بر کالا در معرض ریسک بالایی قرار دارند.
امکان دستیابی به درآمدهای بالا در سطح صاحبان فروشگاههای آشغال و کارگاههای بازیافت وجود دارد؛ اما خطر از دست دادن نیز زیاد است. این اغلب منجر به وضعیتی میشود که در آن جمعآوران زباله یا خریداران دورهگرد، نیروی کار احتمالی، بدون اشتغال ثابت باشند و علاوهبراین با نرخ کم و نامطمئن به دنبال بازدهی کار خود هستند.
با وجود نابرابریهای جنسیتی، افرادی که زبالهها را از جریان زباله جمعآوری میکردند، چه زن و چه مرد، توانستند از نظر اقتصادی به دلیل این کار زنده بمانند. مطالعات نشان داده است که برخی از زنان، مواد جمعآوریشده از محلهای دفع را بازیافت کرده و توانستهاند این مواد را بفروشند. بهعنوان مثال منسوجات و لباسها شسته و آرایش میشدند یا درباره لباسهای قابل استفاده مجدد، همانطور که وجود داشتند یا تغییر شکل میدادند، فروخته میشدند.
یک مطالعه در سایت دفع ریورتون در کینگستون، جامائیکا، نشان داد که ۶۳ درصد از زنان تنها درآمد خود را به دستهبندی و بازیافت موادی که از زبالهها به دست میآیند متکی بودند. ۱۰ درصد منابع درآمد مستقلی داشتند (به احتمال زیاد از طرف شرکا یا پدران فرزندانشان حمایت میشدند)، و ۲۳ درصد ابزارهای درآمدزایی دیگری داشتند؛ ازجمله مغازهها یا غرفههای کوچک، دستفروشیهای دورهگرد، یا پرورش دام (همچنین در محل نگهداری). وجوه بهدستآمده در نتیجه فعالیتهای جمعآوری و بازیافت زباله بهعنوان سرمایه اولیه برای بسیاری از فعالیتهای کارآفرینی که آنها علاوه بر آن درگیر بودند، عمل کرد.
زنانی که از ضایعات برای ایجاد سرمایه برای سایر فعالیتهای کارآفرینی استفاده میکردند، در نهایت در موقعیتی قرار گرفتند که از رفتن به زبالهدانها بکاهند و حتی آن را متوقف کردند. بنابراین جمعآوری زباله یک فرصت اقتصادی واقعی برای فقرای شهری، بهویژه کسانی که در نزدیکی محلهای دفع زندگی میکنند، ارائه میدهد. یکی از دلایل این امر چرخه معیوب فقر در خانوادههای بسیار فقیر است. مشخص است که در بیشتر شهرها حداقل ۳۰ درصد از کل خانوارها را زنانی تشکیل میدهند که تنها درآمد دارند و اکثر خانوادههای بسیار فقیر را زنان سرپرستی میکنند که تعداد کمی از آنها دارای مهارتهای رقابتی در بازار کار هستند. در چنین خانوادههایی، درآمدی که فرزندان میتوانند به دست آورند نیز کاملا ضروری است؛ بنابراین اگر مادران در دفن زباله کار میکنند، دختران خود را در جمعآوری زباله آموزش میدهند که به زندگی کاری خود در این فعالیت ادامه خواهند داد. در بسیاری از موقعیتها مشخص شده است که میانگین درآمد یک زن جمعکننده زباله به طور قابل توجهی بیشتر از حداقل دستمزد قانونی ملی است.
زباله؛ راهی برای ادامه زندگی
جنبههای ارزش افزوده بخش مدیریت غیررسمی پسماند محلهای دفن زباله و مکانهای دفن زباله شهری بیش از منابع مستقیم بقای اقتصادی هستند، بلکه منبع اقلامی هستند که به رفاه اجتماعی افرادی که در فعالیتهای دستهبندی و چیدن مشغول هستند کمک میکنند. این به بسیاری از زنان اجازه میدهد تا برخی از امکانات استقلال اقتصادی را ایجاد کنند. در بسیاری از شهرها، جمعکنندههای زباله در سکونتگاههای غیررسمی مجاور ساکن هستند و خانههای آنها از مواد بازیافتی از محل دفع، ازجمله تخته سهلا، فلز راهراه و ورقهای پلاستیکی ساخته شده است. مشخص شد که حدود ۸۷ درصد از خانهها در کینگستون ریورتون میدوز، در مجاورت محل دفع، به طور جزئی یا کامل از مواد بازیابیشده از زباله ساخته شدهاند. علاوهبراین تجهیزات خانگی و ظروف آشپزخانه جمعآوریشده از زباله، تمام اقلامی را که بسیاری از خانوادهها در اختیار داشتند، در اختیار آنها قرار میداد. برخی از زنان جمعکننده ضایعات نیز برای اقلام لباس برای استفاده شخصی کاملا به زبالهها متکی بودند. در همین شهرک، حدود ۴۲ درصد از مجموع ۲۰ واحد تجاری کوچک و متوسط (فروشگاهها و…) براساس سرمایههای راهاندازی بهدستآمده از برداشت در محل نگهداری، متعلق به زنان اداره میشد.
