قتل ژینا (مهسا) امینی در شهریور ۱۴۰۱ آغازگر خیزش سراسری زن زندگی آزادی در سراسر کشور شد، اما نارضایتی گسترده از شرایط موجود و چهاردهه برخوردهای خشونت بار نسبت به مطالبات مردم و بویژه سرکوب حقوق زنان، جوانان، کارگران و مردم تحت ستم بویژه در مناطق محروم شده کشور، پیش زمینه ایناعتراضات بود.
خیزش شهریور ۱۴۰۱ با وجود تفاوتهای متعدد از جمله در شعارها و نیز پیش قراولی زنان و نسل جوان کشور، همچنان در دنباله خیزشهای مردم محروم، تهیدست و تحت ستم در سالهای اخیر از جمله در دی ۹۶، آبان ۹۸ و تیر ۱۴۰۰ صورت گرفت. با اینوجود، این واقعیتی انکار ناپذیر است که جان باختن ژینا (مهسا) امینی در بازداشت گشت ارشاد و بدنبال آن خیزش زن زندگی آزادی صحنه سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی کشور را کاملا دگرگون کرد. اینخیزش تنها علیه حجاب اجباری و گشت ارشاد نبود و برای برابری زن و مرد در تمامی عرصه ها و همچنین برای آزادی و عدالت و پایان دادن به هرگونه ظلم و ستم است که کماکان دغدغه اصلی و به سرانجام نرسیده ی اکثریت مردم محروم کشور است.
برای چندین ماه جوانان ما در دانشگاهها، مدارس و در خیابانها و محلات برای برقرای آزادی و برابری، و با به خطر انداختن جان عزیز خود، در حال اعتراض بودند. از اقصی نقاط کشور از بلوچستان، کردستان، گیلان و مازندران تا تهران، آذربایجان، خوزستان و لرستان صدها معترض به قتل رسید، هزاران نفر زخمی شدند و بیش از ۲۲ هزار نفر بازداشت شدند. در میان جان باختگان این اعتراضات، اسامی و چهره های بیش از ۷۰ کودک و نوجوان به چشم میخورد.
کارگران و بخصوص فرزندان خانواده های کارگری ، از جمله دانش آموزان و دانشجویان، در این اعتراضات سراسری حضور چشمگیر داشتند. جوانان کشته شده در اعتراضات و آنهایی که با اتهامات نخ نما و تحت اعترافات اجباری به اعداممحکوم شدند خودکارگر و زحمتکش بودند.
همچنین در اینمدت کارگران بسیاری به دلیل حمایت از اعتراضات سراسری مردم بازداشت و اذیت و آزار شدند و بسیاری از آنها اخراج گردیدند. فعالین کارگری و معلمی و صنفی متعددی در این مدت احضار، بازداشت و تهدید شدند.
حاکمیت و تمام اجزای آن در قبال این سرکوبها و جنایات مسئول مستقیم بوده و هستند. در روزهای اخیر حکومت جو سنگین تر امنیتی در کشور برقرار کرده بود و بار دیگر نشان داد که اگر سیاستهای مبتنی بر سرکوب و ایجاد رعب و وحشت و بگیر و ببند حاکم نبود مردم بصورت میلیونی در خیابانها می بودند.
اما با وجود این فضای خفقان آور و امنیتی و در عین حال گسترش فقر و بی عدالتی و غارت اموال عمومی چکار باید کرد؟ اول اینکه ما کارگران و تشکلات کارگری و طبقاتی در تغییر شرایط کنونی نقشی بنیانی می توانیم داشته باشیم. ما کارگران میدانیم و یاد گرفته ایم که میانبرهای عجیب و غریبی وچود ندارد و اینکه تکیه به خود و استقلال ما از تمام جریانات ضدکارگری در داخل و خارج کشور حیاتی است. در عین حال، نکته بسیار مهمی که امیدواریم همه همکاران و هم طبقه ایهای ما بدان توجه داشته باشند این است که سرنوشت جنبش کارگری از سرنوشت دیگر جنبشهای عدالت طلبانه همچون جنبش زنان و جنبش دانشجویی جدا نیست. ما ضمن حمایت از جنبش زن، زندگی، آزادی و باور به اینکه رهایی همه جانبه زنان یکی از معیارهای اساسی در جهت رهایی دیگر گروههای اجتماعی و تحت ستم است، اما معتقدیم این رهایی در مناسبات کنونی، به تنهایی در خیابان و بدون دخالت حداکثری و متشکل کلیت طبقه کارگر ممکن نیست. از کلیت طبقه کارگر منظورمان همه ما کارگران و خانوادههای کارگری و زحمتکش، بعنوان اکثریت مطلق جامعه [ضمن تکثر و تنوعات منطقهای، ملیتی، جنسی و جنسیتی، زبانی، فرهنگی، مذهبی، سنی، صنفی و بخشی و شغلی (صنعتی، کشاورزی، خدماتی، آموزشی، بهداشتی و غیره)]، می باشد.
