مدافعان مبارزهٔ تاریخی فلسطینی ها همه بر یک اصل پافشاری دارند. این اصل درست و انسانی «حق دفاع از سرزمین مادری در برابر اشغالگران» است. پشتوانه حقوقی و تاریخی بسیار قوی هم وجود دارد که مردم فلسطین با زور از سرزمینشان بیرون رانده شده اند و اشغالگران ابتدایی ترین موازین حقوق بشر را در این پاکسازی قومی رعایت نکرده اند. حجم عظیمی از قطعنامه ها و مصوبات سازمان ملل و دیگر نشست های چند جانبه در سطح جهان هم بر این حق صحه گذاشته است.
از سوی دیگر مدافعان طرف اسرائیلی در جنگ اخیر در غزه، بدون توجه به حقوق تاریخی فلسطینی ها، بر اصل دیگری تاکید می کنند که: «اسرائیل حق دارد از امنیت شهروندانش دفاع کند». این روایت ترجیع بند همهٔ تبلیغاتی است که هدف خود را دفاع از عملکرد غیر قابل دفاع رژیم اسرائیل قرار داده است. اگر دولت اسرائیل را علیرغم گسترش اشغالگرانهٔ محدودهٔ سرزمینی و اعمال آپارتاید وحشتناک سیاسی نسبت به فلسطینی ها، یک دولت عضو سازمان ملل در محدوده ای از مرزهای تاریخی اش به حساب آوریم، و تمام واقعیت های دیگر را نادیده بگیریم، این گزاره می تواند برای بسیاری از افراد منطقی به نظر رسد و بگویند: بله هر کشوری «حق دارد از امنیت شهروندانش دفاع کند.»
واقعیت اما این است که سیاست های اعمال شده از طرف اسرائیل از همان ابتدا، نه در خدمت تامین امنیت شهروندانش، بلکه صرفا در جهت ناامن سازی فضای سیاسی برای شهروندان و نیز همسایگانش بوده است. این دولت از همان آغاز تولد مشغول جنگ، سرکوب، اجرای عملیات امنیتی خونبار علیه بخشی بزرگی از شهروندان فلسطینی سرزمینی بوده که امروز داعیهٔ دفاع از امنیت و مرزهایش را دارد. سیاست های «تامین امنیت شهروندان» توسط دولت اسرائیل علاوه بر فلسطینیان، برای یهودیانی که از سرزمین های دیگر به اسراییل دعوت یا پذیرفته شده اند نیز امنیتی به ارمغان نیاورده است، اگر چنین بود این حجم از اقدامات نظامی و امنیتی و درگیر کردن بخش بزرگی از یهودیان در این سیاست های امنیتی و نظامی گرایانه ضروری نبود. به سپر آهنین پُر از حفره و قلعه-شهرک های پادگانی تازه تاسیس نیز نیاز نبود. به یک سازمان امنیت عریض و طویل نیاز نبود که در همه منطقه شاخه های فعال دارد، و در ترور و انفجار و بگیر و ببند و جاسوس پروری و مداخله سیاسی مشغول است. باید پذیرفت که عملکرد دولت اسرائیل در دفاع از امنیت شهروندانش چیزی جز «ناامن سازی» نبوده و سیاست شکست خورده ای است. تکرارش هم به بدترشدن وضعیتی امنیتی خود آن کشور، شهروندان یهودی آن کشور، مردمان و سرزمین فلسطینی و منطقه انجامیده است. ۷ اکتبر ، به یک معنا، حاصل همین سیاست هاست.
امنیت پدیده ای جمعی است و صلح و همزیستی مسالمت آمیز تنها راه تامین امنیت در هر کشور است. نمی توان محیط اجتماعی یک منطقه را ناامن کرد و در امنیت زیست. نمی توان امنیت خود را بر دوش ناامنی مردمان دیگر بنا کرد. روشن است که این امنیت پادگانی آسیب پذیری بسیار دارد و اگر در یک سرزمین اشغالی شکل گرفته باشد، چیزی جز یک جنگ و ناامنی بی پایان به بار نمی آورد.
به عبارت دیگر دفاع از شعار ظاهرالصلاح «دفاع از امنیت شهروندان» توسط مدافعان این رژیم نه دفاع از امنیت ساکنان اسراییل بلکه در واقع دفاع از سیاست های هدفمند در ناامن سازی فضای اجتماعی برای اکثریت شهروندان این کشور است. بد نیست که وقتی مخاطبان ما تحت تاثیر اخبار کشته شدگان شهرک های غیرقانونی یهودی نشین توسط حملات فلسطینی ها به رهبری حماس این شعار عوام فریبانهٔ رسانه ها را می پذیرند، این واقعیت را برای آنان توضیح داد.
برای ما که در کشور خود ایران با گوشت و پوست سیاست های ناامن سازی داخلی و منطقه ای رژیم جمهوری اسلامی را تجربه کرده ایم، درک این نکته نباید دشوار باشد.
اندیشه نو: استفاده از تمام یا بخشهایی از این مطلب با ذکر منبع بدون مانع است.