همزمان با موج اعدامهای اخیر، رادیو زمانه به بهانه انتشار دو بیانه از سوی تشکلهای صنفی و کارگری و گروهی از فمینیستها درباره لغو اعدام با شیوا عاملیراد، فعال صنفی معلمان و فمینیست گفتوگو کردهاست.
بخشهایی از این مصاحبه:
تفکیک اعدام به سیاسی و غیرسیاسی آسیبزا است و به نفع حاکمیت و قربانیان اعدام فرودستان و به حاشیهراندهشدگان هستند.
وقتی ما از اعدام حرف میزنیم، لازم است با ارجاع به تمامی اعدامها، آن را یک قانون غیرانسانی، قتل حکومتی و قتل عمد بدانیم؛ پس تفکیک اعدام به سیاسی و غیرسیاسی، مذهبی یا [مرتبط با جرایم] مواد مخدر ما را از اصل مساله و غیرانسانی بودن اعدام منحرف میکند. ضروری است که نه مطلق به اعدام گفته شود.
نمیتوان با اعدام مخالف بود بدون اینکه قائل بودن به اینکه اعدام سازوکاری طبقاتی، ملی، مذهبی دارد و در کل یک ساز و کار آپارتایدی است.
میدانیم و تکرار میکنیم اعدام وحشیانهترین قانون در سیستم قضایی کشور است، که مستقیم به زندگی هزاران انسان ربط دارد، انسانهایی که محصول ستمهای چند لایه هستند. در بیانیه تشکلها، روند کلی پیگیری اعدامها و واکنشهای عمومی، در جاهایی کم و جاهایی زیاد یک تمایلهایی بر لایههای مختلف ستم دارد. اما در بیانیه فمینیستها خیلی به درستی و دقیق گفته شده بود: “گذر نمیکنیم از این حقیقت اکثر آنهایی که با اجرای حکم اعدام مواجههاند به طبقات فرودست، به ملیتهای تحت ستم، جمعیت مهاجران و کودک همسرانی تعلق دارند که نه به وکیل دسترسی پیدا میکنند و نه بدیهیترین حقوقی که یک متهم در روند دادرسی طی میکند.” این پاراگراف خیلی دقیق است و به درستی به این مسئله اشاره کرده است. ما در جنبش ژن، ژیان، ئازادی دیدیم جنبههایی که فمینیستها میدیدند، تشکلهای کارگری و صنفی خیلی بر آن تاکید نداشتند و حتی میتوان گفت گاهی بیتوجه به آن بودند. اما این جنبش باید این تغییرات را ایجاد کرده باشد و نگاه را انقدر عمق داده باشد که اگر رویکردی تقاطعی نداشته باشیم دیگر نمیتوانیم به مبارزه در هیچ مسیری امیدوار باشیم.
اعدامها مداوم و پیوسته هستند اما هیچ جنبشی سراسری و پروسهای مداوم برای ممانعت یا ابراز مخالفت با این مساله نداریم. نیز به جای امید واهی به دولتهای غربی، باید امیدمان به افراد و گروههای مترقی جوامع مختلف باشد که با ما همراه شوند و دولتهایشان ناچار شوند که در راستای خواستههای ما تبعیت و اقدام کنند. واکنشهای بینالمللی تا حدودی صورت میگیرد اما آیا کافی است؟ نه! ما میبینیم که نرخ اعدامها همچنان بالا میرود. کمیته حقیقت یاب شکل میگیرد و اعدامها ثبت میشوند اما در واقع سازمان ملل مشخصا ثابت کرده است که با مردم ایران نیست.
ما این را در بیانیههایمان میگوییم اما برگردیم به واقعیت؛ کجا این مساله به واقعیت پیوسته؟ در یک سال گذشته روزانه به صورت میانگین دو اعدام در ایران انجام شده است. کجا در تمام این روزها مانند امروز (اشاره به روز بعد از اعدام فرهاد سلیمی و محمد قبادلو) یا تمام آن روزهایی که افرادی که جانشان گرفته شده است متاثر شدیم؟ کجا مردم آمدند به تمام اعدامها واکنش نشان دادند؟ کجا همین تشکلها و همین فمینیستها که بیانیهشان خیلی بهجا است، علیه تمامی اعدامها بیانیه دادهاند !!.
اعتراضهای کارگری، صنفی معلمان و بازنشستگان را بصورت روزانه در سطح کشوری داریم، بازنشستگان هر سهشنبه تجمع داشتهاند و اعتراضات کارگران هم تقریبا روزانه است، در کجای این اعتراضات “نه به اعدام” به عنوان یک مطالبه اصلی تکرار شده است؟ آیا باید منتظر شد اعدامی که سیاسی خوانده میشود اجرا شود و بعد چند روز به اعتراض به آن واکنش نشان بدهیم؟!ضروری است که “نه مطلق به اعدام” به یک مطالبه عمومی برای همه تشکلها در تمامی تجمعات آنان تبدیل گردد.
و در پایان همانطور که در بیانیه فمینیستها آمده بود: «اعدام هرگز و برای هیچکس» و هیچ دستگاه قضایی صلاحیت تصمیمگیری درباره زندگی، این رمز مبارزه ما را ندارد.
متن صوتی و نوشتاری کامل این مصاحبه را در لینک زیر بخوانید:
bit.ly/48SwlA0