زمانی که «میخائیل گورباچف»، آخرین رهبر اتحاد جماهیر سوسیالیســتی شوروی، طرح های نوســازی سیاسی- اقتصادی خود را در این کشــور زیر عنوان «گالسنوســت» و «پروستریکا» در میانه دهه ۸۰ میالدی شــروع کرد، متأثر از یک تفکر ایده آلیســتی بود و هرگز فکر نمی کرد که فرجام این راه به فروپاشی ساختار و تغییرات بنیادین در روابط بین الملل ختم می شود. در چارچوب همین ایده در سال ۱۹۹۰ وی در نشستی مشــترک با «هلموت کهل»، صدراعظم وقت آلمان، تصمیم به انحالل پیمان «ورشــو» را در مقابل قول عدم گسترش پیمان آتالنتیک شــمالی (ناتو) به ســمت شــرق اعالن کرد. عملکرد «ریویزیونیســتی» گورباچف در درک نکردن اصول و واقعیات تحوالت سیاســی- اجتماعی (درونی و بیرونی) موجب شــد که در سال ۱۹۹۱ رسما فروپاشی شوروی رقم خورده و در طول چندماه این کشور به بیش از ۱۵ جمهوری مستقل تبدیل شود. از طــرف دیگــر انحالل پیمان ورشــو و ســقوط دومینویــی اردوگاه سوسیالیستی، چیدمان جدیدی را در سطح قاره اروپا پدید آورد که این بار کشورهای اروپای شــرقی نه به عنوان متحد که بیشتر در موقعیت رقیب و حتی دشــمن در مقابل مسکو به عنوان برادر بزرگ تر قد علم کنند. اکثر کشورهای اروپای شــرقی در روز وداع با ساختار سوسیالیستی، چهارنعل به ســوی اردوگاه رقیب در نظام ســرمایه داری تاختند و در این راه حتی بعضی از جمهوری های جداشده از سرزمین اصلی، همچون سه قلوهای حوزه بالتیک و گرجستان را در برنامه خود قرار دادند. دوره زمامداری «بوریس یلتســین»، رئیس جمهور دائم الخمری که کاخ کرملین را اشــغال کرده بود و با سرکوب میراث های سوسیالیستی نوعی از الیگارشــی مالی-سیاســی را به هرم قدرت مسلط کرد، دقیقا مقطعــی از تاریخ معاصــر بود که غرب ســرمایه داری را به عنوان تنها بدیل موجود به پیشروی به سمت حوزه نفوذ روسیه ترغیب کرد. برای رسیدن به این هدف همان پیمان ناتو که می بایست به دلیل پایان جنگ سرد منحل یا حداقل محدود می شد، این بار در چارچوب عملیاتی کردن «نظــم نوین جهانــی» به عنوان ابــزاری جهت تســخیر مرزهای بدون مرزبان شــرق اروپا مورد اســتفاده قرار گرفت. پیوستن لهستان و دیگر کشورهای اروپای شــرقی به غیر از جمهوری صربســتان به عنوان تنها بازمانده از فروپاشــی یوگسالوی ســابق، به پیمان ناتو هرچند که نقض تعهدات قبلی بین مســکو و محور اروپایی بــود ولی به لحاظ تضعیف روسیه و حاکمیت زمامدار بی لیاقتی چون یلتسین، بدون هیچ مشکلی عملیاتی شــد. بــا ورود «والدیمیــر پوتین» به عرصه قدرت روســیه و نارضایتی عمومی از برهم خوردن پرســتیژ جهانی این کشور هرچند که دیگر بازگشــت به نظم پیشــین امکان پذیر نبود ولی تیم جدید رهبری کرملین این بار به جای ایدئولوژی کمونیســم، از تمایل ملی گرایانه مردم روســیه اســتفاده کرد تا بار دیگر اقتدار روســیه در عرصــه منطقه ای و جهانــی را تا حــدودی ترمیم کند. مشــت آهنین پوتیــن اولین بار در ســرکوب جنبش جدایی طلب و ظهور اسالم گرایی قفقازی به خصوص در جمهوری خودمختار «چچن» به کار گرفته شــد و ســپس در جریان بحران گرجســتان در جریان حمله این کشــور به دو منطقه خودمختار اوســتیای جنوبی و آبخازیا که ســاکنان روس تبــار را در خود جای داده بود، به ســختی بر ســر تفلیس فرود آمد. از همین زمان جهان غرب با