آتش جنبش زنزندگیآزادی برافروخته است؛ ایران به پیش از آغاز جنبش باز نخواهد گشت
در آستانه سالگرد جنبش اعتراضی – انقلابی و البته مسالمت آمیز و خشونت پرهیز زن، زندگی، آزادی هستیم. جنبشی پر برکت و تحولآفرین که با شهادت مظلومانه دختر ایران مهسا(ژینا) امینی به دست آدمکشان گشت ارشاد که در حقیقت گشت اضلال و افساد است آغاز شد و به سرعت سراسر ایران را فراگرفت.
در این جنبش به دستور علی خامنهای، خودکامه قدرتپرست و خونریز ایران بیش از پانصد نفر از جوانان پاکباز و شجاع ایران به خاک و خون کشیده شدند که حدود هفتاد نفر از این عزیزانِ شهید، کودک بودند. بیش از شصت نفر دختر و پسر معترض با شلیک گلولههای ساچمهای توسط سرکوبگران چشمان خود را از دست دادند، دهها هزار نفر دستگیر شدند که بسیاری از آنان مورد شکنجه قرار گرفتند و عدهای از دختران و پسران -آن طور که بعضی از آنان افشا کردهاند- مورد تجاوز و اذیت و آزار جنسی قرارگرفتهاند، افزونبراین، تاکنون ۴ نفر از عزیزان دستگیر شده با پروندهسازی و اتهامات واهی و گرفتن اعترافات اجباری زیر شکنجه اعدام شده اند (و در حقیقت توسط حکومت به قتل رسیدهاند)؛
امّا همچنان روند سرکوب و تنگتر کردن حلقه اختناق ادامه دارد: از احضار و دستگیری و پرونده سازی برای زندانیان جنبش مهسا گرفته تا دستگیری بیشرمانه والدین و بعضی از اعضا خانواده شهیدان؛ از اخراج و تعلیق استادان دانشگاهها و تعلیق و اخراج دانشجویان آزادیخواه و شجاع، تا دستگیری و پروندهسازی با اتهامات واهی برای بهاییان (الحق که استبداد دینی ظلم مضاعفی به جمعیت بهایی روا می دارد چون بهاییان به هیچوجه فعال سیاسی نیستند و وارد سیاست نمیشوند با این وصف هرازگاهی مورد تهاجم حکومت قرار می گیرند، داراییشان را به تاراج می برند و تعدادی از آنان به بند و زنجیر کشیده می شوند)؛
همچنین از اعزام نکردن به موقع زندانیان بیمار به بیمارستان و ایجاد مانع برای معالجه آنان- که بعضاً سبب جان باختن عزیزان زندانی میشود- گرفته تا تبعید و جابجایی برخی از زندانیان به زندانهایی فاقد امکانات اولیه و پرونده سازی برای عزیزان زندانی و صدور و احکام مجدد و البته غیر قانونی و …؛ امّا آنچه بر شمردم تنها « مشتی از خروار است».
این اقدامات بوضوح نشان میدهد که علی خامنهای و اعوان و انصارش تا چه اندازه گرفتار وحشت و اضطراب خیزش مجدد اعتراضی ملت ایراناند. تمام این جنایات و فجایع و تبهکاریها ایجاد شد تا علی خامنهای، این جبار حاکم بر ایران، چند صباحی بیشتر بر سریر قدرت غیر قانونی، نامشروع و خونبار خود بماند. درست است که این جنبش اعتراضی به شکل وحشیانهای سرکوب شد اما هرگز از پای نیفتاده و باز نایستاده چرا که اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران بروشنی دریافتهاست نجات ایران و ایرانی در گرو رهایی از شر مستبد امروز ایران علی خامنهای و نظام جمهوری اسلامی است. شاهدیم که مردم ما مدام اعتراض و مخالفت خود را در اَشکال مختلف نشان میدهند که یکی از بارزترین جلوههای آن مبارزه با حجاب اجباری است. زنان شجاع و مقاوم با هزینههای سنگین، نظام نامشروع تمامت خواه و ولی فقیهش را به چالش کشیدهاند.
