جعفر ابراهیمی نماد پافشاری بر اصول
در میانه اخبار هر روزه افزایش فشارهای اقتصادی، عمیقتر شدن شکافهای اجتماعی و در شرایطی که عقلانیت حکم میکند با انجام اقداماتی از طرف حکومت، التهاب موجود در جامعه کاهش یابد، در روندی کاملا وارونه شاهد افزایش فشار حکومت بر کنشگران و منتقدین از هر قشر و طبقه اجتماعی، هستیم.
حاکمانی که با توهم یک دست سازی حاکمیت از طریق دفع حداکثری حتی شرکای سیاسی و اقتصادی پیشین خود، حرص به انحصار قدرت و رانتهای ناشی از آن برای باند خود را حتی با پرداخت هزینههایی مانند ناامیدی ملی، افول اعتماد عمومی، ریزش شدید مشارکت انتخاباتی، و… را به جان خریده بودند؛ اکنون هراسناک از جنبشی که بنیادهای مشروعیت و اقتدار آنان را به شدت سست نموده، بر سر شاخه نشسته و بُن میبرند! چنان به جنگ روایتها گرفتار شدهاند که گویی در روایتهای واروننگرانه خود غرق شده و ارتباط خود با واقعیتهای بدیهی جاری در جامعه را هم از دست دادهاند. بهطور مداوم در میان معلمان، فعالان محیط زیست، فعالان کارگری، خبرنگاران، وکلا، دانشجویان، نویسندگان و… جاسوس، معاند، برهمزننده امنیتملی، … میجویند و مییابند و محکومیتهای سنگین میدهند؛ بدیهیترین و ابتداییترین حقوق اجتماعی و فردی مصرح در قوانین جاری را زیرپا میگذارند و در مقابل دستوراتی را بخشنامه و اجرا میکنند که هیچ مبنای قانونی ندارند؛ با فرمانهای فراقانونی، نهادهای حاکمیتی جدید در جهت تضعیف همین نهادهای تغییر ماهیت داده متکی به رای مردم میسازند و متقابلاً بهشدت به سرکوب هرگونه نهاد مردمی که بخواهد خارج از حیطه انحصار حکومت، اقدامی گرهگشا یا نقدی بر عملکرد حکمرانان داشته باشد، میپردازند.
اگر اسماعیل عبدی و رسول بداقی سالها در زندان میمانند، اگر محمد حبیبی بارها به بدترین شکل بازداشت و زندانی شده و همراه با دهها معلم دیگر حکم اخراج و انفصال و بازنشستگی پیش از موعد میگیرد و جعفر ابراهیمی بهرغم تایید پزشک زندان به جای گرفتن مرخصی استعلاجی و معالجه، تبعید شده و مورد ضربوشتم واقع میشود، نه به دلیل مجرم یا متخلف بودن آنان و صدها معلم دیگر که نامشان هم شاید در جایی نیامده باشد است؛ آنان جز برای تامین استانداردهای حداقلی برای آموزش و معیشت در این کشور تلاش نمیکنند. طنز تلخ رفتارهای در این حد نامتعادل برای نشان دادن قدرت، اینجاست که جز به وحشتزدگی و ضعف حکومت در نزد افکار عمومی، تعبیر نمیشود.
جعفر ابراهیمی انسانی است عدالتخواه، معلمی است مسئول دربرابر سرنوشت تمامی کودکان محروم این کشور. او این احساس مسئولیت را نه در حرف که در عمل با کار داوطلبانه برای کودکان محروم در جایجای این سرزمین به اثبات رسانده است. اکنون نزدیک به دو سال است که به جرم نقدهای جدی و جسارت خود در مقابل روند عمیقتر شدن شکاف طبقاتی در جامعه و به دنبال آن در آموزش کشور، بیوقفه در زندان بوده، از ورود به مقطع دکترا به دلیل پایداریاش در عقاید، محروم شده است. جرم دیگرش این است که حتی در دوران زندان نیز از آگاهیبخشی و تلاش برای بهبود شرایط زندان و زندانی، دست برنداشته است؛ بیان حقایق را فدای مصلحت شخصی نمیکند. اما شاید بزرگترین جرمش تاکید بر حق تشکلیابی و استقلال تشکلهاست تا برخلاف خواست شیفتگان قدرت انحصاری که جامعه را توده وار میخواهند، با تشکلیابیِ بیقدرتان، موازنهای به سود محرومان را در جامعه برقرار سازد.
او اکنون با وضعیت وخیم جسمی، حتی از دریافت ابتداییترین اقدامات درمانی، برای حفظ جان و سلامتش نیز محروم است. در اعتراض به اعزام نکردنش به بیمارستان و پزشکی قانونی برای ثبت آثار ضرب و شتم موجود در بدنش، از دریافت ضروریترین داروهای مورد نیازش نیز خودداری کرده است که میتواند به شدت هرچه بیشتر بیماری افزوده و به مرحله غیرقابل بازگشت برای سلامتیاش برسد.
کانون صنفی معلمان خواهان اعزام هرچه سریعتر جعفر ابراهیمی به بیمارستان برای معالجه فوری و ثبت آثار ضربوشتم موجود بر بدنش میباشد. ما خواهان رسیدگی فوری و مجازات ماموران خاطی هستیم. تمامی مسئولان زندان، و نهادهای مرتبط با این پرونده در برابر هر نوع آسیب جسمی و روحی روانی به جعفر ابراهیمی مقصرند.
کانون صنفی معلمان ایران
۱۴۰۲/۶/۲۷