دامپروری همچنین بستر اقتصادی بسیاری از خانوارها را فراهم کرد. تقریبا ۱۲ هزار خوک در جامعه وجود داشت و زنان حدود ۴۸ درصد از عملیات بازیافت پسماند خوک را در اختیار داشتند. این یک منبع درآمد پرسود به دلیل تقاضا برای گوشت خوک و این واقعیت است که هزینههای سربار ناچیزی در راهاندازی خوکها و حفظ موجودی وجود دارد. تمام غذا برای خوکها از محل دفع به دست آمد.
مطالعه سایت دفع زباله ریورتون و سکونتگاه مجاور نشان داد که از زنان مورد مصاحبه، تنها ۱۷ درصد در نیروی کار رسمی کار کردهاند و بیش از نیمی از نمونهها سرپرست خانوار خود بودهاند. آسیبپذیری اقتصادی این زنان و بسیاری از زنان دیگر در شرایط مشابه، منجر به وابستگی آنها به شریک مرد و افزایش قرارگرفتن در معرض خطر خشونت خانگی شد. بیشتر آنها قربانی آزار جسمی، جنسی یا روانی شده بودند. بدون شک کار غیررسمی در مدیریت پسماند وسیلهای را فراهم میکند که به موجب آن بسیاری از مردان و زنان فقیر میتوانند زنده بمانند.
سطوح فقر بهویژه برای زنان مهم است زیرا گزینههای کاری کمتری برای آنها نسبت به مردان به دلیل مسئولیتهای فرزندآوری و تربیتی وجود دارد.
علاوه بر این، فقر آنها از طریق کسب درآمد و توانایی کسبوکار در پسماند کاهش یافت.
جمعآوری پوشاک و سایر اقلام مورد نیاز از محل زباله، کیفیت عمومی زندگی آنها را افزایش داده و با این کار آسیبپذیری آنها از نظر تسلط و خشونت شریک مرد و سایر مردان کاهش یافته است. بنابراین، کار بر روی سایتهای دفع، نقش مهمی در بهبود نقش و روابط زنان در خانواده و جامعه محلی آنها داشت.
همچنین به توانایی زنان در تهیه پوشاک و پرداخت هزینههای متفرقهای که برای فرستادن فرزندانشان به مدرسه متحمل میشود کمک میکند.
جنبههای ارزش افزوده بخش مدیریت غیررسمی پسماند محلهای دفن زباله و مکانهای دفن زباله شهری بیش از منابع مستقیم بقای اقتصادی هستند؛ بلکه منبع اقلامی هستند که به رفاه اجتماعی افرادی که در فعالیتهای دستهبندی و چیدن مشغول هستند کمک میکنند. این مسئله به بسیاری از زنان اجازه میدهد تا برخی از امکانات استقلال اقتصادی را ایجاد کنند. بنابراین، کار بر روی سایتهای دفع نقش مهمی در بهبود نقش و روابط زنان در خانواده و جامعه محلی آنها داشت. همچنین به توانایی زنان در تهیه پوشاک و پرداخت هزینههای متفرقهای که برای فرستادن فرزندانشان به مدرسه متحمل میشوند کمک میکند.
زنان یکی از آسیبپذیرترین گروههای جمعیتی در سراسر جهان هستند و در بسیاری از موارد به دلیل تعصبات مردانه، در معرض طراحیهای نامناسب سیستم خدماتی، از جمله سیستمهای جمعآوری زباله جامد قرار میگیرند. فقر و شرایط نامناسب کار و زندگی زنان کارگر پسماند جامد اغلب به دلیل استثمار آنها توسط مردان مبنایی است که توجه را به اهمیت مالکیت و مدیریت عملیات زباله جلب میکند.
شرق