قانون فرمایشی (و در حقیقت ضد قانونِ) حجاب اجباری، خودکامه درمانده ایران را نجات نخواهد داد و از هماکنون شکست آن آغاز شده چون آنقدر رسواست که جرأت نمیکنند در صحن علنی مجلسِ فرمایشی آن را مطرح و تصویب کنند. حتّی کار به جایی رسیده که بعضی از وکلا هم علناً گفتهاند این شبهقانون غیرقابلاجراست.
جنبش مهسا اکنون جامعه را چنان دگرگون کرده و بر اذهان و افکار چنان تاثیری گذاشته که غیرممکن است جامعه به پیش از آغاز جنبش بازگردد. گویی که بخش عظیمی از مردم، زندان تنگ و تاریکی که روح و ذهنشان را دربرگرفتهبود شکسته و آزاد شدهاند و در حقیقت احساس ازبندرستگی و آزادگی می کنند؛ نمونهای از این تحوّل فکری و روحی، گذشته از مساله مبارزه با حجاب اجباری، در عزاداریهای عاشورای حسینی مشاهده شد. ایرانیان از سالار شهیدان حسینبنعلی الهام گرفتهاند که اولاً باید در مقابل خودکامه و طاغوت زمان که نماد تام و تمام آن علی خامنهای است بایستند و با او و اعوان و انصارش مبارزه کنند و برای شهیدان مظلوم زمان یعنی شهیدان جنبش زن، زندگی، آزادی عزاداری و نوحه سرایی کنند (البته به سبک و سیاق خودشان) و موجب تسلّای خانوادههای داغدار آن عزیزان شوند و ثانیاً باید انحصار عزاداری را از چنگال حکومتیان که با ریاکاری و نفاق به عنوان ابزار جهت انحراف و تحمیق جامعه بهره برداری سوء میکنند خارج سازند که البتّه موفق هم شدند؛ نمونههایی از این اقدام درست را در استانها و شهرهای مختلف از جمله یزد و مازندران و جیرفت و … شاهد بودیم.
از دیگر دستاوردهای جنبش مهسا این است که خوشبختانه بسیاری از افراد و جریانها و گرایشهای سیاسی که هرگز حاضر نبودند در هیچ انتخاباتی شرکت نکنند و تا آخرین انتخابات که سال ۱۴۰۰ بود نیز مشارکت کردند، اکنون بخش مهمی از آنان به صف تحریمیها پیوستهاند (اگر چه هنوز هم واژه تحریم را به کار نمیبرند) و بخش دیگری هم تمایلی به شرکت در انتخابات ندارند و سکوت کردهاند. واضح است که شرکت در انتخابات، مشروعیتبخشی به علی خامنهای مستبد امروز ایران و طولانی کردن عمر حکومت استبدادی او و نظام استبداد دینی و لگد مال کردن خون شهدا و خیانت به ملت ایران، شهدا و خانوادههای داغدار آنان است. این دستاورد کمی نیست که با تحریم، از نظام سرکوبگر مشروعیتزدایی کرد و بار دیگر جهانیان زوال مشروعیت نظام سرکوبگر را به نظاره بنشینند.
آتش روشنیبخش این جنبش کماکان برافروختهاست و در موجهای بعدیِ جنبش، شعلهور خواهد شد و دیر یا زود علی خامنهای خودکامه قدرت پرست ایران را از اریکه قدرت به زیر خواهدکشید و بساط نظام فاسد جمهوری اسلامی را برخواهد چید. همانطور که مکرر گفتهام باز هم میگویم که مسالمت آمیزترین و خشونت پرهیز ترین شیوه تغییر نظام جمهوری اسلامی این است که علی خامنهای تسلیم ملّت شود، دست از این قدرت شیطانی بردارد و از ملّت طلب عفو و بخشش کند و استعفا دهد تا مردم بتوانند با برگزاری رفراندومِ تغییر نظام جمهوری اسلامی، نظام دلخواه خود را -که به نظرم همانا جمهوری دمکراتیک سکولار بر پایه حقوق بشر است- جایگزینِ آن کنند امّا افکار شیطانی و شهوت بیحدوحصر قدرتپرستیاش ظاهراً اجازه چنین کاری را به او نخواهد داد .