چهره جدید روســیه روبه رو شــد که به جای عقب نشــینی و مماشات، این بار با تکیه بر میراث شوروی به حالت تهاجمی وارد چرخه مناسبات بین المللی می شد. بعد از گذشت ۲۵ سال از پایان جنگ سرد، هم اکنون دوباره رقابت و کشاکش مســکو با پیمان نظامی ناتو در شکل جدیدی خود را بروز داده و به واســطه برهم خوردن تعادل قدرت در چارچوب سیاســت «موازنه منفــی»، دو طرف خارج از بحران مدیریت شــده در مقابل هــم صف آرایی کرده اند. ظهــور بحران اوکرایــن و بی ثباتی در این کشــور که در ادامه منجر به جدایی شــبه جزیره «کریمه» شد، تنور این آتش را شــعله ورتر کرد. از یک طرف جهــان غرب و پیمان نظامی ناتو به تالفی ایــن اقدام و حمایت همه جانبه مســکو از جدایی طلبان شــرق اوکراین، در حیطه نظامی در آرایش جنگی قرار گرفته و با گسیل نیروهای خود به مرزهای روســیه در کشورهای لهستان، حوزه بالتیک، رومانی و مولــداوی در کنار شتاب بخشــیدن بــه عملیاتی کردن طرح «سپر موشــکی»، به طرف روسی چنگ و دندان نشــان دادند. از طرف دیگر در حوزه اقتصــادی محور اروپایی – آمریکایی با شــروع یک دور از تحریم های ســخت علیه روســیه ســعی در تضعیف زیرساختی این کشور داشــته اند تا جایی که رهبران مسکو با اشاره به دوگانه گسترش ناتو به ســمت مرزهای روسیه و سیســتم تحریم، خود را در حالت یک جنگ اعالن نشــده با غرب می بینند. دراین بین تضاد منافع بین روسیه و غرب درخصوص بحران ســوریه که طرف غربــی جانب مخالفان رژیم «بشار اسد» را حتی به بهای همدســتی با تروریسم بنیادگرای اسلامی گرفته اســت و در مقابل روســیه در حمایت از اســد و علیه گروه های تروریســتی مورد حمایت غرب به صــورت تمام قد با دخالت نظامی به دعوت دولت دمشــق وارد عرصه نبرد شد، موجب تشدید اختالفات دو طرف شده است. در چند هفته گذشته مانورهای نظامی ناتو در لهستان و کشــورهای حوزه بالتیک که به بهانه مهار تجاوز روسیه انجام شده و همچنیــن اعلان اعزام چندین گردان از نیروهای واکنش ســریع ناتو به این مناطق را به دنبال داشت، خشم پوتین را آنچنان به همراه داشت که به صراحت نسبت به احتمال بروز یک جنگ اتمی در آینده هشدار داد. درحالی کــه در غرب تقریبا همه رهبران ســاکت مانده اند اما در آلمان که روابط نزدیک تری با روســیه دارد، به تازگی صداهای بلندی از طرف بلندمرتبه ترین سیاســت مداران این کشور در هشــدار به همتایان خود در ناتو به گوش می رســد. چنانچه «گرهارد شرودر»، صدراعظم اسبق آلمان، در مصاحبه با زود دویچه زایتونگ، ضمن انتقاد شدید از عملکرد ناتو می گوید: «این عقیده که بعضی ها در مســکو برنامه ای برای تجاوز نظامی به این یا آن کشــور ناتویی در ســر می پرورانند، کامال ســاختگی اســت و تطابقی با واقعیت ندارد». همچنین «والتر اشــتاین مایر»، وزیر امــور خارجه آلمان، در مصاحبه با روزنامه بیلد ام زونتاک، ضمن انتقاد شدید از مانورهای جاری ناتو در مرزهای روسیه، به رهبران ناتو توصیه می کند: «آنچه ما نباید انجام دهیم، ملتهب کردن اوضاع با قدرت نمایی و راه اندازی ســروصداهای جنگی اســت». سیاست جنگ طلبانه ناتو از طرف رهبران روســیه بی جواب نمی ماند و ایــن معادله و بازی جنگی بدون شــک در شــرایطی که امروزه بیش از همیشه «آنارشی» بر روابط بین الملل حاکم شده، به شدت خطرناک است.