ما بعنوان بخش کوچکی از طبقه کارگر کشور و از اولین تشکلات مستقل کارگری در دو دهه اخیر، از بدو تشکیل روزی را بدون مواجهه با کنترل و سرکوب نگذرانده ایم. با اینوجود، کماکان بر اهمیت انواع تشکل در محیطهای کار و زندگی و در سطح سراسری تاکید میکنیم. این را قبلا گفتیم و باز همتاکید میکنیم که طبقه کارگر با اتحاد، تشکل و استقلال قدرت میگیرد و بدونآنگوشت دمتوپ طبقات دارا و حاکمان میشود. حاکمیت نیز همین را خوب میداند و با تمام توان نیروهای سرکوبگرش را برای جلوگیری از ایجاد تشکلات مستقل و سراسری کارگری به کار برده است که کارگر نه امنیت شغلی، تامین اقتصادی و اجتماعی داشته باشد و نه قدرت ایجاد تشکل. اندک تشکلهای مستقل کارگری موجود در کشور، از جمله سندیکای کارگران شرکت واحد و تشکلات معلمان، با صدها مورد بازداشت و تهدید دائمی نمایندگان و فعالینشان در تمام این سالها مواجه بوده اند.
در عین حال، تشکلات دولتی همچون شوراهای اسلامی کار و خانهکارگر تمام قد در تحکیم نظام سرمایه داری ضدکارگر موجود که در آن ذینفعند با تمام امکاناتی که حاکمیت در اختیارشان گذاشته، بطور همه جانبه مشغول به کنترل کارگران هستند.
اینجا باز هم تاکید میکنیمکه این فرزندان خانواده های کارگری، مزدبگیر و زحمتکش در دانشگاهها، مدارس و خیابانهای شهرهای مختلف کشور بودند که در مبارزه علیه تبعیض و ستم و برای برابری زن و مرد و آزادی و زندگی بهتر و رهایی از فقر و بیکاری و بی آیندگی به خیابان ها آمدند و هزینه های بسیار سنگین دادند، اما همچنین وظیفه کارگران بزرگسال تر و کلیت جنبش کارگری نیز است که هم از فرزندانمان و آینده ای بهتر برایشان حمایت کنیم و هم به چالشهای پیش رویمان، از جمله در رمینه تشکل یابی، همه جانبه تر بپردازیم.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، چه قبل و نیز بدنبال خیزش زن زندگی آزادی تا به امروز بارها سیاستها و اقدامات سرکوبگرانه حکومت را محکوم کرده است. نیروهای امنیتی با سناریو سازهای نخنما و تکراری تعداد زیادی از فعالین و نمایندگان کارگری و معلمی را در پیش و پس از روز جهانی کارگر ۱۴۰۱ بازداشت کردند و یا اتهامات و احکام سنگین در حبس نگه داشته اند، از جمله اعضای سندیکای ما. با وجود محدودیتهای بسیار بیشتر در اینمدت، همچون دیگر تشکلات کارگری و معلمی برای آزادی کارگران، معلمان و دیگر زندانیان سیاسی، و در راستای جلب حمایتهای داخلی و بین المللی توسط تشکلات جهانی کارگری، تلاش کرده ایم، و این اقدامات، هر جند با توجه به توانمان در ایندوره و اوضاع امنیتی موجود، محدود بوده اند، اما کماکان در حال پیگیری هستند. با اینوجود و در پایان این نوشته باز هم تاکید و یاداوری میکنیم که «چارهکارگران و زحمتکشان وحدت و تشکیلات است»!
به امید برقراری عدالت در ایران و سراسر جهان،
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
۳۱ شهریور ۱۴۰۲