بیانیه ۶ تن از دانشجویان تعلیقی دانشگاه علامه به مناسبت آغاز سال تحصیلی
از شهریور پارسال که دانشگاه مانند دیگر بخشهای جامعه بر اثر وجدان جمعی به مرگ برای هیچِ حضرت انسان به جوش آمد؛ واژههایی بسیار شنیده شدند: تعلیق و سلب حق تحصیل.
با گذر اخبار اعداد بودند که حرف میزدند و تعداد زیاد بود اما آنچه مهم بود که گفته شود این بود که با هر خون و بازداشت و تعلیق و اعتراض، یک زندگی بود که دگرگون میشد و این در اثر فکرهایی بود که ساختارهای صُلب و تغییرناپذیرِ موجود را برنمیتافت، این اذهان هنوز هم در میان بسیاری از جامعه وجود دارد و خواهد داشت.
ذهنها و بدنهایی که از عاملیتِ بایدها گذر کردند. دانشگاهِ بایدها و بایدهایی که بر جامعه تحمیل میشود چیزی است که آثار فاجعهبار آن مشاهده شده است. باید توجه داشت تجربهای را که گذراندیم نشانه ای از کثرت افکاری بود که برای نجات زندگی و آزادی تلاش میکردند و بر همین اساس باید گفت:
گفتارهایی که بخواهد “ما و دیگری” ایجاد کند، “تعلیقی و غیر تعلیقی” و به طور کلی “هزینهداده و نداده” ایجاد کند محکوم است چراکه روح زن زندگی آزادی علیه جداانگاری و هرگونه شخصمحوری است.
این کثرت ایجاد شده با زن زندگی آزادی تصور و تخیل جدیدی با خود میآورد که سیاست، جامعه دانشگاه و حتی مسئله تعلیق را میتوان جور دیگری دید. در این وضعیت جدید جدایی نمیتواند وجود داشته باشد چرا که اگر نیک بنگریم تعلیق وضعیتی همگانی است و صرفا اندکی از برخورداران منافع و رانتها را شامل نمیشود.
این تعلیق که آویختگی میان زمین و آسمان و نامتعین بودن آینده و آرزوها است، چیز غریبی نیست؛ چراکه زیست روزمره همگی ما آمیخته با انواع و اقسام تعلیقها است؛ تعلیق از آینده، تعلیق از امنیت شغلی، تعلیق از درمان و … .
آنچه نویدبخش است عظیم بودن شور زندگی است که به فراسوی زنجیر این تعلیقهایی که بر زندگیمان استوار کردهاند نظر دارد. بیشک فقدان حضور در کنار دوستانمان در دانشگاه امری عادتپذیر نیست، فقدانهایی که نتیجه حاکمیت طردها است. حاکمیتی که سیاست کلانش اتمیزه کردن افراد و گروههای اجتماعی به منظور تسهیل فرایند سرکوب آنهاست.
جداییافکندن در دانشگاه نیز یکی از آنها است اما همانطور که جدایی میان دانشگاه و جامعه با کشیدن دیوارها ممکن نشد، جدایی میان علوم و انسان، دانشجو و دانشگاه هم نمیتواند موفق باشد و فضای دانشگاه همواره توانسته از دوران سیاه خفقان زنده بیرون بیاید و انعکاس صدای جامعه باشد، از ۱۶ آذر ۱۳۳۲ تا ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ گواه این است که حیات عقاید و ارزشها جریان داشته و خواهد داشت.
تجربهای که همگی در دانشگاه گذراندیم، روشنگر آن است که اخراج اساتید، سلب حق تحصیل و پیش از همه، سلب امکان تحصیل با طبقاتی کردن آموزش پدیدهای شوم و منافی آزادی آکادمیک است.
با وجود این، خشونت حراست، محروم شدن از بدیهیترین حقوقمان به واسطه احکام ناعادلانه معاونت دانشجویی، نه تنها مانع تخیل و تلاش برای دستیابی به دانشگاهی آزاد و مردمی نیست که ارادهبخش است. سلب آزادیها و سرکوب اعتراض در هر قسمت از جامعه از جمله دانشگاه نه نشان پیروزی که نشان زوال است و هیچ وجدانی آن را برنمیتابد.
آنجا که خشونتی میآید بیانگر لحظهای است که سیاست از بنیاد خود تهی میشود و اینجا امر مشترکی شکل میگیرد که نوید سیاستی نوین یعنی سیاستِ زندگی را میدهد.
سیاست زندگی بازگشت اصل انتخاب به مردم است و ایجاد فضا و بستری از سیاست که بتوانند خود را محققسازند، چیزی که مدام به سبب سیاستی که زندگی را تعلیق کرد به تعویق افتاد و اینک زمان آن در حال رسیدن است.
با این وجود که یکسال حق تحصیل از ما گرفته شد و اتمام تحصیل یا تحصیل در مقطع بالاتر نیز وضعیت روشنی ندارد و ابعاد دیگر زندگیمان هم تحتالشعاع این موارد قرار گرفته است؛ اما اینها هرگز ما را ناامید، سرخورده و یا پشیمان نمیکند؛ با صدایی رسا، محکم و مطمئن می گوییم از راهی که آمده ایم بر نخواهیم گشت.
تخریب و نابودی این “ما” که در فرآیند مقاومتهایمان، مقابل انواع تعلیقهای مشترک در زندگی شکل گرفت، با حذف و طرد فیزیکی ممکن نخواهد بود.
ما در کنار هم و باهم میگوییم: به نام زن، برایِ زندگی و به امید آزادی.
اسامی امضا کنندگان به ترتیب الفبا:
زهرایاس معینی
زینب کیامنفرد
ساغر رحیمی شاد
علی اسمعیل فراهانی
علیرضا کاظمی مقدم
محمدحسین شعائی