جعفر ابراهیمی
بررسی مسئله فیش های نجومی تصویری به مخاطب ارایه می کند که در آن وجهی از تراژدی و کمدی هم زمان قابل مشاهده است. اما تراژدی این ماجرا کجاست؟هنگامیکه به خاطر دعوای جناحی، فیشهای نجومی افشا شد و وجهی از چپاول و غارت اموال عمومی عیان گشت، دقیقاً همزمان بود بازمانی که هنوز خط سرخ شلاق بر گردههای کارگران سیاه نشده بود درست زمانی بود که جامعه در یک بنبست ناشی از خصوصی شدن تمام خدمات زیست اجتماعی با سونامی خودکشی دانش آموزان تا خودسوزی کارگران روبرو بود دقیقاً زمانی بود که اخبار جامعه پر بود از کسانی که به خاطر اجرای طرح سلامت قادر نبودند درمان شوند و اعضای بدن خود را می فروشند. همزمان بود با اعتصابات و مطالبات کارگران و معلمانی که تا پای مرگ لب بر غذا بسته بودند.
در چنین شرایطی که جامعه از اخبار اختلاس، ویژه خواری و رانتخواری به نظر اشباع میرسید برگ دیگری از تهاجم به زیست اجتماعی مردم رونمایی شد که فیشهای حقوق نجومی نام گرفت و دامنه افشا تا نهادها و ارگانهای خاص پیش رفت و فرادستان حاکمیت را برآن داشت تا برای جلب اعتماد، از یکدیگر پیشی بگیرند هم در افشای همدیگر و هم در ژست برخورد با متخلفین.
تراژدی دقیقاً جایی است که مجموعهای از تعرضهابهحق و حیات زیست اجتماعی فرودستان صورت گرفته است وجهی از این دعوای جناحینشان از سلب مالکیت عمومی از تمام عرصههاست.جایی که بهداشت، آموزش، خدمات اجتماعی و محیطزیست زیر سایه این رانتها و اختلاسها و ویژه خواری منبع درآمد و پولهای کثیفی شده است که روحانی بجای غیرقانونی بودن آن، بر غیر منصفانه آن تاکید می کند (نقل به مضمون). تراژدی همین قانونی شدن هجمه به زیست مردم است.تراژدی در نبرد برای کسب هژمونی و اثبات پاک دستی فرادستان در دوجناح حاکمیت نهفته است به اتکای افشاگری در مورد اختلاس و فیش های نجومی است. تراژدی در بازسازی اعتماد نداشته به مدد افشاگری است.تراژدی تعداد صفرهای فیشهای رسوایی و افراد منتسب به آن نیست بلکه نوع مواجهه با این رسوایی است. تراژدی را باید در چهره جامعه جستجو کرد، وقتی که از منظر سلب مالکیت شدگان به زنجیره رسواییها بنگریم سریالی که مبنا و تاریخش اولین فیش حقوقی در دولت روحانی و اولین اختلاس در دولت احمدینژاد نیست.
از این منظر اگر بگذریم باقی قضایا جنبه کمدی دارد اینکه دلواپسان امروز میخواهندآنهمه اختلاس و دزدی را با این فیشها لاپوشانی کنند یا دلواپسان روحانی میخواهند بگویند ما هم فیش از آنها افشا میکنیم و … و بجای پاسخگویی فرافکنی میکنند. اینکه سوگلی بابا، از تریبون لیست امید!از حقوق چندصد میلیونی بابا دفاع می کند و حسین شریعتمداری حساب پاکش می شود حکایت افتادن خیاط در کوزه، بحث کمدی این رسوایی بزرگ است؛اما از همه کمیک تر آنجایی است که از هر دو جناح یک نفر به نمایندگی فیشهای مستضعفانه خود را رو میکنند و ژستهای عجیبوغریب میگیرند تا نشان دهند چقدر پاک دست هستند این اوج پوپولیسم نهفته در شفاف سازی است. ازقضا اینها بیشتر به شعور مردم توهین میکنند چون بر همه عیان است که ویژه خواری و رانت چیزی نیست که در فیش قید شود فرقی نمیکند حالا فیش حمیدرسایی باشد یا فیش مصطفی تاجزاده. اگر راست می گویند تمام اموال و دارایی خود و وابستگان خود را طی این 37 سال به معرض قضاوت مردم بگذارند تا عیار پاک دستی همه معلوم گردد.
اما فراتر از تراژدی و کمدی نهفته در قاب عکس فیش های رسوایی، حرکت و جنبشی است که این اعداد و ارقام را معنادار می کند. مسئله طرح مطالبات صنفی و معیشتی معلمان، کارگران و زحمکشان است اتفاقی که در سپهر اجتماعی در طی سه سال اخیر بیشتر بارز شده است. وقتی کارگران، معلمان و پرستاران در اعتراض به بیعدالتی و نابرابری موجود فیشهای حقوقی خود و دستمزد پایین خود را به قضاوت افکار عمومی می گذارند جایی که زحمتکشان یکصدا خواهان دستمزد بالای خط فقر میشوند و فعالان صنفی معلمان و کارگران به خاطر این مطالبه برحق و انسانی متحمل درد و رنج تبعید و زندان و اعتصاب می گردند همان حرکت محوری است که بی عدالتی نهفته در فیش های نجومی را افشا می کند. بنابراین بدون طرح این مطالبات و پیگیری، این اعداد و ارقام موجود در فیش ها معنادار نمی شد از این منظر و باوجوددعوای جناحی فرادستان، باید بر این حق انسانی پافشاری کرد و حق دستمزد عادلانه را به یک حق غیرقابل معامله تبدیل نمود و برای تحققش تلاش کرد. این مهم بدون اتکا به تشکل های مستقل صنفی ممکن نیست تشکل هایی که پای میز مذاکره زیر حکم حداقل دستمزد ناعادلانه را امضا نکنند.