خطر اعدام قریبالوقوع محسن مظلوم، وفا آذربار، محمد فرامرزی و پژمان فاتحی، چهار زندانی سیاسی کرد جدیتر از همیشه شده است. جمعی از زندانیان زندان قزلحصار در بیانیهای نوشتهاند: «پیوسته خبر جگرسوز آخرین ملاقات دادهشده به یکی از همبندیان و یا هم سلولیهایمان را میشنویم و به دنبال آن و با طلوع صبح صدای آمبولانس وحمل پیکرِ پاک و بیجان عزیزانمان برای تحویل به خانوادههایشان.»
روزگاری میخواندیم و میشنیدیم که فقط در روزهای جمعه «خون جای بارون میچکد».
از دهه شصت اغلب روزها و اکنون تمام روزهای هفته است که از پیکر این سرزمین و مردمش خون میچکد. تمام سحرگاهان، همه بامدادان و هر بانگ نماز را به خون آغشته و رنگین کردهاند و ما که در زندان قزلحصار در مرکز این کشتار و قتل عام سراسری قرار داریم، همه روزه (و عموما) روزهای سهشنبه وچهارشنبه با اعدامِ هم سلولیها و همبندیهایمان روز را آغاز میکنیم.
پیوسته خبر جگرسوز آخرین ملاقات دادهشده به یکی از همبندیان و یا هم سلولیهایمان را میشنویم و به دنبال آن و با طلوع صبح صدای آمبولانس وحمل پیکرِ پاک و بیجان عزیزانمان برای تحویل به خانوادههایشان.
در سراسر دنیا حکومتها نمادهایی چون شاهین و شیر و عقاب و غیره را بعنوان نماد قدرت و اقتدار خود برگزیدهاند. ولی این حکومتِ سرداران و مشایخ اعدام «حلقه طناب دار» را به نماد قدرت خود تبدیل کرده است… وحقوق بشر را هم با طناب دار حلقآویز و یا به سنگسار کشیدهاند…!
ولی زهی افتخار و شرف و سربلندی برای این مردم وجوانانِ پاکبازش که در چنین شرایط کشتار و اختناقی چهرههایی چون ژینا و سارینا، نوید افکاری ومیلاد زهرهوند، محسن شکاری، مهدی کرمی و قاسم و ایوب و حال محمد قبادلو و فرهاد سلیمی را نماد و سمبلی بر پرچمهای خود انتخاب میکنند؛ تا از این پس چهرههای پاک و معصوم این قهرمانان باشد که برای کوهها نماد مقاومت و ایستادگی، برای بهار سرمشق زندگی، برای مشعل الگوی شعلهوری، برای قلبها نماد عشق و برای پرچم نماد هویّت و افتخار باشند تا چهره و رخساره آنها برای فداکاری و ایثار مصداقی عینی باشد و برای همیشه تاریخ در اهتزاز.
یادشان گرامی وراهشان پر رهرو
جمعی از زندانیان زندان قزلحصار – بهمن ماه ۱۴۰۲